سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/12/26 | 1:40 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
پیشگویى فتنه‏هاى پس از پیامبر

پیامبر (ص) بعد از اطمینان به حضرت على علیه‏السلام مبنى بر تحقق آرزویش و تکرار بشارت شهادت، آن حضرت را مورد خطاب قرار مى‏دهد و انواعى از فتنه‏هایى که به دست دنیا پرستان در دین واقع مى‏شود، بیان مى‏کند. حضرت در بیان خویش بر سه نوع فتنه تکیه مى‏کنند:

یا على ان القوم سیفتنون باموالهم و یمنون بدینهم على ربهم و یتمنون رحمته و یامنون سطوته یستحلون حرامه باشبهات الکاذبه و الاهواء الساهیه، فیستحلون الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیه و الربا بالبیع. -بحار: ج 32، ص 241.

 

1- فتنه مالى‏


اولین مساله‏اى که پیامبر به آن اشاره مى‏کنند فتنه در اموال است. بر کسانى که اطلاعى از فقه اسلامى دارند پوشیده نیست که بخش عظیمى از احکام عملى اسلام درباره اموال و کسب و تجارت و امور اقتصادى است. در اسلام حقوق افراد به نیکوترین و دقیق‏ترین وجه ممکن مورد توجه شارع مقدس قرار گرفته است. ضوابط و قواعد خرید و فروش و کسب و تجارت که شرع مقدس مسلمان‏ها را ملزم به رعایت آنها کرده است ضوابط و قواعدى است که بر اساس مصالح واقعى زندگى اجتماعى انسان‏ها تشریع شده است، تا مردم با رعایت آنها از زندگى سالم و سعادت دنیوى و اخروى برخوردار باشند. از آن جا که بیشترین روابط اقتصادى در جامعه بر اساس بیع و خرید و فروش انجام مى‏گیرد و قوام زندگى اجتماعى و تعاون و هم یارى بین انسان‏ها در رفع نیازهاى یکدیگر بر داد و ستد و معاملات استوار است، و از طرف دیگر به دلیل غریزه زیاده‏طلبى در انسان، معاملات ربوى، این بدترین و مبغوض‏ترین نوع معامله از نظر اسلام، در میان مردم شایع بوده است، قرآن مردم را از انجام داد و ستد و معاملات ربوى به شدت منع کرده است. لحن قرآن در منع از این کار بسیار شدید است، تا جایى که آن را به منزله جنگ با خداوند مى‏داند: فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله؛ اگر-بقره، 279. ? دست از معاملات ربوى بر نمى‏دارید پس بدانید با خدا اعلان جنگ کرده‏اید.
پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند بعد از من مردم در اموال و روابط اقتصادى خویش دچار فتنه خواهند شد و حکم صریح قرآن را، مبنى بر حرمت ربا، نادیده خواهند گرفت و به بهانه بیع و خرید و فروش، با حیله‏هاى واهى رباخوارى خواهند کرد.

2- فتنه اعتقادى‏


آنچه هر انسان عاقلى با تمام وجود آن را تصدیق مى‏کند و بعد از تصدیق باید به لوازم آن پاى بند باشد این است که ما انسان‏ها آفریده و بنده خدا هستیم. خداى متعال است که عالم را خلقت نموده و ما را از نعمت وجود برخوردار کرده است و براى این که ما انسان‏ها به تکامل و سعادت برسیم بإ؛ششس فرستادن بهترین بندگانش همراه با کتب آسمانى، نعمت خویش را بر ما تمام کرده است. شکر و سپاس نعمت هدایت و دین، که بزرگ‏ترین نعمت الهى بعد از نعمت وجود محسوب مى‏شود، جز با قبول بندگى و عبودیت خدا، که این نیز بالاترین مقام متصور در حق انسان محسوب مى‏شود، تحقق پیدا نمى‏کند.
از طرف دیگر این خداى متعال است که بر انسان‏ها منت دارد که نعمت خویش را در حق آنها تمام کرده است و هدایت و دین حق را بر آنها فرو فرستاده است. راستى چه اندکند آنها که بى قدرى و ناچیزى خود را بشناسند و به عظمت خدا و بزرگى نعمت‏هایى که براى انسان آفریده است پى ببرند و آن همه لطف و مهربانى خدا را در حق خود درک کنند!
راستى چه قدر زشت و ناپسند و ناسپاسى است که انسان نادان بر خدا منت داشته باشد که هدایت و راهنمایى او را پذیرفته است. غافل از آن که خدا بر ما منت دارد؛ زیرا او ما را به دین حق هدایت کرده است.
قرآن کریم خطاب به پیامبر (ص) مى‏فرماید:

یمنون علیک ان اسلموا قل لا تمنوا على اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هدیکم للایمان -حجرات، 17.


مردم بر تو منت مى‏نهند که اسلام آورند؟! بگو اسلام آوردن خود را بر من منت نگذارید، بلکه این خداست که بر شما منت دارد که شما را به ایمان هدایت کرده است. این شما هستید که باید با بندگى و اطاعت و عبادت، این حق را به طور شایسته ادا کنید، نه آن که به بهانه ایمان آوردن خود رإ؛ص‏ص‏ف صاحب حق بدانید و از خداى متعال طلبکار باشید. بنابراین در بینش دینى، اصل بر بندگى و عبودیت و تسلیم در مقابل خداست، نه بر منیت و روح استکبارى در مقابل خدا. پیامبر صلى الله علیه و آله داشتن روحیه منیت و استکبارى به جاى آن که خدا را بر نعمت دین و هدایت شکر گزار باشند و از او به خاطر دین حق ممنون باشند، بر خدا منت دارند که دین را پذیرفته‏اند و خود را صاحب حق و طلبکار خدا مى‏دانند و از خدا (از موضع طلبکارانه) انتظار پاداش و رحمت دارند! همچنین در قبال ایمان آوردن خود را مستحق هیچ نوع مجازاتى نمى‏دانند. هر چند خداى متعال هیچ مجازاتى را بدون دلیل بر بنده‏اى روا نمى‏دارد، لکن پیامبر (ص) داشته چنین روحیه‏اى را فتنه در دین مى‏داند؛ زیرا صاحبان چنین روحیه‏اى، آن جا که رعایت دستور دینى با خواسته‏هاى نفسانى آنها سازگارى ندارد به راحتى با توجیهات نابجا در صدد فریب خویش و دیگران بر مى‏آیند. بنابراین، داشتن روحیه استکبارى مذکور در مقابل خدا با حقیقت دین و روح اسلام، که چیزى جز تسلیم در مقابل دین خدا نیست، ناسازگار است.

3- توجیهات دروغین؛ خطرناک‏ترین فتنه‏


خطرناک‏ترین فتنه در دین، که پیامبر صلى الله علیه و آله را نگران کرده و با در میان گذاشتن آن با حضرت على علیه‏السلام مردم را بدان هشدار داده است فتنه و توطئه تحریف در دین و تحلیل محرمات الهى در مقام اعتقاد است. هر چند عدم رعایت احکام شریعت در مقام عمل و داشتن روحیه استکبارى در مقابل خداوندى پروردگار، گناهى بس بزرگ است، لکن خطرناک‏تر از آن این است که انسان در صدد برآید براى گناهان و اعمال ضد دینى خود توجیهات واهى و دروغین دست و پا کند و به خواسته‏هاى نفسانى خود رنگ دین و شریعت بزند.
در این صورت شیطان با تمام قوا به کمک دنیاپرستان به ظاهر مسلمان مى‏شتابد تا آنها را در القاى شبهات و تحریف احکام دین یارى رساند.
پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرماید فتنه جویان براى تأمین خواسته‏هاى نفسانى خود با توسل به شبهات و توجیهات دروغین و تخیلات واهى در صدد برمى‏آیند تا محرمات الهى را حلال نمایند و با دین خدا بازى کنند.
آنچه تذکر آن ضرورى مى‏نماید و پیامبر نیز در بیان وظیفه حضرت على علیه‏السلام در مقابل فتنه‏ها و فتنه گران، بدان توجه مى‏دهد مساله تداوم چنین فتنه‏گرى‏هاى است که تا ظهور حضرت صاحب الامر، امام زمان علیه‏السلام ادامه دارد، آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله به عنوان حلال کردن شراب به بهانه این که شراب همان کشمش حلال است یا حلال دانستن رشوه به بهانه هدیه، و یا حلال دانستن ربا خوارى به بهانه خرید و فروش، بیان کردند تنها نمونه‏هایى از انواع فتنه‏هایى است که در دین واقع مى‏شود نه این که مساله فقط به همین موارد ختم شود.
امروز نیز کسانى در میان مسلمانان زندگى مى‏کنند و به حسب ظاهر مسلمانند و هرگز خود را از رقبه اسلام خارج نمى‏دانند اما به لحاظ روحى چنان نیستند که احکام الهى را از روى طوع و رغبت پذیرا باشند اینان که بعضا داراى موقعیت اجتماعى نیز هستند از سویى تحت تاثیر فرهنگ غرب خود باختگى شده‏اند و از هویت دینى خود فاصله گرفته‏اند و از طرفى اطلاعات آنها از معارف دین ناکافى است در این حال اى افراد بى آن که کمترین صلاحیت اظهار نظر در باب مسائل تخصصى دین را داشته باشند و در مقام قضاوت مى‏نشیند و گاه تحت تاثیر القائات شیطان و تشویق دشمنان دین قرار مى‏گیرند و خواسته یا ناخواسته چنان سخن مى‏گویند که جز به معناى انکار دین خارج شدن از رقیه اسلام نیست، براى مثال اگر کسى بگوید قوانین اسلام اختصاص به زمان صدر اسلام و مردمان آن روزگار داشته و احکام و دستورات آن متناسب با جوامع صدر اسلام بوده است و در زمان حال و در آستانه قرن بیست و یکم، قرآن و احکام اسلام براى اداره جامعه کافى نیست و باید احکام و دستورات آن را طبق صلاحدید و خواست انسان‏ها تغییر داد، یا این که کسى بگوید مردمان قرن بیست و یکم پیامبرى متناسب با زمان خود نیاز دارند، چنین سخنانى هر چند به معناى انکار دین تلقى مى‏شود؛ لکن خود این سخنان در درجه اول، نشانه عدم شناخت صحیح از دین و احکام آن است. بجاست صاحبان چنین تفکراتى قبل از اظهار نظر و سخن گفتن، درست به معنا و لوازم و عواقب سخن خویش توجه کنند. در آن صورت شاید از گفتن سخنانى که بوى فتنه در دین از آن مى‏آید پرهیز کنند و خود را از دام شیطان و دشمنان اسلام و قرآن نجات دهند.