به نام خدا
حدیث ثقلین و مسئله عصمت ائمه علیهم السلام
اساس مسئله در باب امامت آن جنبه معنوی است . امامان یعنی
انسانهایی معنوی مادون پیغمبر که از طریقی معنوی اسلام را میدانند و
میشناسند و مانند پیغمبر ، معصوم از خطا و لغزش و گناهند . امام ، مرجع
قاطعی است که اگر جملهای از او بشنوید نه احتمال خطا در آن میدهید و نه
احتمال انحراف عمدی که اسمش میشود عصمت . آنوقت شیعه میگوید اینکه
پیغمبر ( ص ) فرمود : « انی تاریک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی »
( 2 ) من بعد از خود دو شیء وزین باقی میگذارم ، قرآن و عترت خودم ، نص
در چنین مطلبی است .
اما آیا پیغمبر چنین چیزی گفته یا نگفته ؟ قابل انکار نیست . این
حدیث ، حدیثی نیست که فقط شیعه روایت کرده باشد بلکه حدیثی است که
حتی اهل تسنن از شیعه بیشتر روایت
کردهاند . در ایامی که ما در قم بودیم ، اوایلی بود که " رساله الاسلام "
که رسالهای است که دار التقریب منتشر میکند ، منتشر میشد . در آنجا یکی
از علمای اهل تسنن در مقالهای این حدیث را به این شکل نقل کرده بود که
پیغمبر فرمود : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنتی » . مرحوم
آیة الله بروجردی که مردی بود واقعا و به تمام معنا عالم و روحانی و در
اینگونه مسائل بسیار عاقلانه فکر میکرد ، طلبه فاضلی به نام آقا شیخ قوام
و شنوهای را که خیلی اهل کتاب و تتبع بود و نسبتا مرد خوبی هم هست ،
راهنمایی کردند که این حدیث را از کتب اهل تسنن استخراج کنند که شاید
در بیش از دویست کتاب از کتب معتبر و مورد اعتماد اهل تسنن نوشتهاند
که پیغمبر فرمود : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی » . و
این حدیث در مقامات متعدد ب وده چون پیغمبر ( ص ) این مطلب را در
جاهای مختلف به همین شکل فرموده است . البته منظور این نیست که پیغمبر
( ص ) حتی یک بار هم نگفته است که من دو چیز در میان شما میگذارم ،
کتاب و سنت ، چون منافاتی نیست بین " کتاب و سنت " و " کتاب و
عترت " زیرا عترت برای بیان سنت است . صحبت این نیست که ما به
سنت رجوع کنیم یا به عترت مثل اینکه سنت موجودی از پیغمبر داریم و یک
عترت در کنار آن ، یا باید به سنت مراجعه کنیم یا به عترت ! بلکه سخن
اینست که عترت است که مبین واقعی سنت است و تمام سنت نزد آنهاست .
« کتاب الله و عترتی » یعنی شما باید سنت مرا از عترت من تلقی کنید .
علاوه بر این ، خود همین که میگوئیم پیغمبر فرمود : « انی تارک فیکم
الثقلین کتاب الله و عترتی » سنت است چون حدیث پیغمبر است . منافاتی
میان ایندو نیست . تازه اگر در یک جا که آن هم قطعی نیست پیغمبر فرموده باشد : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و سنتی » در چندین
جای دیگر به آن صورت فرموده . اگر در یک کتاب به این صورت نوشته شده
، لااقل در دویست کتاب دیگر به آن صورت نوشته شده است .
به هر حال آن شخص رسالهای در این زمینه تهیه کرد و آن را فرستادند به
دارالتقریب مصر . دارالتقریب هم بی انصافی نکرد و همان کتاب را چاپ و
پخش کرد چون مستند بود و نمیتوانستند آنرا رد کنند و بگویند چنین چیزی
نیست ، قابل رد کردن نبود . حالا اگر مرحوم آیة الله بروجردی میخواست
مثل دیگران عمل کند ، جار و جنجال و هیاهو راه میانداخت که اینها چه
میگویند ؟ ! میخواهند حقوق اهل بیت را از بین ببرند ، اینها سوء نیت
دارند و . . .
بنابر این آن روح اصلی امامت اینست که اسلام که دینی است جامع و کلی
و پر فروغ ، آیا بیان آن همان مقداری است که در قرآن اصول و کلیاتش ذکر
شده و در کلمات پیغمبر اکرم که خود اهل تسنن هم روایت کردهاند ،
توضیحاتش بیان گردیده است ؟ هر چه اسلام بود ، همین بود ؟ البته نازل
شدن اسلام بر پیغمبر تمام شد ولی آیا اسلام بیان شده همان بود ؟ ، [ تمام
اسلام نازل شده بود ؟ ] یا اینکه بعد از پیغمبر ( ص ) اسلام نازل شده بر
ایشان که هنوز خیلی از مسائل آن از باب اینکه باید حاجت پیش بیاید ،
زمان بگذرد و تدریجا بیان شود بیان نشده بود ، نزد علی ( ع ) بود که
ایشان میبایست برای مردم بیان کند . در این صورت همین حدیث کتاب الله
و عترتی عصمت را هم بیان میکند زیرا پیغمبر میفرماید دین را از این دو
منبع بگیرید . همانطور که قرآن معصوم است یعنی در آن خطا وجود ندارد ،
آن دیگری هم معصوم است . محال است که پیغمبر
به این قاطعیت بگوید بعد از من دین را از فلان شخص بگیرید ولی آن شخص
برخی از سخنانش اشتباه باشد . اینجاست که فرضیه شیعه با فرضیه اهل تسنن در مسئله بیان و اخذ دین در اساس فرق میکند . آنها میگویند همانطور که با رفتن پیغمبر وحی منقطع شد ، بیان واقعی دین یعنی آن بیانی که معصوم از خطا و اشتباه باشد هم تمام شد . هر چه از قرآن و احادیثی که از پیغمبر رسیده استنباط کردیم ، همان است و دیگر چیزی نیست . |
.: Weblog Themes By Pichak :.