به نام خدا
امامت ائمه اطهار علیهم السلام - حدیث ثقلین
این حدیث متواتر است بین فریقین : « انی تارک فیکم الثقلین کتاب
الله و عترتی » رجوع شود به رساله آقا شیخ قوام و شنوهای ضمیمه رساله
الاسلام و به بحار الانوار جلد حالات حضرت رسول ( ص ) ، وصایای حضرت .
این حدیث چون طبق معمول همیشه مقدمه گریز به مصیبت بوده که این بود
توصیه پیغمبر و هنوز آب غسل پیغمبر نخشکیده . . . نتیجتا چنین تعبیر
میکنیم که عترت پامال و بی اثر شد . ولی اینطور نیست . در عین اینکه
استفادهای که باید از عترت نشد وجود آنها فوق العاده در حفظ میراث اسلام
مؤثر بود . البته خلافت و حکومت و سیاست اسلامی از مسیر اصلی منحرف شد
. از آن نظر عترت پیغمبر نتوانستند خدمتی بکنند . اما معنویت اسلام و
مواریث معنوی رسول اکرم را آنها حفظ کردند و زنده نگه داشتند به طوری که
تدریجا خلافت اسلامی متلاشی و مضمحل شد ولی مواریث معنوی اسلام محفوظ ماند.اسلام آئینی است جامعه و شامل همه شئون زندگی بشر ، ظاهری و معنوی
مانند مکتب فلان معلم اخلاق و فیلسوف نیست که فقط چند عدد کتاب و چند
نفر شاگرد تحویل جامعه داده باشد . اسلام نظامی نوین و طرز تفکری جدید و
تشکیلاتی تازه عملا به وجود آورد . در عین اینکه مکتبی است اخلاقی و تهذیبی
، سیستمی است اجتماعی و سیاسی . اسلام معنی را در ماده ، باطن را در ظاهر
، آخرت را در دنیا و بالاخره مغز را در پوست و هسته را در پوسته نگهداری
میکند . انحراف خلافت و حکومت از مسیر اصلی خود ، دستگاه خلافت را به
منزله پوسته بی مغز و قشر بدون لب در آورد . عناوین " یا امیر المؤمنین
" و یا " یا خلیفه رسول الله " و " جهاد فی سبیل الله " و بالاخره
حکومت به نام خدا و پیغمبر محفوظ بود اما معنی یعنی تقوا و راستی و
عدالت و احسان و محبت و مساوات و حمایت از علوم و معارف در آن وجود
نداشت خصوصا در دوره اموی که با علوم و معارف مبارزه میشد و تنها چیزی
که ترویج میشد شعر و عادات و آداب جاهلی و مفاخرت به آباء و انساب
بود . اینجا بود که سیاست از دیانت عملا جدا شد یعنی کسانی که حامل و
حفظ مواریث معنوی اسلام بودند از سیاست دور ماندند و در کارها دخالت
نمیتوانستند بکنند و کسانی که زعامت و سیاست اسلامی در اختیار آنها بود
از روح معنویت اسلام بیگانه بودند و تنها تشریفات ظاهری را از جمعه و
جماعت و القاب و اجازه به حکام اجرا میکردند . آخر الامر کار یکسره شد و
این تشریفات ظاهری هم از میان رفت و رسما سلطنتها به شکل قبل از اسلام
پدید آمد و روحانیت و دیانت به کلی از سیاست جدا شد . از اینجاست که
میتوان فهمید بزرگترین ضربتی که بر پیکر اسلام وارد شد از
روزی شروع شد که سیاست از دیانت منفک شد . در زمان ابوبکر و عمر اگر
چه هنوز سیاست و دیانت تا حدی توأم بود ولی تخم جدایی ایندو از زمان آنها پاشیده شد . کار در زمان خود آنها به آنجا کشید که مکرر عمر اشتباه میکرد و علی ( ع ) از او رفع اشتباه مینمود ولی اینقدر بود که علی ( ع ) طرف مشورت مسلم بود . این بود خطر بزرگ بر عالم اسلام ، و بزرگترین آرزوی هواخواهان ترقی اسلام باید توأم شدن سیاست و دیانت باشد . نسبت ایندو با هم نسبت روح و بدن است . این روح و بدن ، این مغز و پوست باید به یکدیگر بپیوندند . فلسفه پوست حفظ مغز است . پوست از مغز نیرو میگیرد و برای حفظ مغز است . اهتمام اسلام به امر سیاست و حکومت و جهاد و قوانین سیاسی برای حفظ مواریث معنوی یعنی توحید و معارف روحی و اخلاقی و عدالت اجتماعی و مساوات و عواطف انسانی است . اگر این پوست از این مغز جدا باشد ، البته مغز گزند میبیند و پوسته خاصیتی ندارد ، باید سوخته و ریخته بشود . ائمه اطهار همتی که کردند این بود که مواریث معنوی اسلام را حفظ کردند ، حساب دستگاه خلافت را از اسلام جدا کردند . اولین کسی که حساب دستگاه خلافت را از اسلام جدا کرد امام حسین بود . قیام امام حسین چنین اثری داشت ، فهمانید که اسلام تقوا و خدا شناسی و فداکاری و گذشت در راه خداست نه آن چیزی که دستگاه خلافت اموی بپا کرده است . اکنون باید ببینیم مواریث معنوی اسلام چیست و چگونه ائمه اطهار [ آنها را ] حفظ کردند . قرآن میفرماید : « یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة ». ایضا میفرماید : « لیقوم الناس بالقسط ». ایضا میفرماید : « انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا » |
« الی الله باذنه غ. ائمه اطهار اولا امر به معروف و نهی از منکر میکردند
. شدیدترین آن قیام حسینی بود . ثانیا به نشر علم میپرداختند . نمونهاش مکتب امام صادق بود . او شاگردانی نظیر هشام و زراره و جابر بن حیان تحویل داد . همچنین است نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و مباحثات و احتجاجات همه ائمه خصوصا احتجاجات حضرت رضا ( ع ) . از همه بالاتر تقوای عملی و زهد و ایثار و احسان به خلق خدا بود ، شب زندهدار یها به عبادت و رسیدگی به اموال ضعفا و فقرا بود ، اخلاق فاصله اسلامی از عفو وجود و تواضع بود . دیدن آنها مردم را به یاد معنویتهای اسلام و پیغمبر میانداخت . موسی بن جعفر در پای کاخ هارون شب زندهداریها داشت . امام رضا در مقام ولایتعهد دم از « الرب واحد و الاب واحد و الام واحد و لا فضیلة الا بالتقوی » میزد و با حجام و بواب هم غذا و مأنوس و هم صحبت میشد . فلسفه روحانیت حفظ مواریث معنوی اسلام و مغز در مقابل پوست است . جدایی روحانیت از سیاست از قبیل جدائی مغز از پوست است . |
.: Weblog Themes By Pichak :.