تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 3:12 عصر | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
درد مطلوب
حال از شما میپرسم آیا بهتر است آدم ، لخت باشد ،
اعضایش کرخ باشد و راحت باشد و یا بهتر است حساس باشد و این درد را
درک کند ؟ این دردی است که در عین حال ، لذیذ هم هست ، چون دردی که برای دیگران باشد ، همیشه لذیذ است . این مطلب چه رازی دارد ؟ خدا خودش میداند . همچنانکه درد دیگران داشتن لذیذ است ، درد هجران حق هم لذیذ است . بوعلی در اشارات درباره این مسئله که گاهی یک چیز درد هست ، ولی در عین اینکه درد است لذیذ است ، مثال میآورد ( 1 ) . میگوید این نوع درد نظیر خارش بدن است که بدن خارش میکند و سوزش دارد و انسان وقتی خارش میدهد ، [ محل خارش ] درد میکند و در عین اینکه درد میکند ، خوشش میآید . این درد ، درد تلخی نیست . این درد ، دردی است که جان را میسوزاند ، اشک را جاری میکند اما غم محبوب است ، غم مطلوب است . انسان از یک سلسله غمها همیشه فرار میکند ، ولی چطور میشود که اگر به ما بگویند مجلس ذکر مصیبت امام حسین ( ع ) برقرار است و مجلس خیلی باحالی است ، میخواهیم به آنجا برویم ؟ انسان تا دلش نسوزد و درد نگیرد ، اشک نمیریزد ولی در عین حال انسان دلش میخواهد به این مجلس باحال برود ، این درد را احساس کند و این اشک را بریزد ، وقتی این قطرات اشک میریزد ، انسان صفائی را احساس میکند که آن درد ، دیگر در مقابل این ، چیزی نیست ، این است درد انسانیت . خوشا به حال آن تنها و بدنهائی که روحهاشان فقط درد تن |
خودشان را احساس میکنند و خوشا به حال آن بدنی که روحش فقط درد بدنش
را احساس میکند ، چون آن روح دائما در فکر این است که ناراحتیهای این بدن را از بین ببرد . ولی دشوار است حال آن بدنی که روحش ، تنها روح خودش نیست ، روح همه بدنهاست . یک روح ، درد همه را به تنهایی احساس میکند . این بدن است که مجبور است با وجود فراهم بودن همه امکانات ، با دو لقمه نان جو بسازد برای اینکه مبادا در حجاز یا یمامه یک " نان جوخور " پیدا شود . این بدن است که باید کفش وصلهدار بپوشد برای اینکه با روحی مانند روح علی ( ع ) توأم باشد . شاعر عرب میگوید :
همه بدنها شد و درد همه را احساس کرد ، کارش به آنجا میکشد که مجازات میبیند ، برای چه ؟ برای غافل ماندن از حال یک بیوه زن و چند یتیم . میان کوچه ، زنی را میبیند که مشک به دوش گرفته است ، نگاه میکند . علی ( ع ) آدمی نیست که بیتفا وت از کنار این مناظر بگذرد . علت ندارد که یک زن خودش آب کشی کند ، حتما کسی را ندارد یا کسی دارد ولی او به حال این زن نمیرسد . فورا خودش جلو میرود ، نمیگوید آی شرطه ! آی پاسبان ! آی نوکر ! آی غلام ! آی قنبر ! تو بیا ، خودش جلو میرود . با کمال ادب میگوید : خانم ! اجازه میدهید شما را کمک دهم و من مشک آب را به دوش بکشم ؟ این زحمت را به من بدهید . آن زن میگوید خدا پدر تو را بیامرزد . به خانه آن بیوه زن میرود . همین که مشک را زمین میگذارد ، استفسار میکند که ممکن است برای من |
توضیح بدهید که چرا خودتان آب کشی میکنید ؟ شاید مردی ندارید ؟ میگوید
بله ، اتفاقا شوهر من در رکاب علی بن ابیطالب کشته شد . من هستم و چند تا یتیم . این کلمه را که میشنود ، سرتاپایش آتش میگیرد . نوشتهاند آن شب وقتی برگشت و به خانه رفت ، تا صبح خوابش نبرد . صبح ، نان و گوشت و خرما و پول با خودش برمیدارد و با عجله میرود و در خانه همان زن را میزند . میگوید کیستی ؟ میفرماید : من همان برادر مؤمن دیروز تو هستم . به سرعت گوشتها را کباب میکند و به دست خودش در دهان یتیمها میگذارد و یتیمها را روی زانو مینشاند و [ آهسته ] به آنها میگوید که از تقصیر علی که از شما غافل مانده بگذرید . آنگاه تنور را آتش میکند . وقتی سر تنور میرود ، صورتش را به آتش نزدیک میکند ، حرارت آتش را احساس میکند ، [ با خود میگوید : ] علی ! حرارت آتش دنیا را بچش و آتش جهنم یادت بیاید ، تا دیگر از حال مردم غافل نمانی . بدنی که باید جور بکشد اینطور است ، بدنی که روحش روح همه مردم است ، اینطور است . باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله . خدایا تو را قسم میدهیم به حقیقت علی بن ابیطالب که درد اسلام را در دل ما ایجاد کن . عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما . درد محبت ، و معرفت و طاعت و عبادت خودت را در دلهای ما قرار بده . احساس همدردی با خلق خودت را در ما ایجاد بفرما . ما را از پرتو نور ولایت علی ( ع ) بهرهمند بفرما . ما را پیرو واقعی آن بزرگوار قرار بده . دلهای ما را به نور ایمان ، منور بگردان . ما را با حقایق اسلام آشنا بفرما . |
.: Weblog Themes By Pichak :.