سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/9/11 | 1:0 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

زهره ی منظومه ی زهرا حسین

(ع    )

 

زهره ی منظومه ی زهرا حسین

کشته ی افتاده به صحرا حسین

دست صبا زلف تو را شانه کرد

بر سر نی خنده ی مستانه کرد

چیست لب خشک و ترک خورده ات ؟

چشمه ای از زخم نمک خورده ات

روشنی خلوت شب های من

بوسه بزن بر تب لب های من

تا ز غم غربت تو تب کنم

یاد پریشانی زینب کنم

آه! از آن لحظه که بر سینه ات

بوسه نشاندند لب تیرها

آه! از آن لحظه که بر پیکرت

زخم کشیدند به شمشیرها

آه! از آن لحظه که اصغر شکفت

در هدف چشم کمانگیرها

آه! از آن لحظه که سجاد شد

هم نفس ناله ی زنجیرها

قوم به حج رفته به حج رفته اند

بی تو در این بادیه کج رفته اند

کعبه تویی کعبه به جز سنگ نیست

آیینه ای مثل تو بی رنگ نیست

آینه ی رهگذر صوفیان

سنگ نصیب گذر کوفیان

کوفه دم از مهر و وفا می زدند

شام تو را سنگ جفا می زدند

کوفه اگر آینه ات را شکست

شام از این واقعه طرفی نبست

کوفه اگر تیغ و تبر زین شود

شام اگر یکسره آذین شود

مرگ اگر اسب مرا زین کند

خون مرا تیغ تو تضمین کند

آتش پرهیز نَبُرّد مرا

تیغ اجل نیز نَبُرّد مرا

بی سر و سامان توام یا حسین

دست به دامان توام یا حسین

جان علی سلسله بندم مکن

گردم و از خاک بلندم مکن

عاقبت این عشق هلاکم کند

در گذر کوی تو خاکم کند

ساقی لب تشنه لبی باز کن

سفره ی نان و رطبی باز کن

شمه ای از زخم دلت بازگو

نکته ای از نقطه ی آغاز گو

قوم به حج رفته چو باز آمدند

بر سر نعشت به نماز آمدند

قوم به حج رفته تو را کشته اند

پنجه به خوناب تو آغشته اند

سامریان شعبده بازی کنند

نفی رسولان حجازی کنند