تاریخ : چهارشنبه 91/12/23 | 3:13 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

غبارهاى فطرت
فطرت ، گاهى کاملاً آشکار و گاهى غبار آلود است . در اینجا مناسب است از چیزهایى که مانع درخشش فطرت است و چون تکّه اى ابر و یا توده اى غبار روى امور فطرى را مى پوشاند نام ببریم .
1- تقلید کورکورانه از دیگران .
2- رفاه گرایى و غوطه ور شدن در مادّیات .
3- تاءثیرپذیرى از محیط. حضرت موسى علیه السلام به اتّفاق قوم خود که خداپرست بودند، وارد منطقه اى شد که مردم آن بت مى پرستیدند، همین که نگاه قوم موسى به آنها و بت هایشان افتاد، به حضرت گفتند: براى ما نیز خدایى از بت قرار ده ، (اجعل لنا الها کما لهم آلهَة )
(13)
4- رفیق بد. چه بسا فردى خودش ، خوب و بد را مى فهمد و مى داند، امّا رفیق بد، او را منحرف مى سازد. قرآن مى فرماید: انسان گمراه در روز قیامت مى گوید: (یا ویلتى لیتنى لم اءتّخذ فلانا خلیلا . لقد اضلّنى عن الذّکر)(14) اى کاش فلانى را دوست نگرفته بودم ، او مرا از یاد خدا غافل و منحرف ساخت .
5 - تبلیغات سوء. ممکن است با تبلیغات مسموم ، کارهاى پسندیده ، ناپسند و امور ناپسند، پسندیده جلوه داده شود. مانند تبلیغات فرعون مبنى بر خدایى خویش ، (اءنا ربّکم الاعلى )
(15) که مورد پذیرش قوم او قرار گرفت .
6- تهدید و ایجاد ترس و دلهره از سوى مخالفان دین .
7- خود باختگى در برابر افکار و عقاید دیگر مکاتب .
8 - پیروى از هنرمندان منحرف . هنگامى که حضرت موسى علیه السلام براى مناجات و دریافت وحى به کوه طور عزیمت فرمود، سامرى که یک هنرمند بود از این فرصت استفاده کرد و با ساخت گوساله اى ، مردم را گوساله پرست نمود. (فاخرج لهم عِجلاً جسداً له خُوار)
(16)
9- اکثریّت گرایى . گاهى انسان خود مى داند مطلبى باطل و نارواست ، امّا به خاطر اینکه اکثریّت آن را مى پسندند، بر اساسِ ((خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو)) از جامعه پیروى و تبعیّت مى کند.
10- وسوسه هاى شیطانى .
11- تمسخر شنیدن . گاهى انسان به خاطر احتراز از تمسخر دیگران ، از بیانِ دریافت هاى صحیح خود دست بر مى دارد.
12- هوا و هوس . تمایلات نفسانى و پیروى از غرائز، از بروز امور فطرى جلوگیرى مى کند.
عوامل شکوفایى فطرت

در مقابلِ عواملى که فطرت آدمى را تحت الشّعاع قرار مى دهند، عواملى هستند که فطرت را شکوفا کرده ، آن را جلا بخشیده ، و درخشنده مى سازند. اکنون به بیان برخى از آنها مى پردازیم .
1- احساس خطر. بسیارى از انسان ها تا هنگامى که به رفیق و پول و زور، یا پست و پارتى وابسته اند، به فطرت و امور فطرى - از جمله خدا - توجّهى ندارند، امّا همین که دستشان از ابزار و وسایل ظاهرى قطع شد و یا از کمک آنها ناامید شده و احساس خطر نمودند، به فطرت خود باز مى گردند.
2- مشکلات . درگیرى با گرفتارى ها، انسان را متوجّه امور فطرى مى کند.
3- یاد نعمت هاى الهى . توجّه و تدبّر و تفکّر در نعمت هاى الهى ، فطرت را شکوفا مى کند.