تاریخ : چهارشنبه 91/12/23 | 3:10 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

انتخاب راه دین ، مطابق فطرت است
فطرت ، بر وزن خلقت و به معناى آن است . هر نوع احساسى در انسان که در پدید آمدن آن ، استاد و مربّى و تمرین نقش نداشته ، و امرى دائمى و همیشگى ، در همه مردم ، همه مکان ها و همه زمان ها باشد، از آن احساس ، گاه به فطرت و زمانى به غریزه تعبیر مى شود. البتّه معمولا غریزه به آن سرى از احساسات و تمایلات گفته مى شود که در حیوان و انسان ، هر دو باشد، مانند احساس گرسنگى و تشنگى . آرى ، نشانه فطرى بودن یک موضوع همان عمومیّت آن است . مثلا علاقه مادر به فرزند، فطرى است ، یعنى احساسى است که بدون معلّم و مربّى و تلقین ، در آفرینش او نهفته شده و عمومیّت دارد، یعنى در هر زمان و مکان و در هر رژیم و نظامى ، این علاقه را در مادران خواهید یافت .
البتّه ممکن است عواملى سبب شدّت و ضعف آن احساس شود، زیرا گاهى یکى از احساسات درونى بر دیگرى پیروز مى شود. در انسان ، هم علاقه به مال هست و هم علاقه به خوشى و سلامتى ، ولى این علاقه ها در همه افراد یکسان نیست ، بعضى مال را فداى جان و بعضى جان را فداى مال مى کنند. همان گونه که در میان اعراب جاهلى ، علاقه به آبرو و خیال اینکه داشتن دختر ننگ است ، سبب مى شد که پدر از علاقه به فرزند دست کشیده ، با دست خود، دخترش را زنده به گور کند. بنابراین ، معناى فطرى بودن ، آن نیست که انسان در عمل نیز دائما دنبال آن برود زیرا چه بسا فطرتى روى مساءله فطرى دیگر را بپوشاند.
یکى از آثار مساءله فطرت ، احساس افتخار است . کسى که روى مرز فطرت گام بر مى دارد در خود احساس آرامش مى کند، مادرى که فرزند خود را در آغوش گیرد، احساس غرور مى کند و حتّى به مادرى که به فرزند خود بى مهرى کرده انتقاد مى کند، آرى ، آن افتخار و این انتقاد همه از آثار فطرت است .