سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/12/22 | 7:13 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

حضرت على داماد رسول اکرم ص

حـضـرت عـلى ـ علیه السلام ـ, بنابر امر الهى وسنت حسنه اسلامى , بر آن مى شود که در بحران جوانى به کشتى زندگانى خود سکونت و آرامش بخشد.
امـا شـخـصـیتى چون حضرت على ـ علیه السلام ـ هرگز در همسرگزینى به یک آرامش نسبى وموقت اکتفا نمى کند وآفاق دیگر زندگانى را از نظر دور نمى دارد.
از ایـن رو خـواسـتـار همسرى مى شود که از نظر ایمان وتقوى ودانش وبینش ونجابت واصالت , ((کفو)) وهمشان او باشد.
چنین همسرى جز دختر رسول خدا حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ که به همه خصوصیات او از هنگام تولد تا آن زمان کاملا آشنایى داشت , کسى دیگر نبود.
خواستگاران حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ پیش از حضرت على ـ علیه السلام ـ افرادى مانند ابوبکر وعـمـر آمـادگى خود را براى ازدواج با دختر پیامبر (ص ) اعلام کرده بودند وهر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند وآن اینکه در باره ازدواج زهرا منتظر وحى الهى است .
آن دو کـه از ازدواج بـا حـضـرت زهرا نومید شده بودند با سعد معاذ رئیس قبیله اوس به گفتگو پـرداخـتـنـد وآگـاهـانه دریافتند که جز حضرت على ـ علیه السلام ـ کسى شایستگى ازدواج با حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ را ندارد ونظر پیامبر (ص ) نیز به غیر او نیست .
از ایـن رو دسـتـه جـمعى در پى حضرت على ـ علیه السلام ـ رفتند وسرانجام او را در باغ یکى از انصار یافتند که با شتر خود مشغول آبیارى نخلها بود.
آنـان روى بـه عـلـى کـردنـد وگفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر (ص ) خواستگارى کرده اند وپـیامبر در پاسخ آنان گفته است که کار زهرا منوط به اذن خداست و ما امیدواریم که اگر تو (با سوابق درخشان وفضایلى که دارى ) از فاطمه خواستگارى کنى پاسخ موافق بشنوى واگر دارایى تو اندک باشد ما حاضریم تو را یارى کنیم .
بـا شـنـیدن این سخنان دیدگان حضرت على ـ علیه السلام ـ را اشک شوق فرا گرفت وگفت : دختر پیامبر (ص ) مورد میل وعلاقه من است .
ایـن را گفت ودست از کار کشید وراه خانه پیامبر را, که در آن وقت نزد ام سلمه بسر مى برد, در پیش گرفت .
هـنـگامى که در خانه رسول اکرم را کوبید پیامبر فورا به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز کن که این کسى است که خدا ورسولش او را دوست مى دارند.
ام سـلمه مى گوید:شوق شناسایى این شخص که پیامبر او را ستود آنچنان بر من مستولى شد که وقتى برخاستم در را باز کنم نزدیک بود پایم بلغزد.
من در را باز کردم وحضرت على ـ علیه السلام ـ وارد شد ودر محضر پیامبر (ص ) نشست , اما حیا وعظمت محضر پیامبر مانع از آن بود که سخن بگوید, لذا سر به زیر افکنده بود وسکوت بر مجلس حکومت مى کرد.
تا اینکه پیامبر (ص ) سکوت مجلس را شکست وگفت : گویا براى کارى آمده اى ؟
حضرت على ـ علیه السلام ـ در پاسخ گفت :پیوند خویشاوندى من با خاندان رسالت وثبات وپایداریم در راه دین وجهاد وکوششم در پیشبرد اسلام بر شما روشن است .
پیامبر (ص ) فرمود: تو از آنچه که مى گویى بالاتر هستى .
حـضـرت عـلـى ـ عـلـیـه الـسـلام ـ گـفـت :آیـا صـلاح مى دانید که فاطمه را در عقد من در آوریـد؟
(1)حـضـرت على ـ علیه السلام ـ در طرح پیشنهاد خود بر تقوا وسوابق درخشان خود در اسـلام تـکیه مى کند واز این طریق به همگان تعلیم مى دهد که ملاک برترى این است نه زیبایى وثروت ومنصب .
پیامبر اکرم (ص ) از اصل آزادى زن در انتخاب همسر استفاده کرد ودر پاسخ حضرت على ـ علیه السلام ـ فرمود:پیش از شما افراد دیگرى از دخترم خواستگارى کرده اند ومن درخواست آنان را با دخترم در میان نهاده ام ولى در چهره او نسبت به آن افراد بى میلى شدیدى احساس کرده ام .
اکنون درخواست شما را با او در میان مى گذارم , سپس نتیجه را به شما اطلاع مى دهم .
پـیـامبر (ص ) وارد خانه زهرا ـ علیها السلام ـ شد و او برخاست و ردا از دوش آن حضرت برداشت وکـفـشـهـایـش را از پایش در آورد وپاهاى مبارکش را شست وسپس وضو ساخت ودر محضرش نشست .
پـیـامـبـر سخن خود را با دختر گرامیش چنین آغاز کرد:على فرزند ابوطالب از کسانى است که فـضـیـلـت ومـقام او در اسلام بر ما روشن است ومن از خدا خواسته بودم که تو را به عقد بهترین مـخلوق خود در آورد واکنون او به خواستگارى تو آمده است ; در این باره چه مى گویى ؟
در این هـنـگـام زهـرا ـ عـلـیـهـا السلام ـ در سکوت عمیقى فرو رفت ولى چهره خود را از پیامبر (ص ) برنگرداند وکوچکترین ناراحتى در سیماى او ظاهر نشد.
رسـول اکـرم (ص ) از جـاى برخاست وفرمود:((اللّه ا کبر سکوته ا اقراره ا)) یعنى :خدا بزرگ است ;سکوت دخترم نشانه رضاى اوست .
(1)هـمشانى روحى وفکرى واخلاقیدرست است که در آیین اسلام هر مرد مسلمان کفو وهمشان مـسـلـمـان دیگرى است وهر زن مسلمان که در عقد مرد مسلمانى در آید با همشان خود پیمان زناشویى بسته است , ولى اگر جنبه هاى روحى وفکرى را در نظر بگیریم بسیارى از زنان همشان برخى مردان نیستند و بالعکس .
مـردان مـسلمان شریف واصیل که از ملکات عالى انسانى وسجایاى اخلاقى ودانش وبینش وسیع بـرخـوردارنـد بـاید با زنانى پیمان زناشویى ببندند که از نظر روحیات وسجایاى اخلاقى همشان ومشابه آنان باشند.
ایـن امـر در باره زنان پاکدامن وپرهیزگار که از فضایل اخلاقى واندیشه وبینش بلند برخوردارند نیز حکمفرماست .
هـدف عمده ازدواج , که برقرارى سکونت وآرامش خاطر در طول زندگى است , جز با رعایت این نـکـتـه تـامـیـن نـمى شود وتا یک نوع مشابهت اخلاقى ومحاکات روحى وجذبه روانى بر محیط زندگى سایه نگستراند پیوند زناشویى فاقد استوارى لازم خواهد بود.
بـا توجه به این بیان , حقیقت خطاب الهى به پیامبر اکرم (ص ) روشن مى شود که فرمود:((لو لم ا خـلـق عـلـیا لم ا کان لف اطمة ابنتک کفو على وجه الا رض ))(1)اگر على را نمى آفریدم , براى دختر تو فاطمه هرگز در روى زمین همشانى نبود.
به طور مسلم مقصود از این کفویت همشانى مقامى وروحى است .
هـزیـنـه عـقـد وعـروسیتمام دارایى حضرت على ـ علیه السلام ـ در آن زمان منحصر به شمشیر وزرهـى بـود کـه مـى تـوانست به وسیله آنها در راه خدا جهاد کند وشترى نیز داشت که با آن در باغستانهاى مدینه کار مى کرد وخود را از میهمانى انصار بى نیاز مى ساخت .
پس از انجام خواستگارى ومراسم عقد وقت آن رسید که حضرت على ـ علیه السلام ـ براى همسر گرامى خود اثاثى تهیه کند وزندگى مشترک خود را با دختر پیامبر آغاز کند.
پیامبر اکرم (ص ) پذیرفت که حضرت على ـ علیه السلام ـ زره خود را بفروشد وبه عنوان جزئى از مهریه فاطمه ـ علیها السلام ـ در اختیار پیامبر بگذارد.
زره به چهارصد درهم به فروش رفت .
پـیامبر قدرى از آن را در اختیار بلال گذاشت تا براى زهرا عطر بخرد وباقیمانده را به عمار یاسر وگروهى از یاران خود داد تا براى فاطمه وعلى لوازم منزل تهیه کنند.
از صورت جهیزیه حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ مى توان به وضع زندگى بانوى بزرگوار اسلام به خوبى پى برد.
فرستادگان پیامبر (ص ) از بازار باز گشتند وآنچه براى حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ تهیه کرده بـودنـد بـه قـرار زیـر بـود:1ـ پیراهنى به بهاى هفت درهم ;2ـ یک روسرى به بهاى یک درهم ;3ـ قطیفه مشکى که تمام بدن را نمى پوشانید;4ـ یک تخت عربى از چوب ولیف خرما;5ـ دو تشک از کتان مصرى که یکى پشمى ودیگرى از لیف خرما بود;6ـ چهار بالش , دو تا از پشم ودو تاى دیگر از لـیـف خرما;7ـ پرده ;8ـ حصیر هجرى ;9ـ دست آس ;10ـ طشت بزرگ ;11ـ مشکى از پوست ;12ـ کـاسه چوبى براى شیر;13ـ ظرفى از پوست براى آب ;14ـ آفتابه ;15ـ ظرف بزرگ مسى ;16ـ چند کوزه ;17ـ بازوبندى از نقره .
یـاران پـیامبر وسایل خریدارى شده را بر آن حضرت عرضه کردند وپیامبر, در حالى که اثاث خانه دختر خود را زیر ورو مى کرد, فرمود:((اللّه م ب ارک لقوم جل آنیتهم الخزف )).
یـعـنـى : خـداونـدا, زندگى را بر گروهى که بیشتر ظروف آنها را سفال تشکیل مى دهد مبارک گردان .
(1)مـهـریـه حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ مهریه دختر پیامبر (ص ) پانصد درهم بود که هر درهم معادل یک مثقال نقره بود.
(هر مثقال 18 نخود است ).
مراسم عروسى دختر گرانمایه پیامبر اکرم (ص ) در کمال سادگى وبى آلایشى برگزار شد.
یـک مـاه از عـقـد پـیـمان زناشویى مى گذشت که زنان رسول خدا به حضرت على گفتند:چرا هـمسرت را به خانه خویش نمى برى ؟
حضرت على ـ علیه السلام ـ در پاسخ آنان آمادگى خود را اعلام کرد.
ام ایمن شرفیاب محضر رسول خدا (ص ) شد وگفت :اگر خدیجه زنده بود دیدگان او از مراسم عروسى دخترش فاطمه روشن مى شد.
پیامبر (ص ) وقتى نام خدیجه را شنید چشمان مبارکش از اشک پر شد وگفت : او مرا هنگامى که هـمه تکذیبم کردند تصدیق کرد ودر پیشبرد دین خدا یاریم داد وبا اموال خود به گسترش اسلام مدد رساند.
(2)ام ایمن افزود: دیدگان همه را با اعزام فاطمه به خانه شوهر روشن کنید.
رسـول اکـرم (ص ) دستور داد که یکى از حجره ها را براى زفاف زهرا آماده سازند واو را براى این شب آرایش کنند.
(3)زمـان اعـزام عـروس بـه خانه داماد که فرا رسید, پیامبر اکرم (ص ) حضرت زهرا را به حضور طلبید.
زهـرا ـ عـلـیها السلام ـ, درحالى که عرق شرم از چهره اش مى ریخت , به حضور پیامبر رسید واز کثرت شرم پاى او لغزید ونزدیک بود به زمین بیفتد.
در این موقع پیامبر (ص ) در حق او دعا کرد وفرمود:((ا ق الک اللّه العثرة فی الدنی ا و الخرة )).
خدا تو را از لغزش در دو جهان حفظ کند.
سپس چهره زهرا را باز کرد ودست او را در دست على نهاد وبه او تبریک گفت وفرمود:((ب ارک لک فی ابنة رسول اللّه ی ا علی نعمت الزوجة ف اطمة )).
سپس رو کرد به فاطمه وگفت :((نعم البعل علی)).
آنـگـاه بـه هـر دو دستور داد که راه خانه خود را در پیش گیرند وبه شخصیت برجسته اى مانند سـلـمان دستور داد که مهار شتر زهرا ـ علیها السلام ـ را بگیرد و از این طریق جلالت مقام دختر گرامیش را اعلام داشت .
هنگامى که داماد وعروس به حجله رفتند, هر دو از کثرت شرم به زمین مى نگریستند.
پـیـامبر اکرم (ص ) وارد اطاق شد وظرف آبى به دست گرفت وبه عنوان تبرک بر سر وبر اطراف بدن دخترش پاشید وسپس در حق هر دو چنین دعا فرمود:((اللّه م ه ذه ابنتی و ا حب الخلق ا لی اللّه م و ه ذا ا خی و ا حب الخلق ا لی اللّه م اجعله ولیا و )).
(1)پروردگارا, این دختر من ومحبوبترین مردم نزد من استت .
پروردگارا, على نیز گرامى ترین مردم نزد من است .
خداوندا, رشته محبت آن دو را استوارتر فرما