به نام خدا
خواندن دعا در دوران غیبت کبرى
هـفـتـم ـ از تکالیف عباد در ظلمات غیبت ، تضرع و مسئلت از خداوند تبارک و تعالى به جهت حفظ ایمان و دین از تطرق شبهات شیاطن و زنادقه مسلمین و خواندن دعاهاى وارده براى این کار از جمله دعایى است که شیخ نعماى و کلینى به اسانید متعدده روایت کرده اند از زراره کـه گـفـت : شنیدم از ابوعبداللّه علیه السلام مى فرماید: به درستى که از براى قائم عـلیـه السـلام غـیـبـتـى اسـت پـیش از آنکه خروج کند پس گفتم : از براى چه ؟ گفت : مى ترسد و اشاره فرمود با دست خود به شکم مبارک ، آنگاه فرمود: اى زراره ! او است منتظر و اوست کسى که شک مى شود در ولادتش ، پس بعضى از مردم مى گویند که پدرش مرد و جـانـشـیـنـى نـگـذاشـت و بـعـضـى از ایـشـان مـى گـویـد کـه حـمـل بود و بعضى از ایشان مى گوید که او غایب است و بعضى مى گوید که متولد شد پیش از وفات پدرش به دو سال و او است منتظر غیر اینکه خداوند خواسته که امتحان کند قـلوب شـیـعـه را، پس در این زمان به شک مى افتند مبطلون . زراره گفت : پس گفتم فداى تو شوم ! اگر درک کردم آن زمان را کدام عمل را بکنم ؟ فرمود: اى زراره ! اگر درک کردى آن زمان را پس بخوان این دعا را:
( اَللّهـُمَّ عـَرِّفـْنـى نـَفـْسـَکَ فـَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تـُعَّرِفـْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نِبیِّکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ فَاِّنَکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى رَسُولَکْ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکْ اَللّهُمَّ عَرِّفْنِى حُجَّتَکْ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَّرِفْنى حُجَّتَکْ ضَلَلْتُ عَنْ دینى ) .(178)
و دیـگـر دعـایـى اسـت طـویـل کـه اولش هـمین دعا است ، پس از آن ( اَللّهُمَّ لاتُمِتْنى میتَةً جـاهِلیَّةً وَ لاتُزِغْ قَلْبى بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنى ) تا آخر دعا، و ما آن را در ملحقات ( کتاب مـفـاتـیـح ) ذکـر کـردیـم و سـیـد بـن طـاوس در ( جـمـال الا سـبوع ) آن را ذکر کرده بعد از ادعیه ماءثوره بعد از نماز عصر روز جمعه ، آنـگـاه فـرمـوده : و اگـر بـراى تـو عذرى باشد از جمیع آنچه ذکر کردیم آن را از تعقیب عـصـر روز جـمـعـه پـس حذر کن از آنکه مهمل گذارى خواند آن را، یعنى این دعا را، پس به درسـتـى کـه مـا شـنـاخـتـیـم ایـن را از فـضـل خـداونـد جل جلاله که مخصوص فرموده ما را به آن ، پس اعتماد کن به آن .(179)
فـقـیـر گـویـد: کـه قـریـب بـه هـمـیـن کـلام سـیـد بـن طـاوس در ذیل صلوات منسوبه به ابوالحسن ضراب اصفهانى فرموده اند و از این کلام شریف چنان مـستفاد مى شود که از جانب حضرت صاحب الا مر علیه السلام چیزى به دست آوردند در این بـاب و از مـقـام ایـشـان مـسـتـبـعد نیست . و دیگر دعایى است که شیخ صدوق روایت کرده از عبداللّه بن سنان که گفت : فرمود ابوعبداللّه علیه السلام که زود است مى رسد به شما شبهه پس مى مانید بدون نشانه و راهنما و پیشواى هدایت کننده و نجات نمى یابد و در آن شبهه مگر کسى که بخواند دعاى غریق را. گفتم : چگونه است دعاى غریق ؟
فرمود مى گویى :
( یـا اَللّهُ یـا رَحـْمـنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ ) . پس گفتم :
( یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالاَبْصارِ ثَبِّتْ قَلْبى عَلى دینِکَ ) .
سـپـس فـرمـود: بـه درسـتـى کـه خداوند عز و جل مقلب است قلوب و ابصار را و لکن بگو چنانکه من مى گویم : ( یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِى عَلى دینِکَ.(180))
استمداد و استغاثه به امام زمان علیه السلام
هـشـتـم ـ اسـتـمـداد و اسـتـعـانـت و اسـتـغـاثـه بـه آن جـنـاب در هـنـگـام شـدائد و اهـوال و بـلایـا و امـراض و رو آوردن شبهات و فتنه از اطراف و جوانب و ندیدن راه چاره و خـواسـتـن از حـضـرتـش حـل شبهه و رفع کربة و دفع بلیه ، چه آن جناب برحسب قدرت الهـیـه و عـلوم لدنـیـه ربـانـیـه بـر حـال هـر کسى در هرجا دانا و اجابت مسئولش توانا و فـیـضـش عـام و از نـظـر در امـور رعـایـاى خـود غـفـلت نکرده و نمى کند و خود آن جناب در تـوقـیعى که براى شیخ مفید فرستادند مرقوم فرمودند: که علم ما محیط است به خبرهاى شـمـا و غـائب نـمـى شـود از عـلم مـا هـیـچ چیز از اخبار شما و معرفت به بلایى که به مى رسد.(181)
و شیخ طوسى در ( کتاب غیبت ) روایت کرده به سند معتبر از جناب ابوالقاسم حسین بـن روح نـائب سوم رضى اللّه عنه که گفت : اختلاف کردند اصحاب ما در تفویض و غیر آن ، پـس رفـتم نزد ابى طاهر بن بلال در ایام استقامتش یعنى پیش از آنکه بعضى مذاهب باطله اختیار کند پس آن اختلاف را به او فهماندم ، پس گفت : مرا مهلت ده ، پس او را مهلت دادم چـنـد روز آنـگـاه مـعـاودت کـردم بـه نزد او. پس بیرون آورد حدیثى به اسناد خود از حـضـرت صـادق علیه السلام که فرمود: هرگاه اراده نمود خداى تعالى امرى را، عرضه مى دارد آن را بر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم آنگاه امیرالمؤ منین علیه السلام ، و یک یک از ائمه علیهم السلام تا آنکه منتهى شود به سوى صاحب الزمان علیه السلام ، آنگاه بیرون مى آید به سوى دنیا و چون اراده نمودند ملائکه که بالا برند عملى را به سـوى خـداونـد عز و جل عرضه مى شود بر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم آنگاه عرضه مى شود بر خداوند عز و جل پس هرچه فرود مى آید از جانب خداوند بر دست ایشان اسـت و آنـچـه بـالا مـى رود بـه سـوى خـداونـد عـز و جـل بـه سـوى ایـشـان اسـت و بـى نـیـاز نـیـسـتـنـد از خـداونـد عـز و جل به قدر به هم زدن چشمى .(182)
و سـیـد حـسـین مفتى کرکى سبط محقق ثانى در ( کتاب دفع المناوات ) از ( کتاب بـراهـیـن ) نقل کرده که او روایت نمود از ابى حمزه از حضرت کاظم علیه السلام که گفت : شنیدم آن جناب مى فرماید: نیست ملکى که خداوند او را به زمین بفرستد به جهت هر امـرى مـگـر آنـکه ابتدا مى نماید به امام علیه السلام ، پس معروض مى دارد آن را بر آن جـناب و به هم درستى که محل تردد ملائکه از جانب خداوند تبارک و تعالى صاحب این امر اسـت . و در خـبـر ابـوالوفـاى شـیـرازى اسـت کـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیه و آله و سلم فرمود به او که چون درمانده و گرفتار شدى پـس استغاثه کن به حضرت حجت علیه السلام که او تو را در مى یابد و او فریادرس است و پناه است از براى هر کس که به او استغاثه کند.(183)
و شـیـخ کـشـى و شـیـخ صـفار در ( بصائر ) روایت کرده اند از رمیله که گفت : تب شدیدى کردم در زمان امیرالمؤ منین علیه السلام پس در نفس خود خفتى یافتى در روز جمعه و گـفـتـم نـمـى دانـم چـیـزى را بـهـتـر از آنـکـه آبـى بـر خـود بـریـزم یـعـنـى غـسـل کـنـم و نماز کنم در عقب امیرالمؤ منین علیه السلام ، پس چنین کردم آنگاه آمدم به مسجد پـس چـون امـیرالمؤ منین علیه السلام بالاى منبر برآمد آن تب به من معاودت نمود پس چون امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـلام مـراجـعـت نـمـود و داخـل قـصـر شـد داخـل شـدم بـه آن جـنـاب ، فرمود: اى رمیله ! دیدم تو را که بعضى از تو، و به روایتى ( پس ملتفت شد به من امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: اى رمیله ! چه شده بود که تو را دیـدم کـه بـعـضـى از اعـضـایـت در بـعـضـى درهـم مـى شـد. ) پـس نـقـل کردم براى آن جناب حالت خود را که در آن بودم و آنچه مرا واداشت در رغبت بر نماز عـقـب آن جـنـاب ، پـس فـرمـود: اى رمـیله ! نیست مؤ منى که مریض شود مگر آنکه مریض مى شویم ما به جهت مرض او و محزون نمى شود مگر آنکه محزون مى شویم به جهت حزن او و دعـا نـمـى کـنـد مـگر آنکه آمین مى گوییم براى او و ساکت نمى شود مگر آنکه دعا مى کنیم بـراى او، پـس گـفـتم به آن جناب یا امیرالمؤ منین علیه السلام فداى تو شوم این لطف و مـرحـمـت بـراى کـسـانـى اسـت کـه بـا جـنـاب تـوانـد در ایـن قـصـر، خـبـر ده مـرا از حـال کـسانى که در اطراف زمین اند؟ فرمود: اى رمیله ! غایب نیست یا نمى شود از ما مؤ منى در مشرق زمین و نه در مغرب آن .(184)
و نـیـز شـیـخ صـدوق و صـفار و شیخ مفید و دیگران به سندهاى بسیار روایت کرده اند از جـناب باقر و صادق علیهم السلام که فرمودند: به درستى که خداوند نمى گذارد زمین را مـگـر آنـکـه در آن عـالمى باشد که مى داند زیاده و نقصان را در زمین ، پس اگر مؤ منین زیاد کردند چیزى را بر مى گرداند ایشان را و به روایتى ( مى اندازد آن را ) ، و اگـر کـم کردند تمام مى کند براى ایشان ، و اگر چنین نبود مختلط مى شد بر مسلمین امور ایشان ، و به روایتى ( حق از باطل شناخته نمى شد ) .(185)
نسخه برآورده شدن حاجات
در ( تـحـفـة الزائر ) مجلسى و ( مفاتیح النجاة ) سبزوارى مروى است که هـرکـه را حـاجتى باشد آنچه مذکور مى شود بنویسد در رقعه اى و در یکى از قبور ائمه عـلیـهـم السـلام بـیـنـدازد یـا بـبـنـدد و مـهـر کـنـد و خـاک پـاکـى را گـل سـازد و آن را در مـیـان آن گـذارد و در نـهـرى یـا چـاهى عمیق یا غدیر آبى اندازد به حضرت صاحب الزمان علیه السلام مى رسد و او بنفسه متولى برآوردن حاجت مى شود.
نسخه رقعه مذکوره
( بـِسـْمِ اللّهِ الرَّحـمـنِ الرَّحـیـمِ کـَتـَبْتُ یا مَوْلاىَ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْکَ ـ مَسْتَغیثا وَ شَکَوْتُ ما نَزَلَ بى مُسْتَجیرا بِاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بِکَ مِنْ اَمْرٍ قَْد دَهَمَنى وَ اَشْغَلَ قَلْبى وَ اَطـالَ فـِکْرى وَ سَلََبنى بَعْضَ لُبّى وَ غَیَّرَ خَطیرَ نِعْمَةِ اللّهِ عِنْدى اَسْلَمَنى عِنْدَ تَخَیَّلِ وُرُودِهِ الْخـَلیلُ وَ تَبَرَّءَ مِنِّى عِنْدَ تَرائى اَقْبالِهِ اِلَىَّ الْحَمیمُ وَ عَجَزَتْ عَنْ دِفاعِهِ حیلَتى وَ خـانـَنى فى تَحَمُّلِهِ صَبْرى وَ قُوَّتى فَلَجَاْتُ فیهِ اِلَیْکَ وَ تَوَّکَلْتُ فى الْمَسْئَلَةِ للّهِ جـَلَّ ثـَنـاؤُهُ عـَلَیـْهِ وَ عـَلَیـْکَ فـى دِفـاعـِهِ عـَنـّى عِلْما بِمَکانِکَ مِنَ اللّهِ رَبِّ العالَمینَ وَلىِّ التَّدْبـیـرِ وَ مـالِکِ الاُمـُورِ واثـِقـا بـِکَ فِى الْمُسارِعَةِ فِى الشَّفاعَةِ اِلَیْهِ جَلَّ ثَناؤُهُ فى اَمْرى مَتَیَقّنا لاِجابَتِتِه تَبارَکَ وَ تَعالى اِیّاکَ بِاِعْطائى سُؤْلى وَ اَنْتَ یا مَوْلاىَ جَدیرٌ بِتَحْقیقِ ظَنّى وَ تَصْدیقِ اَمَلى فیکَ فى اَمْرِ کَذا وَ کَذا ) (و به جاى کذا و کذا نام حاجت خـود را ببرد) ( فیما لا طاقَةَ لى بِحَمْلِهِ وَ لاصَبْرَ لى عَلَیْهِ وَ اِنْ کُنْتُ مُسْتَحِقّا لَهُ وَ لاَضـْعافِهِ بِقَبیحِ اَفْعالِى وَ تَفْریطى فِى الْواجِباتِ الَّتى للّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَغثِنى یا مـَوْلاىَ صـَلَواتُ اللّهِ عـَلَیـْکَ عـِنـْدَ اللَّهـَفِ وَ قـَدِّمِ الْمَسْئَلَةَ للّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى اَمْرى قَبْلَ حـُلُولِ التَّلَفِ وَ شـَمـاتـَةِ الاَعْداءِ فَبِکَ بَسَطَتِ النِّعْمَةُ عَلَىَّ وَ اَسْئَلِ اللّهَ جَلَّ جَلالِهِ لى نـَصْرا عَزیزا وَ فَتْحا قَریبا فیهِ بُلُوغُالا مالِ وَ خَیْرُ الْمَبادى وَ خَواتِیمُ الاَعْمالِ وَ الاَمْنُ مـِنَ الْمـَخاوِفِ کُلُّها فى کُلِّ حالٍ اِنَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ لِما یَشاءُ فَعّالٌ وَ هُوَ حَسْبى وَ نِعمْ الْوَکیلُ فِى الْمَبْدَءِ وَ الْمالِ. )
آنگاه بر بالاى آن نهر یا غدیر برآید و اعتماد بر یکى از وکلاى حضرت نماید یا عثمان سـعید العمروى یا ولد او محمّد بن عثمان یا حسین بن روح یا على بن محمّد السمرى و یکى از آن جماعت را ندا نماید و بگوید:
( یـا فـُلانَ بـْنَ فـُلانٍ سـَلامٌ عـَلَیـْکَ اَشـْهـَدُ اَنَّ وَفـاتـِکَ فـى سَبیل اللّهِ وَ اَنَّک حَىُّ عِنْدَاللّهِ مَرْزُوقٌ خاطَبْتُکَ فى حَیاتِکَ الَّتى لَکَ عِنْدَاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هـذِهِ رُقْعَتى وَ حاجَتى اِلى مَوْلا نا علیه السلام فَسَلِّمْها اِلَیْهِ وَ اَنْتَ الثِّقَةُ الاَمینُ ) .(186)
پس نوشته را در نهر یا چاه یا غدیر اندازد که حاجت او برآورده مى شود.
و [محدث نورى مى فرماید:] از این خبر شریف چنین مستفاد مى شود که آن چهار شخص معظم چـنـانـچـه در غـیـبـت صغرى واسطه بودند میان رعایا و آن جناب در عرض حوائج و رقاع و گرفتن جواب و ابلاغ توقیعات ، در غیبت کبرى نیز در رکاب همایون آن جناب هستند و به ایـن مـنـصـب بـزرگ مـفـتـخـر و سـرافـرازنـد پـس معلوم شد که خوان احسان و جود و کرم و فضل و نعم امام زمان علیه السلام در هر قطرى از اقطار ارض براى هر پریشان درمانده و گـم گـشـتـه و وامـانـده و مـتـحـیر و نادان و سرگشته و حیران گسترده و باب آن باز و شارعش عام با صدق اضطرار و حاجت و عزم با صفاى یویت و اخلاص سریرت اگر نادان اسـت شـربـت عـلمش بخشند و اگر گمشده است به راهش رسانند و اگر مریض است لباس عافیتش پوشند.غیبت شاءنیه و حضور شئونیه امام زمان علیه السلام
چـنانکه از سیر و حکایات و قصص گذشته ظاهر و هویدا مى شود نتیجه مقصود در این مقام و ایـنـکـه حـضـرت صـاحـب الا مـر عـلیـه السـلام حـاضـر در مـیـان عـبـاد و نـاظـر بـر حـال رعـایا و قادر بر کشف بلایا و عالم بر اسرار و خفایا به جهت غیبت و ستر از مردم از مـنـصـب خـلافـتـش عـزل نـشـده و از لوازم و آداب ریـاسـت الهـیه خود دست نکشیده و از قدرت ربـانـیـه خـویـش عـجـز بـه هـم نـرسـانـیـده و اگـر خـواهـد حـل مـشـکلات که اندر دل افتاده کند بى آنکه از راه دیده و کوشش چیزى به آنجا رساند و اگـر خـواسـت دلش را بـه آن کـتـاب یـا عـالمـى کـه دواى دردش در آن و نـزد آن اسـت مـایـل و شـایـق کـند گاهى دعایش تعلیم کند و گاهى در خواب دواى مرضش به او آموزد و ایـنـکـه دیـده و شـنـیـده شده که با صدق ولاء و اقرار به امامت چه بسیار شده که ارباب اضـطـرار و حـاجـت در مـقام عجز و لابه و شکایت برآمدند و اثر اجابت و کشف بلیت ندیدند عـلاوه بـر دارا بـودن ایـن مـضطر موانع دعا و قبول را غالبا یا از جهت اشتباه در اضطرار اسـت کـه خـود را مـضـطـر مـى دانـد و نـیـسـت و گم گشته و متحیر مى داند و راهش را به آن نمایانده اند مثل جاهل به احکام عملیه که به عالمش ارجاع فرمود؛ چنانچه در توقیع مبارک اسـت کـه در جـواب مـسـایل اسحاق بن یعقوب مرقوم فرمود که : ( و اما حوادثى که به شـما روى دهد پس مراجعه کنید در آنها به راویان احادیث ما به درستى ایشان حجت من هستند بر شماها و من حجت خدایم بر ایشان ) .
پـس مـادامـى کـه جـاهـل دسـتش به عالم برسد هرچند به مهاجرت و مسافرت باشد یا به کـتـاب او در احـکـام او مـضـطـر نـبـاشـد و هـمـچـنـیـن عـالمـى کـه حـل مـشـکل و دفع شبهه و تحیر خود را تواند از ظواهر و نصوص کتاب و سنت و اجماع کند عـاجـز و درمـانـده نـباشد و آنانکه اسباب زندگى و معاش خویش را از حدود الهیه و موازین شـرعـیـه بـیـرون بـردنـد و بـر آن مقدار ممدوح در شرع اقتصار و قناعت ننمودند به جهت نـداشـتـن بـعـضى از آنچه قوام تعیش معلق نیست بر آن مضطر نباشد و هکذا از مواردى که آدمـى خـویـشـتـن را عـاجز و مضطر بیند و پس از تاءمل صادقانه خلاف آن ظاهر مى شود. و اگـر در اضـطـرار صـادق بـاشـد شـایـد صـلاح او یـا صـلاح نـظـام کـل در اجـابـت او نـبـاشـد هـرچـه هـر مضطرى صادق باشد شاید صلاح او یا صلاح نظام کل در اجابت او نباشد هرچه هر مضطرى را وعده اجابت نداند، بلى اجابت مضطر را جز خداى تعالى یا خلفایش نکند نه آنکه هر مضطر را اجابت کنند و در ایام حضور و ظهور در مدینه و مکه و کوفه و غیر آن از همه اصناف مضطرین و عاجزین از موالیان و محبین غالبا بودند و بـسیار بود که سؤ ال مى کردند و اجابت نمى شد چنان نبود که هر عاجز در هر زمان هر چـه خـواسـت بـه او دهـنـد و او رفـع اضـطـرارش نـمـایـنـد؛ چـه ایـن مـورث اخـلال نـظـام و بـرداشـتـن اجرها و ثوابهاى عظیمه و جزیله اصحاب بلا و مصائب است که بـعـد از مـشـاهـده آن در روز جـزا آرزو کـنـنـد کـه کاش گوشت بدنهاى ایشان را در دنیا با مـقراض بریده بودند و خداى تعالى با آن قدرت کامله و غناى مطلق و علم محیط به ذرات و جزئیات موجودات با بندگان خود چنین نکرده .
.: Weblog Themes By Pichak :.