به نام خدا
آثار اعراض از یاد خدا
1- خود فراموشى .
و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم اءنفسهم ....؛ (65) و چون کسانى مى باشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرد.
بیمارى خود فراموشى یکى از بیمارى ها و آفت هاى خطرناک روحى است .کسى که به این بیمارى روحى مبتلا گردد، حقیقت انسانى خویش را از یاد مى برد و فراموش مى کند که در زنجیره جهان هستى ذره اى ناچیز است که براى تداوم حیات هر لحظه نیازمند فیض و عطاى الهى است .
چنین کسى خود را مستقل و بى نیاز از غیر خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بینى گرفتار مى آید و تصور مى کند که دیگران باید در خدمت او باشند. ریشه این بدبختى و گرفتارى این است که او خدا را فراموش کرده و در نتیجه از حقیقت انسانى بى بهره مانده است . همان حقیقتى که در زبان قرآن ، قلب نامیده شده است و ظرف ادراک حقایق الهى و صفات عالى انسانى مى باشد.
2 و 3.زندگى مشقت بار و نابینایى در آخرت .
و من اءعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکار و نحشره یوم القیامة اءعمى ؛ (66)
و هر کس از یاد من روى بر گرداند ، در حقیقت ، زندگى تنگ سخت خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى کنیم .
کسى که از یاد خداوند اعراض کند هدف آفرینش و حیات پس از مرگ را نیز فراموش مى کند و همه چیز را خلاصه در دنیا مى بیند لذا هیچ گاه از دنیا سیر نمى شود. از این رو حتى اگر در دنیا دارا و توانمند بوده از ثروت و امکانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنیا خواهى در وجودش زبانه مى کشد و هیچ گاه ارضا و سیراب نمى شود.مشکل اصلى این گونه افراد این است که روح آنها تشنه است و تشنگى روح را نمى توان با مادیات از بین برد. این تشنگى تنها با خنکاى یاد و ذکر خداوند از بین مى رود.
هم چنین کسانى که نشانه هاى بى شمار قدرت و حکمت الهى را نا دیده مى گیرند و غرق در مادیات هستند و از یاد خداوند و سرچشمه حیات مادى و معنوى غافلند، در حقیقت از بصیرت و بینایى محرومند. همین انتخاب آنها در این دنیا، تاءثیر نهایى خود را در آخرت مى گذرد و باعث مى گردد که نابینا محشور شوند و نتوانند نشانه هاى لطف و کرم الهى را نظاره کنند. در آن روز آنها آثار رحمت و لطف الهى را که سخت به آن نیازمندند، نمى بینند؛ آثار لطف و رحمتى که شامل مؤ منان مى گردد و به آنها آرامش مى بخشد.
در ادامه آیه مى فرماید، این بنده اى که خداوند او را کور محشور مى کند مى گوید: خدایا من که بینا بودم چرا مرا کور محشور کردى ؟ خداوند در پاسخ مى فرماید:
کذلک اءنتک ءایاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسى ؛ (67) همان طور که نشانه هاى ما براى تو آمد و آن را به فراموشى امروز همان گونه فراموشى مى شوى .
آرى ، وقتى انسان از یاد خداوند اعراض و در برابر آیات الهى بى اعتنایى کند و حتى هنگامى که دیگران آیات الهى را براى او مى خوانند توجهى نکند و چشم دل خود را به روى حقایق و معارف ببندد، در قیامت کور دل محشور مى شود. هم چنان که او در دنیا خداوند و آیات الهى را فراموش کرد، خداوند نیز در قیامت او را به فراموشى مى سپرد. البته این بدان معنا نیست که واقعا فراموش مى شود و از ذکر الهى خارج مى گردد. بلکه مقصود این است که آثار رحمت و انعام الهى محروم مى ماند و خداوند او را گرفتار کیفر و عذاب مى کند.
4- سلطه شیطان
و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین ؛ (68)و هر کسى از یاد خداى رحمان دل بگرداند، بر او شیطانى مى گماریم تا براى وى دمسازى باشد.
کسى که از ذکر خدا غافل گشت ، آماده پذیرش تسلط شیطان و وسوسه هاى شیطانى مى شود؛ زیرا هر چه انسان از یاد خدا فاصله بگیرد، به مادیات و لذت هاى دنیوى نزدیک تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنیوى دلباخته تر مى گردد. وقتى هدف هاى مادى و تعلقات دنیوى براى کسى اصل قرار گرفت ، او در پرتو وسوسه هاى شیطانى ، براى رسیدن به هدف هاى ناپاک خود از هیچ کارى روى گردان نیست و از هر فکر و اندیشه شیطانى استقبال مى کند. با توجه به این حقیقت ، امام امام صادق علیه السلام کى فرمایند:
لا یتمکن الشیطان بالوسوسة من العبد الا و قد اءعرض عن ذکر الله ؛ (69)
شیطان با وسوسه بر بنده تسلط مى یابد. مگر آن که او از ذکر خداوند اعراض کرده باشد.
مقام اهل ذکر در کلام امیرالمؤ منین علیه السلام
قاله عند تلاوته :
یسبح له فیها بالغدو و الاصال رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله ، ان الله سبحانه و تعالى جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة و ما برح لله - غزت الاوه - فى البرهة بعد البرهة و فى اءزمان الفتراب عباد ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظة فى الابصار و الاسماع و الافئدة یذکرون باءیام الله و یخوفون مقامه بمنزلة الادلة فى الفلوات ، من اءخذ القصد حمدوا الیه طریقه و بشروه بالنجاة ، و من اءخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق و حذروه من الهلکة و کانوا کذلک مصابیح تک الظلمات و اءدلة تلک الشبهات .
و ان للذکر لاهلا اءخذوه من الدنیا بدلا، فلم تشغلهم تجارة و لابیح عنه ، یقطعون به اءیام الحیاة ، و یهتفون بالزواجر عن محارم الله فى اءسماع الغافلین ، و یاءمرون بالقسط و یاءمرون به ، و ینهون عن المنکر و یتناهون عنه ، فکانما قطعوا الدنیا الى الاخرة و هم فیها فشاهدوا ما وراء ذلک فکانما اطلعوا غیوب اءهل البرزخ فى طول الاقامة فیه ، و حققت القیامة علیهم عداتها فکشفوا غطاء ذلک لاهل الذینا حتى کانهم یرون ما لایرى الناس و یسمعون ما لا یسمعون ، فلو مثلثهم لعقلک فى مقاومهم المحمودة و مجالسهم المشهودة و قد نشروا دواوین اءعمالهم و فرغوا لمحاسبة اءنفسهم على کل صغیرة و کبیرة اءمروا بها فقصروا عنها اءو نهوا عنها ففرطوا فیها و حملوا ثقل اءوزارهم ظهور هم فضعفوا عن الاستقلال بها فنشجوا نشیجا، یعجون الى ربهم من مقام ندم و اعتراف لراءیت اءعلام هدى و مصابیح دجى ، قد حقت بهم الملائکة و تنزلت علیهم السکینة و فتحت لهم اءبواب السماء و اءعدت لهم مقاعد الکرامات فى مقعد اطلع الله علیهم فیه ، فرضى سعیهم و حمد مقامهم یتنسمون بدعائة روح التجاور. رهائن فاقة الى فضله و اسارى ذلة لعظمته ، جرح طول الاسى قلوبهم ، و طول البکاء عیونهم ، لکل باب رغبة الى الله منهم ید قارعة ، یساءلون من لاتضیق لدیه المنادح و لا یخیب علیه الراغبون ، فحاسب نفسک لنفسک فان غیرها من الانفس لها حسیب غیرک .
(نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتى ، خطبه 222)
امیر مؤ منان علیه السلام به هنگام تلاوت آیه 37 سوره نور - که ترجمه آن چنین است : و صبح و شام در آن خانه ها تسبیح مى گویند، مردانى که تجارت و معامله اى آنها را از یاد خدا غافل نمى کند. فرمود:
همانا خداى سبحان و بزرگ یاد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد تا بدان پس از ناشنوایى بشنوند و پس از کم نورى بنگرند، و پس از دشمنى و عناد رام گردند. همواره خدا را که - نعمت هاى او بى شمار است - در روزگارى پس از روزگارى و در دوران جدایى از رسالت (تا آمدن پیامبرى پس از پیامبر دیگر) بندگانى است که از راه اندیشه با آنان در راز است و در درون عقلشان با آنان سخن گفته است .
آنان چراغ هدایت را با نور بیدارى در گوش ها و دیده ها و دل ها بر افروختند، ایام خدا را به یاد مردان مى آورند و آنان را از بزرگى و جلال او مى ترسانند؛ چون رهمنایان در بیابان ها، آن که راه میانه را پیش گرفت ، ستودند و به نجات مژده دادند، و آن که راه انحرافى راست یا چپ را پیش گرفت ، روش وى را زشت شمردند و از تباهى بر حذرش داشتند. این چنین چراغ ظلمت ها و راهنماى پرتگاه ها بودند.
همانا یاد خدا را اهلى است که آن یاد را جایگزین دنیا کردند به گونه اى که هیچ تجارت یا خرید و فروشى آنها را از یاد خدا باز مى دارد، با یاد خدا روزگار مى گذرانند و غافلان را با هشدارهاى خود از کیفرهاى الهى مى ترسانند . به عدالت فرمان مى دهند و خود بدان پاى بندند. از بدى ها نهى مى کنند و خود از آنها پرهیز دارند. با این که در دنیا زندگى مى کنند، گویا آن را رها کرده و به آخرت پیوسته اند، آنان سراى دیگر را مشاهده کرده اند آن چنان که گویا از مسایل پنهان برزخیان و مدت طولانى اقامتشان آگاهى دارند، و گویا قیامت وعده هاى خود را براى آنان تحقق بخشیده است . پس آنان براى مردم دنیا از آن پرده برداشتند. گویى مى بینند آن را که مردم نمى بینند و مى شنوند آن را که مردم نمى شنوند.
اگر اهل ذکر را در اندیشه ات مجسم کنى و مقامات ستوده آنان و جایگاه آشکارشان را بنگرى در حالى که نامه هاى اعمال خود را گشوده و براى حساب رسى آماده اند، و در اندیشه اند که در کدام یک از اعمال کوچک و بزرگى که به آن فرمان داده شده کوتاهى کرده اند، یا چه اعمالى را که از آن نهى شده بودند مرتکب گردیده اند، و بار سنگین گناهان خویش را بر دوش نهاد و در برداشتن آن ناتوان شده اند، پس گریه راه گلویشان را گرفته است و آنها با ناله نجوا و زمزمه کنند و در مقام پشیمانى و اعتراف به پیشگاه خداوند فریاد برآورند؛ هر آینه نشانه هاى هدایت و چراغ هاى روشن گر تاریکى ها را بنگرى که فرشتگان آنان را در بر گرفته اند و آرامش بر آنان مى بارد و درهاى آسمان را رویشان گشوده و مقام ارزش مندى براى آنان آماده شده است ؛ جایگاهى که خداوند در آن با نظر رحمت به ایشان نگریسته ، و از تلاش شان خشنود است و منزلت ایشان را ستوده است ، و آنان با مناجات به درگاه خدا، نسیم عفو و بخشش را استشمام مى کنند.
آنان در گروه نیازمندى به فضل خدا و اسیر بزرگى اویند. غم و اندوه طولانى دل هایشان را مجروح و گریه هاى پیاپى چشم هایشان را آزرده است . آنان براى هر درى از درهاى امیدوارى به خدا، دستى کوبنده دارند که آن را مى کوبد. از کسى درخواست مى کنند که بخشش او را کاستى و درخواست کنندگان او را نومیدى نیست ، پس اکنون براى خودت ، حساب خویش را بررسى کن ؛ چرا که کسان دیگر حساب رسى غیر از تو دارند.
شرح خطبه
نورانیت دل در پرتو ذکر خدا
پس از مباحثى که تاکنون درباره ذکر مطرح شده ، اینک به شرح و بررسى خطبه مى پردازیم . در آغاز خطبه ، حضرت پس از تلاوت آیه :
یسبح له فیها بالغدو والاصال رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله .(70) مى فرمایند.
ان الله سبحانه و تعالى جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة .
شکى نیست که دل انسان در اثر انس گرفتن با امور مادى و تعلق به لذایذ دنیوى تیره مى گردد همان گونه که آهن زنگ مى زند، دل نیز وقتى با بیگانگان مشغول شد زنگار مى گیرد. امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند. آنچه دل را صفا و جلا مى دهد و زنگار را از آن مى زداید و به آن نورانیت مى بخشد، یاد خدا است . قلب و دل انسان حقیقت و گوهرى است ملکوتى که ذاتا تمایل به عالم و ملکوت و ذات اقدس حق دارد و اگر بر خلاف ذات و فطرتش به غیر خداوند سپرده شود تیره مى شود و گوش دلش کر مى گردد و قدرت شنوایى حقایق ناب الهى را از دست مى دهد. در این حال نیز با یاد خدا مى توان دوباره آن را شنوا کرد. هم چنین چشم دل که لایق مشاهده انوار الهى است ، وقتى از عالم نورانیت به در آمد و در ظلمات و تاریکى جهل و گناه قرار گرفت ، نورانیت و روشنایى خویش را از دست مى دهد. در این جا نیز راه درمان این است که مجددا با یاد خدا درخشندگى و بینایى را به آن باز گردانیم .
این حقیقت که قلب و دل انسان چشم و گوش دارد در آیات قرآن و سایر روایات نیز مطرح گردیده است .البته چشم و گوش دل با چشم و گوش سر متفاوت است و از جنس روح و قلب انسان است . چون قلب و روح انسان داراى گوهرى ملکوتى است ، چشم و گوش و قلب نیز ماهیتى ملکوتى دارد. از این رو آثار کورى و کرى دل ، غیر از آثارى کورى و کرى چشم و گوش ظاهرى است . قرآن کریم درباره تفاوت کورى دل با کورى چشم ظاهرى مى فرماید.
اءفلم یسیروا فى الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها اءو آذان یسمعون بها فانها لا تعمى الابصار و لکن تعمى القلوب التى فى الصدور؛ (71)
آیا در زمین گردش نکرده اند، تا دل هایى داشته باشند که با آنها بیندیشند یا گوش هایى که با آنها بشنوند؟ در حقیقت ، چشم ها کور نیستند، لیکن دل هاى نهفته در سینه ها کور هستند.
آرى ، هم چنان که گاهى بینایى و شنوایى چشم و گوش ظاهر کم مى شود و حتى گاهى انسان بینایى و شنوایى خود را کاملا از دست مى دهد، چشم و گوش دل انسان نیز مى تواند به همین آسیب ها مبتلا گردد.
ناراحتى چشم و گوش انسان ممکن است با مداوا و مراجعه به پزشک و مصرف دارو برطرف گردد، اما کسى که بیمار روحى دارد و حقایقى را که افراد سلیم الفطره به راحتى مى پذیرند، نمى پذیرد، راه علاج او یاد و توجه به خداوند است . با بحث و مجادله و دلیل و برهان نمى توان چشم و دل چنین کسى را بینا کرد و حقایق را به آن نمود و گوش دلش را آماده شنیدن حقایق و معارف کرد. در این جا باید کوشید تا زمینه توجه به خداوند و انس با حضرت حق در فرد پدید آید. اگر چنین شود، او در پرتو نورانیتى که در نتیجه اش با خداوند پیدا مى کند حقایق را به روشنى مى بیند و مى پذیرد:
و من لم یعجل الله له نورا فما له من نور؛ (72) و خدا به هر کس نورى نداده باشد او را هیچ نورى نخواهد بود.
آرامش و اطمینان ره آورد ذکر خدا
در قرآن و روایات توجه زیادى به مساءله ذکر شده و اهمیتى شایان براى آن بیان گردیده ، آن چنان که انسان را به شگفتى وا مى دارد. مثلا هدف نماز که ستون دین است ذکر خداوند دانسته شده است : و اءقم الصلاة لذکرى . (73) در آیه اى دیگر ذکر خدا برتر و والاتر معرفى گردیده است .
ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر؛ (74) همانا نماز از کار زشت و ناپسند باز مى دارد، و قطعا یا خدا بالاتر است .
البته درباره جمله ولذکر الله اکبر مفسرین تفسیرهاى متفاوتى ذکر کرده اند. برخى گفته اند آن بخش از نماز که ذکر است از سایر بخش ها برتر است . برخى گفته اند ذکر از نماز برتر است . برخى نیز گفته اند نماز از آن جهت که ذکر است از سایر اعمال برتر است . اما به هر حال ، خداوند متعال در این آیه به نحو مطلق ذکر را برتر قرار داده است . این اهمیت و عنایت به ذکر، حاکى از ثمرات و فوایدى است که ذکر دارد. ما پیش تر درباره فواید ذکر سخن گفتیم . در این خطبه نیز حضرت در آغاز، براى تشویق افراد به یاد کردن خداوند، بخشى از فواید ذکر را بر مى شمارند.
چنان که پیش تر بیان کردیم ، خداوند یکى از فواید ذکر را اطمینان یافتن قلب ذکر مى کند: اءلا بذکر الله تطمئن القلب .(75) براساس ادبیات عرب ، تقدیم جار و مجرور در این آیه افاده حصر مى کند و بیان گر این است که هیچ چیز جز یاد خدا باعث آرامش و اطمینان دل نمى گردد. گاهى ما تعبدا به مفاد این آیه ایمان مى آوریم و مى پذیریم که تنها یاد خدا است که موجب آرامش دل مى شود؛ اما گاهى با نگاهى تحلیلى در پى آن بر مى آییم تا با تاءمل و تفکر و استدلال عقلى چنین فایده اى را اثبات کنیم .
براى رسیدن به این مقصود، ابتدا باید ببینیم چه چیزهایى در زندگى موجب تشویش خاطر و دلهره و اضطراب انسان مى گردد تا معلوم شود چگونه یاد خدا موجب آرامش دل مى گردد.
سعادت جویى و کمال خواهى مقتضاى فطرت انسان است و بس شک هر انسانى خواهان سعادت و کمال خویش است . بر همین اساس نیز قرآن کریم هنگامى که مردم را به انجام اعمال خیر و عبادات ترغیب مى کند، در بسیارى از آیات ، سعادت و فلاح را به عنوان نتیجه آن امور ذکر مى کند. فلاح و سعادت عالى ترین و نهایى ترین مطلوب انسان است که قرآن کریم در بسیارى از آیات با تعابیرى چون اءولیک هم المفلحون ، ذلک الفوز العظیم و مانند آنها به آن اشاره شده است . با توجه به این حقیقت فطرى ، خداوند متعال انسان ها را به دو دسته (اهل سعادت و اهل شقاوت ) تقسیم مى کند و فرجام حتمى و تغییر ناپذیر آنها را سعادت و یا شقاوت بر مى شمارد:
یوم یاءت لا تکلم نفس الا باذنه فمنهم شقى و سعید. فاما الذین شقوا ففى النار لهم فیها زفیر و شهیق ، خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض الا ما شاء ربک ان ربک فعال لما یرید. و اءما الذین سعدوا ففى الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الارض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ؛ (76)
روزى است که چون فرا رسد هیچ کس جز به اذن وى سخن نگوید.
آن گاه بعضى از آنان تیره بختند و برخى نیک بخت . و اما کسانى که تیره بخت شده اند، در درون آتش دم و بازدمى دارند. تا آسمان ها و زمین بر جا است . در آن ماندگار خواهند بود. مگر آنچه پروردگارت بخواهد؛ زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد. و اما کسانى که نیک بخت شده اند؛ تا آسمان ها و زمین بر جا است ، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. که این بخششى است که بریدنى نیست .
بنابر این ، در این که انسان فطرتا طالب سعادت است شکى نیست .
اساسا وجود همین انگیزه و عامل فطرى در درون انسان است که باعث مى گردد او در صدد تکامل بر آید. اما سخن در این است که راه رسیدن به بازشناسد. او گرچه طالب سعادت است ، اما راه رسیدن به آن را به درستى نمى داند. جهان بینى هاى مختلف ، با توجه به تفاوت نگرشى که به هستى درند، راه هاى متفاوتى را پیش روى انسان مى نهند. بر اساس جهان بینى مادى که زندگى و لذایذ دنیوى و مادى را اصل و هدف قرار مى دهد، سعادت انسان عبارت است از بهره ورى هر چه بیشتر از لذایذ مادى . اما بینش الهى که زندگى اخروى و قرب الهى را هدف برین انسان معرفى مى کند، سعادت و کمال انسان را در بهره بردارى بیشتر از دنیا و نعمت هاى آن نمى داند، بلکه آن را در قرب الهى و رسیدن به رضوان حق تعالى جستجو مى کند.
به هر حال از منظر قرآن ، ذکر خداوند از آن رو که تاءمین کننده سعادت انسان است موجب اطمینان و آرامش دل مى گردد. عکس این معنا درباره ترک ذکر الهى صادق است . ترک یاد خداوند از آن رو که زمینه شقاوت انسان و بریدن از اصل خویش را فراهم مى آورد و باعث از دست دادن سعادت او مى شود، موجب تشویش خاطر، ناراحتى و اضطراب او مى گردد:
و من اءعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا؛ (77) و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت ، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت .
کسى که اهمیت ذکر خداوند را بشناسد، به خوبى درک مى کند که اعراض از یاد خداوند چه خسارت بزرگى است ، اگر این حقیقت را درک کنیم که حیات دل انسان به ذکر خدا است ، در مى یابیم که کسى که از ذکر و یاد خداوند اعراض کند، از حیات قلب محروم مى ماند. افسردگى دل و آتش حرمان از حیات معنوى دل ، هر لحظه او را مى آزارد و حسرتى جانکاه بر دلش مى نشاند. امام سجاد علیه السلام در دعاى ابو حمزه ثمالى عرض مى کند:
مولاى بذکرک عاش قلبى و بمناجاتک بردت اءلم الخوف عنى ؛ اى مولاى من ، با یاد تو دلم زنده است و با مناجات تو درد ترس (فراق ) را از خود تسکین مى دهم .
منشاء اساسى نگرانى ها و اضطراب ها
هر کس بسته به معرفتى که دارد لذت و سعادت خود را در چیزهایى مى جوید و از آنچه خوشى و سعادت را از او بستاند مى گریزد. اگر درست درباره ریشه و منشاء ناراحتى ها نسبت به از دست دادن سعادت و گرفتار آمدن به بدبختى است . این امر درباره همه حوادثى که براى هر کس پیش آمده و موجبات اندوه و حزن او را فراهم آورده صادق است ؛ با این تفاوت که افراد داراى بینش مادى ریشه ناراحتى ها و اضطراب هاى خود را در از دست دادن سعادت مادى و خوشى ها و لذت هاى دنیوى جستجو مى کنند و موحدان و مؤ منان که به فراتر از دنیا مى نگرند و به آخرت مى اندیشند، ریشه اضطراب ها و نگرانى هاى خود را در از دست دادن سعادت اخروى و رضوان الهى مى جویند. اضطراب و نگرانى همواره در زمره بزرگ ترین بلاهاى زندگى بشر بوده و هست و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى انسان ها کاملا محسوس است .در طرف مقابل نیز آرامش همواره یکى از گمشده هاى بشر بوده است و تلاش کرده تا از هر راهى آن را به دست آورد. برخى از دانشمندان مى گویند که به هنگام شیوع بیمارى هایى چون وبا، اکثر کسانى که ظاهرا به علت ابتلا به آن بیمارى مى میرند، در واقع به علت ترس و نگرانى جان خود را از دست مى دهند و تنها تعداد کمى از آنها واقعا به جهت ابتلاى به بیمارى جان مى سپرند. به طور کلى آرامش و دلهره نقش بسیار مهمى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسان ها دارد.
تاریخ بشر آکنده از صحنه هاى عم انگیزى است که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام سپرده و تن به انواع اعتیادها داده است . در این میان قرآن با جمله اى کوتاه اما پر مغز، مطمئن ترین و نزدیک ترین راه را نشان مى دهد و مى فرماید: بدانید که یاد خدا آرامش بخش دل ها است .
عوامل نگرانى و پریشانى
عوامل مختلفى مى توانند موجب تشویش خاطر و نگرانى انسان شوند.
مهم ترین این عوامل عبارتند از:
1. گاهى اضطراب و نگرانى به جهت آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمایى مى کند. احتمال زوال نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن ، ضعف ، بیمارى ، ناتوانى ، درماندگى ، احتیاج و...آدمى را رنج مى دهد؛ اما ایمان به خداوند قادر متعال مى تواند این نگرانى ها را از بین ببرد و به انسان آرامش ببخشد.
2. گاه گذشته تاریک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى دارد.پیوسته او را نگران مى سازد؛ نگرانى از گناهان ، کوتاهى ها و لغزش هایى که از او سر زده است . اما توجه به این که خداوند، غفار، توبه پذیر و رحیم است به او آرامش مى بخشد.
3. ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبیعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مى سازد که در برابر آن همه دشمن نیرومند چه کند. اما هنگامى که به یاد خدا مى افتد و متکى به قدرت و رحمت او مى شود. قدرتى که برترین قدرت ها است و هیچ چیز در برابر آن یاراى مقاومت ندارد - قلبش آرام مى گیرد.
4. گاهى نیز ریشه نگرانى هاى آزار دهنده انسان ، احساس پوچى زندگى و بى هدف بودن آن است ؛ اما کسى که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و همه برنامه ها و حوادث ها زندگى را در همین مسیر مى بیند، نه در زندگى احساس پوچى مى کند و نه هم چون افراد بى هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است .
5. عامل دیگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى انجام خدمتى زحمت زیادى را متحمل مى شود، اما کسى را نمى بیند که به زحمت او ارج نهد و از آن قدردانى و تشکر کند بلکه گاهى با تغافل و بى اعتنایى و بى مهرى نیز مواجه مى شود و این ناسپاسى شدیدا او را رنج مى دهد و در حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد. اما هنگامى که احساس کند کسى هست که از تمام تلاش ها و کوشش هایش آگاه است و همه آنها را ارج مى نهد و براى همه پاداش مى دهد. نگرانى اش از این ناحیه رفع مى شود.
6. دنیاپرستى و دلباختگى در برابر رزق و برق زندگى مادى یکى از بزرگ ترین عوامل اضطراب و نگرانى انسان ها است . اما انسان مؤ من ، با ایمان به خدا و تحت تاءثیر تعالیم الهى و وحیانى ، با زهد و پارسایى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى ، به همه این اضطراب ها پایان مى دهد. ایمان و توجه وافر امام على علیه السلام به خداوند، از او شخصیتى چنان آزاده ساخته که مى فرماید:
و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقة فى فهم جرادة تقضمها؛ (78) و همانا این دنیاى آلوده شما نزد من از برگ جویده شده در دهان ملخ پست تر
است !
7. عامل مهم دیگرى که موجب نگرانى و اضطراب انسان مى شود ترس و وحشت از مرگ است . این مساءله همواره فکر و روح انسان را به خود مشغول داشته است . از نظر جهان بینى مادى این نگرانى به جا است . اما هر گاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچه اى به سوى زندگى و جهانى وسیع تر و والاتر بدانیم و مرگ را هم چون گذرگاهى براى عبور از دالان یک زندان و رسیدن به فضاى آزاد بشمریم ، دیگر این نگرانى بى معنا است .
با مرورى بر عواملى که بر شمردیم ، مى بینیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و نابود مى گردند و از این رو تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دل ها است .
.: Weblog Themes By Pichak :.