به نام خدا
[سخن بىفایده]
سخن بىفایده گفتن و عمر را به بیهوده و عبث صرف نمودن است و چه بسیار اشخاص که به جهت حب ریاست مىخواهند مجلس آرا باشند و متکلم وحده گردند و یااو را شخص با احاطه و عریض دانند و به رطب و یابس عمر خود و دیگران را تلف کند و به این فخر نماید و مردم نیز از براى او شأنى قرار دهند. و از براى رفع این مرض بود که معصوم (ع) گذشت به حلقهاى که یکى را در میان گرفته بودند و عرض کردند که عالم به وقایع و انساب است. فرمود: هذا علم لا یضرّ من جهله و لا ینفع من علمه 218 (الحدیث): این علمى است که هر که نداند ضرر ندارد و هر که داند نفع ندارد. و بسیارى از بطالتها از راه زبان است که چون مردم دور همنشینند صحبت از ولایتها و شهرها و سرگذشتها در میان آید و هنوز این تمام نکرده آن شروع کنند و اگر مىخواستند ساعتى بنشینند، ساعتها بگذرد و به مضمون الکلام یجرّ الکلام به دور و تسلسل افتد و چون برخیزند هر کدام که شعور دارند خود را ملامت کنند. و لذا باقر (ع) فرمود: انّ شیعتنا الخرس: 219 شیعیان ما لالند، یعنى کم سخنند. و امیر (ع) گذشت به کسى که سخن بىفائده مىگفت، فرمود: یا هذا انّک تملى على حافظیک کتابا الى ربّک فتکلّم بما یعنیک و دع ما لا یعنیک: 220 اى مرد املاء مىکنى به دو ملک موکل خود کتابى به سوى پروردگار خود، پس سخنى بگو که تو را فائده دهد و رها کن آنچه تو را فائده ندهد. و این اشاره است ظاهرا به آیه شریفه ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ 221 که در (ق) است. چه خوب فرمود خاتم (ص): طوبى لمن امسک الفضل من لسانه و انفق الفضل من ماله: 222 خوشا حال کسى که نگه مىدارد زیادتى زبان خود را و انفاق مىکند زیادتى مال خود را.
اى عزیز قدر عمر بدان که هر ساعت او را به تمام دنیا نتوان فروخت و چنین گوهر گرانمایه را به مفت چون توان داد، صرف او در مباح عین مفت دادن است و مباح که این باشد از گناه پرسى؟ بهائى (قدس سره) چه پربها گفته:
هر چه بینى در جهان دارد عوض |
کاز عوض گردد تو را حاصل غرض |
|
بىعوض دانى چه باشد در جهان |
عمر باشد عمر، قدر او بدان |
|
در خبر است که فردا به جهت هر شبانه روزى که بیست و چهار ساعت است بیست و چهار خزینه آورند. یک در باز کنند پرنور بیند از حسناتى که در آن ساعت کرده است چندان شاد شود که اگر شادى او را بر اهل جهنم قسمت کردى از آتش دوزخ بىخبر شدى. و خزینه دیگر باز کنند سیاه و مظلم و گندى عظیم از وى آید که همه از وى بینى گیرند و آن ساعت معصیت باشد. چندان ملول و خجل شود که اگر بر اهل بهشت قسمت کنند بهشت بر ایشان منقّص شود. و یکى دیگر باز کند فارغ و خالى،نه ظلمانى نه نورانى و آن ساعتى بود که او را ضایع کرده و به بطالت گذرانیده. چندان حسرت و غبن به دل وى رسد که مثل کسى باشد که بر مملکتى بزرگ و گنجى عظیم قادر بود و بیهوده بگذارد تا ضایع شود و همه عمر او را یک ساعت بر وى عرضه کنند. 223
بلى اگر کسى از عمل خیر چون تصنیف و تألیف و تعلیم و تعلّم و عبادت کسل و خسته شود و به نیّت اینکه از کسالت و خستگى بیرون آید و دماغ تازه گردد و بر سر شوق آید به این نیت با طفل و عیال و اصدقاء مشغول صحبت شود یا مباح دیگر کند این ممدوح است و از مباح صرف خارج شود.
.: Weblog Themes By Pichak :.