به نام خدا
تاثیر نفس و بدن از همدیگر
بدان که دل آدمى چون دریاست و اعضاء و جوارح چون نهرها و رودخانههاست و افعال نیک و بد مانند آب تلخ و شیرین است. پس چنانکه آب دریا در بواطن زمین جارى است و از میان سنگها و چشمهساران ظاهر شود و کم کم جمع گردد و رودها شود و باز عود به دریا کند، همچنین از دواعى نفس افعال صادر شود و نفع و ضرر افعال باز عود به سوى نفس کند. و ایضا دل چون ریشه است و بدن چون زراعت که گاهى آب از ریشه به زراعت رسد و نمو کند و گاهى شبنم به زراعت نشیند و تربیت یابد و رطوبت شبنم کم کم به ریشه نیز سرایت کند. و این مطلب در بیان ملکه به وضوح پیوست.
و ایضا بدن چون ظرف پر از آب است و چشم و گوش و زبان و فرج و سایر اعضا محل جریان آبند. ببین این ظرف کوچک که به او دوات آب ریزند توان او را چنان پر کرد که آب از او بلندتر باشد و به شکل حبابى بر آمده باشد و باز نریزد و به آسانى توان او را نگاه داشت که نریزد و چون یک گوشه لب آن ظرف را تر کنى آب جارى شود به طورى که دیگر نتوان او را نگاه داشت و نصف او یا زیاده برود و باز پر باشد. و حالت بسیارى در افعال نیز چنین باشد. البته بسیار دیدهاى که خواهى به اندازه تظلّم کنى یا مذمت و مدح کسى نمائى یا یک کلمه فحش گوئى، همین که زبان را رها کردى حفظ نتوانى نمود، و یا خواستى للّه صحبت علمى کنى به جدال کشد و صرف گناه گردد، و یا گوئى دو لقمه بیش نخورم یا دو چوبش بیش نزنم یا یک نظر کنم یا در مجلس این واعظ همین قدر گوش دهم که عنوان سخنش چیست، بعد نتوانى خوددارى نمود و آنچه به خود قرار دادى خلف نمائى و تجاوز کنى، زیرا که دریا سرریز کرده و مجرى پیدا نموده. پس به همین فعل اول سه ضرر کشى، یکى اصل فعل اگر در شرع مذموم باشد و یکى افراط و گذشتن از اندازه و خوددارى نکردن و یکى نزدیکتر شدن از براى دوباره کردن او و آسانتر شدن مرتبه دوم او به دو جهت: یکى آنکه در دفعه اول لذت او زیر دندان نشسته و همین تو را بىطاقت کند. دیدهاى که حیوان جو نخورده واسب مادیان نجهیده آرامند و چندان اصرارى ندارند و همین که یک بار لذت را چشیدند چه هنگامه مىکنند، پس جرى تر و با جرئتتر شوى و خوف خدا کمتر شود و هکذا. و یکى دیگر آنکه به ملکه و عادى شدن نزدیکتر شده و دل از دفعه اول فى الجمله انسى و رنگى گرفته و چون دفعه دیگر نمود دفعه سوم بدتر شود و هکذا. و عمل خیر نیز همین سه نفع را دارد. اى بسا که گوئى به همین کسالت نماز شب مختصرى کنم، رفته رفته رفع کسالت شود و نماز طولانى گردد و راز و نیاز در میان آید و هاىهاى گریه بلند شود. پس ببین که افعال چگونه تأثیر در قلوب کنند و آتش خاکستر نشسته خشم و حسد و عداوت و ریاست را چگونه دامن زنند و افروخته کنند و آب حبس شده محبت و عقاید را چگونه جارى نمایند. چه خوب گوید بابا طاهر:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد |
که هر چه دیده بیند دل کند یاد |
|
پس واى بر احمقان که دست از عبادت بکشند و گویند که ما واصل شدهایم و حال آنکه بدیهى نمودیم که هر موجودى را و هر چیز را به اندازه خود لوازم و دلائل و علاماتى است و هر چه کمال او بیشتر، اثاثه و لوازم او زیادتر است. ببین شمع و مشعل چه کند و آفتاب عالمتاب چه و چشمه و رود چه کند و دریا چه و نوکر و رعیت چه کند و پادشاه چه و موسى و فرعون چه کنند و على و عمر چه. بلى ز آب خرد، ماهى خرد خیزد. و از اینجا بفهم که آثار خدا باید چه باشد. بلى خدا چنان کسى است که جمیع ما سوى از لاهوت تا ناسوت و از ملک تا ملکوت همه آثار و علامت اویند. اللّه اکبر. پس این احمق که ادعاء وصل و محبت کند و خود را حدیده محمات داند ببین که لوازم چنین عشق و محبت، از خوف و رجاء و راز و نیاز و طاعات و مناجات، چقدر باید باشد و لوازم چنین آهن سرخ شده و گداخته آتش، از کرامات و معجزات و تصرف در کائنات چقدر باید و شاید. آیا نه آهن سرخ شده کار آتش کند؟ آیا نه آتش نیابت تامّ تمام خود را به مس گداخته تفویض کند؟ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ 216 (آل عمران). نستجیر باللّه من الافراط و التفریط.
.: Weblog Themes By Pichak :.