به نام خدا
تلازم تولّا و تبرّا.
بدان که دوستان و دشمنان به فرموده امیر مؤمنان (ع) و به شهادت حسّ و عیان هر یک سه طایفه شوند و چهارم ندارند: اما دوستان، اوّل خود دوستان، دوّم دوستان دوستان، سوم دشمنان دشمنان. و اما دشمنان، اوّل خود دشمن، دوّم دوست دشمن، سوّم دشمن دوست.
و ایضا بدان که حالت هر ذى حیاتى را با چیزى مقایسه نمائى یکى از پنج قسم خواهد بود بىکم و زیاد چون احکام شرعیه: اول آنکه نه دوست بود نه دشمن و این به منزله مباح و حدّ وسط است، دوّم آنکه مقام آشنائى و شناسائى است و این به منزله ندب است، سوّم مقام دوستى و این به منزله واجب است و هر دو مراتب بسیار دارند، چهارممقام بىمیلى است مثل آنکه بسیار است که شخص بالفطره از کسى خوشش نمىآید و این به منزله مکروه است، پنجم مقام عداوت و این دو نیز مراتب بسیار دارند.
حال گوئیم که تولّا و دوستى با کسى نمودن با دوستى دشمنان او و با دشمنى دوستان، محال و نقض غرض است و جمع بین النقیضین است و از فرض وجود هر یک عدم دیگرى لازم آید. مثلا اگر کسى ادعاء تشیّع نماید و مع ذلک خود دشمن شیعه باشد از آن جهت که شیعه است، و یا دوست خلفاء جور و دشمنان اهل بیت باشد از آن جهت که دشمنند، ادّعاء محال و نقیضین نموده، زیرا که این هر دو جهت جهت تقییدى است که جهت موضوع حکم است. و لذا خاتم (ص) فرمود یا علىّ کذب من زعم انّه یحبّنى و هو یبغضک: یا على هر که گمان کند که مرا دوست دارد با آنکه دشمن تو باشد دروغ گفته، دشمنى تو با دوستى من جمع نمىشود. و فرمود اوثق عرى الایمان الحبّ فى اللّه و البعض فى اللّه و التّولّی لأولیاء اللّه و التّبرّى من اعداء اللّه. و قال السّجاد اذا جمع اللّه الاوّلین و الآخرین قام مناد فنادى یسمع النّاس فیقول این المتحابّون فى اللّه؟ قال (ع) فیقوم عنق من النّاس فیقال اذهبوا الى الجنّة بغیر حساب. قال فتلقّیهم الملائکة فیقولون الى این فیقولون الى الجنّة بغیر حساب. فیقولون اىّ حزب انتم من النّاس. فیقولون نحن المتحابّون فى اللّه.
فیقولون و اىّ شىء کانت اعمالکم؟ قالوا کنّا نحبّ فى اللّه و نبغض فى اللّه. قال فیقولون نعم اجر العاملین. و قال الباقر (ع) اذا اردت ان تعلم انّ فیک خیرا فانظر الى قلبک فان کان یحبّ اهل طاعة اللّه و یبغض اهل معصیته ففیک خیر و اللّه یحبّک و اذا کان یبغض اهل طاعة اللّه و یحبّ اهل معصیته فلیس فیک خیر و اللّه یبغضک، و المرء مع من احبّ. و قال الصّادق (ع) ما التقى المؤمنان قطّ الّا کان افضلهما اشدّهما حبّا لاخیه. و قال کلّ من لم یحبّ فى الدّین و لم یبغض فى الدّین فلا دین له: رسول خدا (ص) فرمود محکمترین حلقههاى ایمان دوستى است در راه خدا و دشمنى است در راه خدا و دوستى نمودن است با دوستان خدا و بیزارى جستن است از دشمنان خدا. سیّد ساجدین (ع) فرمود چون جمع کند خدا در قیامت خلق اولین و آخرین را، منادى ندا کند که کجایند آنان که همدیگر را در راه خدا دوست مىداشتند؟ پس جمع کثیرى برخیزند. گویند به ایشان بروید به سوى بهشت بىحساب. پس ایشان را ملائکه ملاقات کنند گویند شما چه طایفهاید؟ گویند مائیم متحابّون فى اللّه. گویند کار شما در دنیا چه بود؟ گویند دوستى مىکردیم در راه خدا و دشمنى مىکردیم در راه خدا. مىگویند چه خوب است اجر شما. حضرت باقر (ع)فرمود اگر مىخواهى بفهمى که در تو خیر است رجوع به قلب خود کن، پس اگر خوش دارد اهل طاعت خدا را و بد دارد اهل معصیت را پس در تو خیر هست و خدا هم تو را دوست دارد و اگر بد دارد اهل طاعت را و خوش دارد اهل معصیت را پس نیست در تو خیرى و خدا دشمن دارد تو را، و مرد با همان است که او را دوست دارد. صادق (ع) فرمود هرگز دو مؤمن با هم ملاقات نکردند مگر آنکه افضل آن بود که دوستى او با برادر مؤمن خود بیشتر بود. و فرمود هر که دوستى نکند در راه دین و دشمنى نکند در راه دین پس نیست دینى از براى او.
و بدان که هر چند ما ضعفاء الایمان از قلّت یقین و کثرت وسائط، ادعاى دوستى خدا بلا واسطه نتوانیم نمود و لکن شکر خدا را که به برکت اهل البیت (ع) از سائر جهات، تولّا و تبرّاى شیعیان کامل است هر یک به اندازه خود. پس همه به واسطه، دوست خداى تعالى مىباشند و حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه دارند. رجوع نما به ادعیه و زیارات بخصوص زیارت عاشورا که چقدر اظهار مىنماید که خدایا تقرب مىجویم به تو به واسطه دوستى دوستان تو و دشمنى دشمنان، و در پیش اشاره به این مطلب نمودیم.
بلى آن که هیچ حبّى نداشته باشد مگر فى اللّه و هیچ بغضى نداشته باشد مگر فى اللّه یعنى هیچ حبّ و بغضى للدنیا نداشته باشد یعنى به مقام زهد حقیقى رسیده باشد از کبریت احمر نایابتر است و اینان مرادند در حدیث سجاد (ع) که ایشان را به جهت اظهار عظمت و شأن ایشان به ندا مخصوص مىسازند و بىحساب داخل بهشت مىشوند.
.: Weblog Themes By Pichak :.