به نام خدا
اسراف در نفس
اسراف هم در مورد نعمتهاى بیرونى مطرح است و هم درباره نعمتهاى درونى; مثلا، اولین لحظهاى که ارتکاب گناه در فکر انسان خطور کند، قبل از ارتکاب، اسراف در نفسش پیدا مىشود; یعنى، او این پدیده فکرى و علمى و نیز این پدیده عملى یعنى عزم و اراده را بیجا مصرف مىکند.
خداوند مىفرماید: وقتى شما به جان خودتان اسراف کردهاید، نا امید نباشید. چون درهاى رحمت، همواره باز است. سپس مىفرماید:
«و انیبوا الى ربکم و اسلموا له» (29)
و این انابه و تسلیم شدن، تغییرى در صحنه نفس است. پس اول، اسراف بر نفس استبرخى نفس غیر مسرف را مسرف و آنگاه نفس مسرف و مترف را منیب، تائب و مطیع مىکنند و این، تحول دو جانبه در نفس است.
بسیارى از آیات نشانه آن است که این تغییر، سخت و یا آسان است; چنان کهطى راه سخت و یا آسان است; یعنى این دو مطلب با هم ارتباط دارند: یکى اینکه اصل تغییر، گاهى سخت و گاهى آسان است; مطلب دیگر این که طى راه،گاهى سخت و گاهى آسان است و منشا این سختى و یا آسانى، این است کهاگر وصفى به صورت «ملکه» در دل رسوخ کرده باشد، تغییرش سخت ولى ادامه راه مناسب با آن، سهل است که به این ترتیب، هر دو مطلب به رسوخ وصفى نفسانى وابسته است; به این معنا، که در اوایل امر، همان طور که فراگیرى علم، ثابت و آسان است و مىفهمند، فراگیرى مسائل اخلاقى مثل متخلق کردن کودکان هم سهل است. چون مسائل اخلاقى هم با فطرت اینها سازگار است و هم ضد اخلاق و ارزش در جان اینها جایى پیدا نکرده است; ولى اگر اخلاقى نفسانى در دراز مدت به صورت ملکه در آمده باشد طى راه مناسب با آن ملکه، آسان ولى تغییر آن سخت است، این دو مطلب را قرآن کریم در دو بخش از آیات، روشن کرده است:
عاقبت مؤمن و کافر
در این مورد مىفرماید:
«فاما من اعطى و اتقى و صدق بالحسنى فسنیسره للیسرى و اما من بخل و استغنى و کذب بالحسنى فسنیسره للعسرى» (30)
یعنى، عاقبت انسان، «یسر» یا «عسر» یعنى سهل یا سخت است: پایان کار مؤمنین، سهل است. براى آنان مرگ، برزخ، قیامت و حساب سهل و آسان است; یعنى، آنان با حساب یسیر و آسان، محاسبه مىشوند;
«فسوف یحاسب حسابا یسیرا» (31) .
ولى براى کسانى که به بیراهه مىروند، مرگ، برزخ و اصل صحنه قیامت، دشوار است و در جهنم هم دشوارى دارند:
«فذلک یومئذ یوم عسیر على الکافرین غیر یسیر» (32)
البته وصف غیر یسیر «تاکیدى» است; یعنى، آسان نیست و قهرا براى مؤمنین «یسیر غیر عسیر» یعنى آسان است و سخت نیست.
مىفرماید: اگر کسى اولا اهل تصدیق باشد; معارف، حقایق و عقاید دینى را به خوبى تصدیق کند و ثانیا اهل جود و بخشش، اعطا، احسان و ایثار و در همه این کارها با تقوا و پرهیزکار باشد و از گناه و تمرد در برابر حق، پروا داشته باشد«فسنیسره للیسرى»یعنى، «للعاقبة، للخصلة، للطریقه الیسرى»: ما او را در پیمودن راه آسان موفق مىکنیم و او به آسانى این راه را مىپیماید; اما اگر کسى اهل تصدیق و باور نباشد، بلکه معارف دین را تکذیب کند و افزون بر آن اهل احسان، ایثار و جود نباشد; بلکه اهل بخل باشد و حقوق مالى خود را تادیه نکند و مستکبرانه و مستغنیانه خود را بى نیاز ببیند،«فسنیسره للعسرى»ما راه او را براى انجام رذایل، معاصى و سیئات اخلاقى که عاقبت کارش تلخ است، آسان و سهل قرار مىدهیم، او به آسانى و بدون هراس و پروا دستبه گناه دراز مىکند، به آسانى دروغ مىگوید و این کیفر الهى است که دامنگیر او مىشود. پس اگر براى کسى صفتى ملکه شود و به صورت خلق در آید، کارهاى مناسب با این خلق را به آسانى انجام مىدهد و اگر بخواهد تغییر بدهد، گرچه ممکن باشد ولى دشوار است.
رابطه ملکه شدن با قساوت قلب
خداى سبحان در سوره «حدید» مىفرماید:
«ا لم یان للذین امنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لا یکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون» (33)
این آیه شریفه در باره مؤمنین است داستان «فضیل عیاض» را هم در همین زمینه نقل مىکنند; یعنى، آیا وقت آن نرسیده تا قلب آنان که راه ضعیفى از ایمان را پیمودهاند خاشع شود و به نام خدا بتپد و بلرزد؟ اگر آنان در پیشگاه خدا خاضع وخاشع باشند، به استناد:
«هو معکم این ما کنتم» (34)
همیشه خاضع و خاشعند و چون همیشه خاشع و خاضعند، غیر خدا هرچه هست در پیشگاه آنان کوچک است.
ازاین گذشته، آینده انسان، روشن نیست و همیشه گذشته بیش از آینده است، اگر کسى بداند که چند سال بعد زنده است، حساب دیگرى دارد; اما هیچ کس عمر خود را نمىداند:
«و ما تدرى نفس ماذا تکسب غدا و ما تدرى نفس باى ارض تموت» (35) :
انسان نمىداند در چه سرزمینى مىمیرد و نمىداند فردا چه چیز کسب مىکند.
اینکه گفته مىشود: «چو فردا برآید بلند آفتاب» سخنى است در حد امید، و گرنه هیچ کس نمىداند که فردا چکاره است. پس هر کسى وقتى عمر خود را تحلیل مىکند، مىبیند گذشتهاش بیش از آینده اوست و مىگوید من الان بیستسال را گذراندهام; اما معلوم نیستبیست دقیقه دیگر هم زنده بمانم و اگر کسى عمر درازى را پشتسر گذاشته باشد، به صورت روشنى مىتواند این سخن را بگوید.
از این رو آیه سوره مبارکه «حدید» همواره زنده و تازه است. در حالى که عدهاى همواره به یاد حقند، ذات اقدس اله در مورد عدهاى دیگر مىفرماید: هنوز وقت آن نرسیده است که انسان بگوید بس است و برگردد وقلبش در برابر خدا خاضع و خاشع شود؟ یعنى در برابر همه آنچه که خدا نازل کرده است، اعم از قرآن و حدیث قدسى و روایاتى که به اهل بیت طهارت و عصمت الهام شده و آنچه که بر انبیا و اولیاى سلف (علیهم السلام) نازل شده استخاضع و خاشع باشد. از این رو مىفرماید: خاشع شوید و گرنه مثل کسانى خواهید شد که اگر وصفى نفسانى براى آنها در دراز مدت به صورت خلق و ملکه نفسانى در آید قلب اینها قسى مىشود; وقتى قلب، قسى شود تغییر آن سخت است.
احیاى زمین و زمینه مرده
تغییر اخلاق حتى براى آنها که قلبشان قسى است ممکن است:
«اعلموا ان الله یحى الارض بعد موتها» (36)
بدانید که خدا زمین و نیز زمینه مرده را زنده مىکند که یکى از مصادیق بارز این آیه مبارکه، مسئله ظهور ولى عصر (ارواحنا فداه) است که به عنوان تفسیر روایى در ذیل همین آیه آمده است که جامعه مرده را خداوند به وسیله ظهور کسى که مظهر قسط و عدل خداوند است زنده مىکند; یعنى، آنها که بر اثر طولانى شدن اوصاف نفسانى، قلبشان قسى شده نیز ناامید نباشند; زیرا چنان که خدا زمین مرده را با باران رحمت، دوباره زنده مىکند زمینه مرده را هم، زنده مىکند. و ولى عصر(ارواحنا فداه) هم،
«یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما وجورا» (37) .
.: Weblog Themes By Pichak :.