به نام خدا
زن و غیبت
زنها در قدیم مشهور بودند که زیاد غیبت میکنند . شاید این به عنوان
یک خصلت زنانه معروف شده بود که زن طبیعتش این است و جنسا غیبت کن
است ، در صورتی که چنین چیزی نیست ، زن و
مرد فرق نمیکنند . علتش این بود که زن - مخصوصا زنهای متعینات ، زنهایی
که کلفت داشتهاند و در خانه ، همه کارهایشان را کلفت و نوکر انجام
میدادند - هیچ شغلی و هیچ کاری ، نه داخلی و نه خارجی نداشت ، صبح تا
شب باید بنشیند و هیچ کاری نکند ، کتاب هم که مطالعه نمیکرده و اهل علم
هم که نبوده ، باید یک زن هم شأن خودش پیدا کند ، با آن زن چه کند ؟
راهی غیر از غیبت کردن به رویشان باز نبوده ، و این برایشان یک امر
ضروری بوده ، یعنی اگر غیبت نمیکردند واقعا بدبخت و بیچاره بودند .
یک وقتی در آن انجمن ماهانه ، داستانی نقل کردم که از روزنامه گرفته
بودم . نوشته بود در یکی از شهرها یا ایالات آمریکا در خانوادهها قمار
آنقدر رایج شده بود که زنها به آن عادت کرده بودند و در خانهها به صورت
یک بیماری رواج یافته بود ، و شکایت همه این بود که زنها دیگر کاری غیر
از قمار ندارند . اول این را به عهده واعظها گذاشتند که آنها این بیماری
را از سر مردم بیرون ببرند . ولی آخر بیماری علت دارد ، تا علتش از
میان نرود که بیماری از بین نمیرود . واعظها شروع کردند به موعظه در
زیانهای قمار و آثار اخروی آن ، ولی اثر نداشت . یک شهردار پیدا شد و
گفت که من این بیماری را معالجه میکنم . آمد کارهای دستی از قبیل بافتنی
را تشویق کرد و برای زنها مسابقههای خوب گذاشت و جایزههای خوب تعیین
کرد . طولی نکشید که زنها دست از قمار کشیده و به این کارها پرداختند .
آن مرد علت را تشخیص داده و فهمیده بود که علت پرداختن زنها به قمار
، بیکاری و احتیاج آنها به سرگرمی است . کار دیگری برایشان به وجود آورد تا توانست قمار را از میان ببرد . یعنی در واقع
یک خلاء روحی در میان آنها وجود داشت و آن خلا منشأ این گناه بود ، آن
آدم فهمید که این خلا را باید پر کرد تا بشود قمار را از بین برد ، و تا
آن خلا به وسیله دیگری پر نشود نمیتوان آن را از میان برداشت .
این است که یکی از آثار " کار " جلوگیری از گناه است . البته
نمیگویم صد درصد اینطور است ، ولی بسیاری از گناهان منشأش بیکاری است
. در جلسه پیش راجع به گناه فکری و خیالی صحبت کردیم که گناه منحصر به
گناهی که به مرحله عمل برسد نیست ، گناه خیالی هم گناه است ، یعنی فکر
گناه هم نوعی گناه است . البته فکر گناه تا به مرحله عمل نرسیده خود آن
گناه نیست ، برخلاف فکر کار نیک که اگر به وسیله مانعی به مرحله عمل هم
نرسد ، در نزد خدا به منزله همان عمل خوب شمرده میشود .
.: Weblog Themes By Pichak :.