تاریخ : جمعه 91/11/13 | 3:14 صبح | نویسنده : علی اصغربامری
به نام خدا
خلیفه و کنیز خواننده
مسعودی در " مروج الذهب " مینویسد که در زمان عبدالملک یا یکی دیگر
از خلفای بنیامیه که لهو و موسیقی خیلی رایج شده بود ( 1 ) خبر به
خلیفه دادند که فلان کس خواننده است و کنیز زیبایی دارد که او هم
خواننده است و تمام جوانهای مدینه را فاسد کرده ، و اگر به کار او نرسید ، این زن تمام مدینه را فاسد میکند . خلیفه دستور داد که غل به گردن آن مرد انداختند و آنها را به شام بردند . وقتی در حضور خلیفه نشستند ، آن مرد گفت : معلوم نیست که آنچه او میخواند غنا باشد ، و از خلیفه خواست که خودش امتحان کند . خلیفه دستور داد که کنیز بخواند . او شروع به خواندن کرد . کمی که خواند دید سر خلیفه تکان میخورد . کم کم کار به جایی رسید که خود خلیفه شروع کرد به چهار و دست و پا راه رفتن ، و میگفت بیا جانم به این مرکوب خودت سوار شو . واقعا موسیقی قدرت عظیم و فوقالعادهای مخصوصا از جهت پاره کردن پرده تقوا و عفت دارد . در مسئله مجسمه سازی ، منع اسلام به خاطر مسئله مبارزه با بتپرستی است . اسلام در این مسئله ناجح ( 1 ) بود . اگر مجسمهای از پیغمبر و غیره میساختند بدون شک امروز بتپرستی خیلی صاف و روشن وجود داشت . در مسئله زن و رقص و غیره هم روشن است که اهتمام اسلام به خاطر عفت است . بنابراین از این موارد نمیتوان استناد به مبارزه اسلام با ذوق نمود . اسلام مخالفتی با جمال و زیبایی ندارد ، و با این حس نه تنها مبارزه نکرده بلکه در یک قسمتهایی این حس را تأیید هم کرده است . در " کافی " بابی |
داریم تحت عنوان " الزی و التجمل " که " تجمل " همان خود را زیبا
کردن است . حدیثی داریم که : « ان الله جمیل ویحب الجمال » ( 1 ) . "
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد " . و از همه بالاتر خود "
زیبائی بیان " است که در اسلام در حد اعلائی به آن توجه شده است . اسلام
خود ، اعجازش - یا لااقل یکی از موارد اعجازش - زیبایی کلام قرآن است .
در مسائل دیگر ذکر شد که جای شک نیست که اسلام توجه زیادی به آن
جنبهها دارد . تنها مسئلهای که جای شک داشت همین حس زیبایی و هنردوستی
بود که در جلسه آینده روی آن بیشتر بحث میکنیم .
.: Weblog Themes By Pichak :.