به نام خدا
مسئله تکبر و راههاى مبارزه عملى با تکبّر
اگر در صدد اصلاح نفس برآمدى ، طریق عملى آن نیز با قدرى مواظبت ، سهل و آسان است ، و در این طریق با همّت مردانه و حریّت فکر و بلندى نظر، به هیچ مخاطره ، تصادف نمى کنى . تنها راه غلبه به نفس امّاره و شیطان و راه نجات برخلاف میل آن ها رفتار کردن است .
هیچ راهى بهتر براى سرکوبى نفس ، از اتّصاف به صفت متواضعین ، و رفتار کردن مطابق رفتار و سیره آن ها نیست . در هر مرتبه از تکبّر که هستى و اهل هر رشته علمى و عملى و غیر آن که هستى ، برخلاف میل نفسانى چندى عمل کن ، با تنّبهات علمى و تفکّر در نتایج دنیایى و آخرتى ، امید است راه ، آسان و سهل شده ، نتیجه مطلوبه بگیرى .
اگر نفس از تو تمنّا کرد که صدر مجلس را اشغال کن و تقدّم بر همقطار خود پیدا کن ، تو برخلاف میل آن رفتار کن . اگر تاءنّف (23) مى کند از مجالست با فقرا و مساکین ، تو دماغ (او) را به خاک مالیده ، با فقرا مجالست کن ، هم غذا شو، همسفر شود، مزاح (کن )، ممکن است نفس از راه بحث با تو پیش آید و بگوید تو داراى مقامى ، باید مقام خود را براى ترویج شریعت حفظ کنى . با فقرا نشستن ، وقع (24) تو را از قلوب مى برد. مزاح با زیردستان تو را کم وزن مى کند. پایین نشستن در مجالس تو را از مقام تو کاسته مى کند، آن وقت خوب نمى توانى به وظیفه شرعى خود اقدام کنى .
بدان تمام این ها دام هاى شیطان و مکائد نفس است . رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله موقعیّتش در دنیا از حیث ریاست از تو بیش تر بود و سیره اش آن بود که دیدى ... باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. البته آن وقت نفس اصلاح مى شود. تمام صفات نفسانیّه قابل اصلاح است ، لیکن در اوّلِ امر، کمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در اصلاح ، سهل و آسان مى شود. عمده به فکر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن است . منزل اوّل انسانیّت ((یقظه ))(25) است . و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سکر(26) طبیعت است ، و فهمیدن این که انسان مسافر است . و هر مسافر، زاد و راحله میخواهد. زاد و راحله انسان ، خصال خود انسان است . مرکوب این سفر پرخوف و خطر، و این راه تاریک و باریک و صراطِ اَحَدِّ از سیف و ادَّقِ از شَعْر،(27) همّت مردانه است ...(28)
شیطان که تکبّر به خدا نکرده بود. تکبّر کرد به آدم که مخلوق حقّ است . گفت : ((خلقتنى من نار و خلقته من طین .))(29) خود را بزرگ شمرد و آدم را کوچک . تو آدم زاده ها را کوچک شمارى و خود را بزرگ . تو نیز از اوامر خدا سرپیچى کنى : فرموده فروتن باش ، تواضع کن با بندگان خدا. تکبّر کنى ، سرافرازى نمایى . پس چرا فقط شیطان را لعن مى کنى ؟ نفسِ خبیث خودت را هم شریک کن در لعن . همان طور که شریک با او در این رذیله یى . تو از مظاهر شیطانى ، شیطان مجسّمى . شاید صورت برزخى و قیامتى تو، شیطان باشد.(30)
در کافى شریف ، از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده است که ((در جهنّم وادى (اى ) است از براى متکبّران که آن را سَقَر گویند. به خداى تعالى شکایت کرد از شدت حرارت خود و خواهش کرد که اذن دهد که تنفس کند. پس نَفس کشید و جهنَّم از آن محترق شد)).(31)
عزیزا! انسان اگر احتمال صدق این طور احادیث را بدهد، باید بیشتر از ما در صدد علاج نفس برآید. جائى که چیزى خود محل عذاب و آتش است ، از شدّت حرارت به ناله درآید و از نَفَس آن جهنَّم محترق شود، آیا ما با این عذاب باید چطور به سر بریم ؟ آیا براى این چند روزه سرکشى و بزرگى فروشى به بندگان خدا، یا تکبّر به عبادت و اطاعت خدا، چطور خود را حاضر کنیم از براى چنین عذابى که جهنم را به فریاد درآورَد؟ واى به حال غفلت و سرمستى ما. امان از این بى هوشى و خواب سنگین ما.(32)
.: Weblog Themes By Pichak :.