به نام خدا
غفلت وآثارمربوط به آن
انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید، و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرّد غفلت ، مهار را بگسلاند و انسان را به خاک مذلّت و هلاکت کشاند، و در هر حال به خداى تعالى پناه برد از شرّ شیطان و نفس امّاره .(121)
انسان اگر در جمیع احوال و پیش آمدها به یاد حقّ تعالى باشد، و خود را در پیشگاه آن ذات مقدّس حاضر ببیند، البتّه از امورى که خلاف رضاى او است ، خوددارى کند و نفس را از سرکشى جلوگیرى کند. این همه مصیبات و گرفتارى به دست نفس امّاره و شیطان رجیم از غفلت از یاد حقّ، و عذاب و عقاب او است . غفلت از حقّ، کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند، و مفاسد را روزافزون کند، و تذکّر و یادآورى از حقّ، دل را صفا دهد و قلب را صیقلى نماید، و جلوه گاه محبوب کند، و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت نفس انسان را براند. و حبّ دنیا (را که ) منشاء خطیئات و سرچشمه سیئات است از دل بیرون کند، و همّ راهمّ واحد کند و دل را براى ورود صاحب منزل ، پاک و پاکیزه نماید.
پس اى عزیز! در راه ذکر و یاد محبوب ، تحمّل مشاقّ هر چه بکنى ، کم کرده اى . دل را عادت بده به یاد محبوب ، بلکه به خواست خدا، صورت قلب ، صورت ذکر حقّ شود. و کلمه طیّبه لااله الاّاللّه صورت اخیره و کمال اءقصاى نفس گردد، که از این زادى بهتر براى سلوک إ لى اللّه و مُصلحى نیکوتر براى معایب نفس و راهبرى خوب تر در معارف الهیّه یافت نشود.(122)
ما با این همه بار گناهان و خطایا هیچگاه در فکر مرجع و معاد خود نیستیم . گویى براى ما برات آزادى از جهنّم و امنیّت از عذاب نازل شده . این نیست جز آنکه حبّ دنیا پنبه در گوش ما کرده و کلمات اولیاء را اصغا نمى کنیم .(123)
اگر انسان یقین کند و ایمان بیاورد که تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حق تعالى در همه جا حاضر و ناظر است ، با حضور حق و نعمت حق امکان ندارد مرتکب گناه شود. انسان در مقابل یک بچه ممیز گناه نمى کند کشف عورت نمى نماید، چطور شد که در مقابل حق تعالى و در محضر ربوبیت کشف عورات مى کند؟ از هیچ جنایتى واهمه و مضایقه ندارد؟ براى اینست که به حضور کودک ، ایمان دارد ولى بمحضر ربوبیت اگر علم داشته باشد ایمان ندارد بلکه بر اثر کثرت معاصى که قلب او تاریک و سیاه شده اینگونه مسائل و حقایق را اصلا نمى تواند بپذیرد، احتمال صحت و واقعیت آن را هم شاید نمى دهد؛ واقعاً اگر انسان احتمال بدهد (لازم نیست یقین داشته باشد) که این خبرهایى که در قرآن کریم آمده ، وعده ها و وعیدهایى که داده شده ، راست است در اعمال و کردار خود تجدید نظر نموده ، اینطور افسار گسیخته و بى پروا پیش نمى تازد. شما اگر احتمال بدهید که در مسیرى درنده اى وجود دارد و ممکن است اذیتى به شما برساند، یا شخص مسلحى ایستاده که شاید متعرض شما گردد از پیمودن آن راه خوددارى ورزیده توقف مى کنید و در مقام تحقیق و صحت و سقم آن برمى آئید. آیا ممکن است کسى وجود جهنم و خلود در نار را احتمال دهد مع الوصف مرتکب خلاف شود؟(124)
خدا نکند انسان به امراض بى درد مبتلا گردد، مرضهائى که درد دارد انسان را وادار مى کند که در مقام علاج برآید، به دکتر و بیمارستان مراجعه کند، لیکن مرضى که بى درد است و احساس نمى شود بسیار خطرناک مى باشد وقتى انسان خبردار مى گردد که کار از کار گذشته است .
مرضهاى روانى اگر درد داشت باز جاى شکر بود بالاخره انسان را به معالجه و درمان وامى داشت ولى چه توان کرد که این امراض خطرناک درد ندارد، مرض غرور و خودخواهى بى درد است ، معاصى دیگر بدون ایجاد درد، قلب و روح را فاسد مى سازد این مرضها نه تنها درد ندارد بلکه ظاهر لذتبخشى نیز دارد، مجالس و محافلى که به غیبت مى گذرد، خیلى گرم و شیرین است ، حب نفس و حب دنیا که ریشه همه گناهان است .(125) لذتبخش مى باشد.(126)
و قهراً انسان اگر از مرضى لذت برد و درد هم نداشت دنبال معالجه نخواهد رفت و هر چه به او اعلام خطر کنند که این مرض کشنده است باور نخواهد کرد.
.: Weblog Themes By Pichak :.