به نام خدا
[سخنچینى و نمّامى]
سخنچینى و نمّامى و خبربرى است به راستى، که لازمه او فتنهانگیزى و دشمنى و جنگ و فساد میان مردم انداختن است. خدا در بقره فرمود: وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ 270 و در سوره ن فرمود: هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ. 271 خاتم (ص) فرمود خبر دهم شما را که بدترین خلق کیست؟ کسانى که نمّامى کنند و تخلیط کنند و بر هم زنند. 272 و فرمود خدا بهشت بیافرید و فرمود سخن گوى. گفت نیکبخت است آن که به من رسد. فرمود به عزت و جلال من که هشت کس را به تو راه نبود: خمرخوار و زانى که بر آن بایستد و نمّام و دیّوث و عوّان و مخنّث و قاطع رحم و آن که گوید با خدا عهد کردم که چنین کنم و نکند. 273
کسى به حکیمى گفت که فلان در حق تو چنین گفت. فرمود سه خیانت کردى، مرا از دوست رنجانیدى و دل فارغ مرا مشغول کردى و خود را نزد من فاسق و متهم کردى.
اى عزیز آن که سخن دیگران نزد تو آورد البته سخن تو نیز نزد دیگران برد زیرا که مقتضاى ملکه و عادت جز این نیست. البته از او حذر کن و او را برنجان.
غزالى گوید یکى غلامى مىفروخت، مىگفت در او هیچ عیب نیست مگر نمّام و مخلط است. مشترى گفت باکى نیست و بخرید. غلام به زن خواجه گفت خواجه تو را دوست نمىدارد مىخواهد کنیزکى بخرد، چون بخوابد تیغ برگیر و چند موى از زیر گلوى او به من ده تا جادو کنم که عاشق تو شود. و به خواجه گفت این زن عاشق کسى شده، تو را خواهد کشت. خود را به خواب بزن تا ببینى. مرد خود را به خواب زد، دید زن مىآید تیغى در دست و چون رسید ریش او را گرفت، مرد یقین کرد که او را خواهد کشت، جست و زن را کشت، خویشان او آمدند مرد را کشتند. خویشان مرد نیز آمدند.
جنگ در پیوست و خون بسیار ریخته شد. ما این را از غزالى به مناسبت آوردیم زیرا که هنوز ما در بیان اقسام صدقیم که ضرر دارد.
.: Weblog Themes By Pichak :.