به نام خدا
سبب تعجیل
سبب تعجیل دو چیز است: یکى خوف فوت که از جهل و نادانى خیزد، چنانچه
در صحیفه فرمود و انّما یعجل من یخاف الفوت، 322 و یکى شره و تسلط نفس امّاره که از عجز و ناتوانى و بىطاقتى خیزد، چنانچه در وقت اجتماع خلق کثیر در کنار پل و جسر دیدهاى.
و سبب تأخیر نیز یا جهل و بىاعتقادى است و یا تسلّط نفس امّاره و حب دنیوى است، مثل اقدام بر جهاد.
حال گوئیم از جمله امورى که از اعتدال عاجزیم و گرفتار افراط و تفریطیم بیان مطالب و اداى مقاصد است که گاهى مختصرى آوریم غیر کامل و گاهى مطوّلى برآوریم مشتمل بر تطویل به لا طائل و گاهى در محل تأکید و مبالغه کوتاه اندازیم و گاهى در غیر محل به اغراق پردازیم. هر چه هست از قامت ناساز بىاندام ما است. پس ایضا ظاهر شد که لفظ فاستقم مشکلترین آیههاست و جامع جمیع مراتب توسط و اعتدال و اندازهها است. به جهت اختلاف مراتب و لیاقتها فرمود: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ. 323
(اى و لیستقم من تاب معک کما امروا) یعنى هر یک را به اندازه او امر به استقامت کردهایم و لذا نفرمود فاستقیموا چون این قرینه پیش گذشت، پس فرمود وَ لا تَطْغَوْا، اى کلّ على حسبه 324 چنانچه فرمود یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ 325 تا آنکه تبعیت حوّا و نقصان زن از مرد را بیان کند و لذا نفرمود اسکنا. کدام کلمه کلام خداست که چندین نکات ندارد؟ چه فائده که نمىفهمیم.
حال گوئیم مشایخ ما (قدس سرهم) تصریح کردهاند و کذا غزالى، که مبالغه هر قدر و هر قسم باشد کذب نیست. اقول و ایضا کسى که مبالغه گوید احدى او را کاذب نگوید و ایضا این طریقه است که خدا و پیغمبر و ائمه و همه خلق در بیان مطالب دارند. سرّش این است که تأکید و مبالغه، حالت و کیفیت بیان مطلبند و به منزله شدت رنگ و شدت صفاى آینهاند و فائده ایشان شدت تأثیر کلام و نیکوئى بیان و دلنشینى مطلب است در اذهان، و مبالغه را جز این معنى نباشد و غالبا اداى مطلب است به کنایه و ذکر لوازم و یا ملزومات و به تشبیه و استعارات و به ذکر لو و شرطیّات. پس بگو المبالغة مع البلاغة تدور حیثما تدور و لکن جاى او و حد و اندازه او را جز خدا و معصومین کسى به طور کلى نداند.
و به جهت تیمّن و اداى مقصود چند مثال از قران و احادیث بیاوریم. در بقره فرمود ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ، این اداى مطلب، بعد به جهت اهتمام فرمود فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً. 326 و فرمود الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ، بعد اهتماما فرمود کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ. 327 و فرمود صِبْغَةَ اللَّهِ، بعد فرمود وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً. 328 و فرمود مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِیسَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ، بعد فرمود وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ، بعد فرمود وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ: 329 و اگر مىفرمود خدا به انفاقکننده ثواب بىشمار مىدهد عظمى در انظار نداشت. و در حق انفاق ریائى فرمود فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ. 330 و در توبه فرمود إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ، 331 و اگر مىفرمود هر چه استغفار کنى نمىآمرزم این وقع را نداشت. و در حجر فرمود لا یُؤْمِنُونَ بِهِ، بعد فرمود وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ 332 (الآیة). و در مؤمنون و سبأ فرمود جَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ، 333 چه بیان غریبى است! و در حشر فرمود لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ. 334 و در منافقون فرمود کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ، 335 و اگر مىفرمود ایشان در غایت خوف و اضطرابند چه وقعى داشت؟ و هکذا.
و خاتم (ص) فرمود (انّ الشّیطان لیجری من ابن آدم مجرى الدّم فضیّقوا مجاریه بالجوع): 336 شیطان داخل مىشود و راه دارد در بدن آدمى هرکجا که خون راه دارد، پس ببندید راههاى او را به گرسنگى. و رجوع به خطبه شقشقیّه و رجزهاى سید الشهداء کن. و صدّیقه طاهره فرمود:
صبّت علىّ مصائب لو انّها |
صبّت على الایّام صرن لیالیا |
.: Weblog Themes By Pichak :.