به نام خدا
تکمیل [عوض هر سبب طبیعى سببى است الهى]
بدان که قادر بىچون از براى بندگان، بخصوص از براى توکل داران، عوض اسباب زمینى و عادى اسباب غیبى و آسمانى هم بسیار قرار داده، چه عوض طب و جرّاحى و چه عوض تجارت و کاسبى و چه عوض آلات حرب و اسباب خوف و عوض رفیق در سفر و حضر و تنهائى و گرفتارى و هکذا. و مراد از اسباب آسمانى زیارات و ادعیه و اذکار و آیات و امثال اینهاست و چنانچه در مقام حیرت در موضوعات احکام قرعه قرار داده و او را تیر خود خواند که هرگز خطا نمىکند و مدام به نشانه آید، همچنین عوض مشورت در موارد حیرت از جزئى و کلّى امورات استخاره که مشورت با خداست قرار داد و استخاره خیر خواهى است که شائبه شرّ در وى نیست و مشورتى است که احتمال خطا ندارد. پس البته در هر زمان مؤمن با ایمان باید او را مرعى دارد و شیوه مستمره او باشد بخصوص در این زمان که فتنه آخر الزمان آنا فآنا در طغیان است و شخص بىغرض و مرض کمتر نمایان است. و در این مقام اشاره به چند چیز لازم است.
اول آنکه قرعه به هر چیز مىشود، استخاره نیز همین طور است و اختصاص بهقرآن و تسبیح ندارد، بلکه بعضى را دیدم که استخاره به صبر و جحد مىکرد که خدایا اگر خوب نیست صبر بیاید و اگر خوب است جحد بیاید و یا هیچ نیاید و از همین مطالب بزرگ دیده بود. و کذا ذکر دعاء و نماز هم ضرور ندارد و بلکه همان توکل است که خدا را حاضر و حکیم و رؤف داند و دعاها که در تقاصّ و قرعه و استخاره و بسیارى از موارد که وارد شده غرض تجدید عهد و توجه است و تجدید اعتماد و توکل است از ملاحظه مضامین آنها. و کذا خصوص تسبیح و قرآن از براى تکمیل اسباب آسمانى است و الّا هر چیز مشروعى را که رسول و قاصد و پیغامآور خدا قرار بدهى خطا و کذب او محال است. گویند فیض (قدس سره) به جهت سفر تحصیل استخاره با قرآن نمود آیه نفر آمد، 488 پس با دیوان امیر (ع) نمود این کلمات شریفه آمد:
تغرّب عن الاوطان فى طلب العلى |
و سافر ففى الاسفار خمس فوائد، |
|
الى آخرها. 489
دوّم آنکه از آنچه ذکر شد توانى دانست که استخاره نیابتبردار است چنانچه طریقه مستمرّه عوام و خواص و علماء و اتقیاست مگر استخاره ذات الرقاع که فى الجمله به جهت نمازش اشکالى وارد است و رفع این نیز سهل است به این طور که شخص استخارهکننده حاجت برادر مؤمن را حاجت خود قرار دهد بلکه تمام استخاره نیابت جز این نباشد؛ فافهم.
سوّم آنکه استخاره با قرآن مجید و فرقان حمید بهترین استخارههاست و چه الهامات عجیب و وحیهاى غریب به ظهور پیوسته که اگر جمع شود کتابها گردد.
محمّد بن حنفیه از سید الشهداء روحى له الفداء در امر سفر کربلا خواهش استخاره نمود.
آنچه در خاطر دارم دو استخاره شد یکى این آیه شریفه آمد کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ 490 و یکى آیه شریفه آمد أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ. 491 گویند فیض (قدس سره) یک مرتبه به تجویز اطباء استعمال مسکر نمود و شفا یافت و دفعه دیگر گفتند، استخاره نمود این آیه آمد عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ. 492
مؤلف گوید چنین در نظر دارم که در نجف اشرف رفیقى داشتم که ملّا یوسف نام داشت وفّقه اللّه که استخاره نمود این آیه آمد یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا. 493 و دیگرى داشتم ملا ابراهیم وفّقه اللّه استخاره به جهت آمدن عجم کرد آیه آمد یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا. 494 و خود به جهت فصد استخاره نمودم این آیه آمد أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً الى قوله فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُفِی الْأَرْضِ 495 (رعد)، دانستم که خون فاسد دارم. و در بالاسر امیر (ع) قرآن بازنمودم به جهت استکشاف اینکه دو استاد جلیل من (قدّس سرّهما) که صاحب جواهر الکلام و صاحب فرائد الاصول شیخ محمد حسن و شیخ مرتضى (قدهما) باشند کدام یک انفع به حال طلاب و عامه خلقند، این آیه آمد کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئاً. 496 و اگر بخواهم آنچه دیدهام بنویسم از وضع کتاب خارج خواهیم شد.
چهارم آنکه آیه استخاره یا صریح و ظاهر است در مطلب کما مرّ و یا ظاهر نیست، پس در این صورت باید استخاره دیگر نمود تا آنکه نیک و بد ظاهر شود و هکذا.
و ایضا بدان که درست فهمیدن مطلب از قرآن مجید بسیار مشکل است. یکى از علماء در قزوین تازه از مرض شفا یافته بر سر سفره رنگین حاضر شد، استخاره نمود این آمد و اوحى ربّک الى النّحل الى قوله ثمّ کلى من کلّ الثّمرات. 497 به اطمینان تمام غذاى کاملى میل فرمود به منزل رسید و در بستر بیمارى خوابید و این حکایت را به سید جلیل و حبر نبیل استاد حقیر حاجى سید تقى (قدس سره) عرض نمود، فرمود در استخاره ملاحظه مورد نزول لازم است، نحل که مگس عسل است از میوهها و گلها چه نحو اکل مىکند، به روى چندین گل نشیند و به قدر پر پشه اخذ مىنماید، پس تو را بایستى از هر غذا اندکى بچشى. و ایضا بدان که بعضى را خداوند کریم چنان حدسى عطا فرموده که غالبا مطالب سائل را از آیه استخاره مىگوید، ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ، 498 مثل آنکه بزرگوارى (قدس سره) از براى مکارهاى استخاره نمود این آیه آمد سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ، 499 فرمود مىخواهى حیوانى بخرى، برو بخر خوب است. اللهم ارزقنا.
پنجم آنکه بسا شود که استخاره در ظاهر وفق ندهد مثل آنکه به جهت مریض طبیب خاصى در استخاره خوب آید، بعد از معالجه باز مریض فوت شود و یا بدیدن کسى روى و نباشد. جواب این است به جهت این خوب آمد که او تشخیص درد و دوا را مطابق واقع مىدهد به خلاف آن طبیب که بد آمد، و لکن اجل حتمى بود خدا شفا نداد و یا آنکه خرج دواى او کمتر است و یا آنکه طبیب محتاج است و خدا مىخواهد به او چیزى برسد و هکذا. و یا آنکه اگر در منزل مىماندى مزاحمى و نقصى رخ مىداد و یا آنکه مصلحت در ندیدن آن کس بود و در دیدن او ضررى بود و یا آنکه مصلحت اخروى داشت اگر چه دنیوى نداشت و هکذا. پس زنهار که این اوهام فاسده و خیالات مفسده را از خود دور کن.و ایضا بدان در فقه عنوان شده که خلاف استخاره نمودن جایز است یا نه.
فرمودهاند اگر ظن به ضرر دارد جایز نیست و الّا جایز است. باز فرمودهاند که بسیارى کردند و ضرر کشیدند، و لکن مخفى نیست که این سخن در مثل سفر و دواى مریض خوب است نه در مثل آنکه فلان جزئى را بخرم و یا بفروشم با آنکه تغییر وجوه و احداث محتملات آسان است. پس توان به استخاره ترک استخاره نمود کما لا یخفى و هو العالم.
.: Weblog Themes By Pichak :.