به نام خدا
تقرب به خدا و اظهار کرامت ممکن نیست مگر به ترک محبت دنیا.
قال اللّه تعالى فى سورة الحجرات إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ 140 و در دعاى ندبه است اللّهمّ لک الحمد على ما جرى به قضاؤک فى اولیائک الّذین استخلصتهم لنفسک و دینک اذا اخترت لهم جزیل ما عندک من النّعیم المقیم الّذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد ان شرطت علیهم الزّهد فى درجات هذه الدّنیا الدّنیّة و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذّکر العلىّ و الثّناء الجلیّ و اهبطت علیهم ملائکتک و کرّمتهم بوحیک و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذّریعة الیک و الوسیلة الى رضوانک: 141 خدایا حمد تو را بر آنچه جارى شد به او قضاى تو در حق اولیاى تو که خالص کردى ایشان را از براى خود و دین خود، زمانى که پسندیدى از براى ایشان آنچه نزد خود داشتى از نعمت دائمى که هرگز ضایع و زایل نمىشود پس از آن که شرط نمودى بر ایشان که زهد و ترک نمایند جمیع این درجات این دنیاى دنى را و زر و سیم و زینت او را، پس قبول کردند شرط تو را و دانستى که خواهند وفا به شرط تو نمود، پس قبول نمودى ایشان را و مقرّب ساختى ایشان را و مقدم داشتى از براى ایشان ذکر بلند و ثناى ارجمند را و فرستادى بر ایشان ملائکه خود را با وحى خود و عطا نمودى به ایشان از علم خود و قرار دادى ایشان را وسیله و شفیع به سوى بهشت و خوشنودى خود.
اندکى تأمل کن ببین که چگونه امام (ع) جمیع خصایص پیغمبران را از قرب و هبوط ملائکه و نزول وحى و غیر ذلک، همه را متفرّع نمود بر زهد و ترک محبت دنیا و هم بیان فرمود که معنى شرط و عهد خدا با بندگان همین ترک دنیا است، پس هر که چشم پوشید و دل برکند، وفا به عهد خدا نمود و الّا وفا نکرده.
و هر که اظهار معجزه و کرامت نمود مطلبى بود که از خدا خواست و خدا اجابت نمود زیرا که خدا عهد نموده که دعاء و سؤال بندگان را اجابت کند و رد نکند و وفاء عهد را مترتّب ساخت و متفرّع، بر وفاء عبد عهد خدا را، که ترک دنیا است. چنانچه در سوره بقره فرمود أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ 142 و فرمود فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ 143 و حاصل هر دو آیه یکى است. یعنى هر که وفا به عهد خدا کند بر خدا واجب است که وفا به عهد او کند و هر چه بخواهد اجابت کند. پس هر که وفا نکرده بر خدا واجب نیست و اگر اجابت کندمحض تفضل است. فى الصافى، القمّى قال رجل للصّادق (ع) یقول اللّه عزّ و جلّ ادعونى استجب لکم و انّا ندعو فلا یستجاب لنا فقال انّکم لا تفون للّه بعهده فانّه تعالى یقول اوفوا بعهدى اوف بعهدکم و اللّه لو وفیتم للّه سبحانه لوفى لکم: 144 مردى به صادق (ع) عرض کرد خدا مىفرماید بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را و ما مىخوانیم و اجابت نمىشود. فرمود وجهش آن است که شما وفا به عهد خدا نمىکنید، پس بدرستى که خدا مىفرماید وفا کنید به عهد من وفا کنم به عهد شما، و اللّه اگر وفا کنید از براى خدا هرآینه وفا کند از براى شما.
و آیا هرگز شنیدهاى که خدا خواهش معصومى را رد نموده باشد؟ از معصوم بگذر چه قدر کرامتها به یقین مىدانى که از اولیاء صادر شده مثل سلمان و ابى ذر و اویس قرنى و برخ اسود و غیر ذلک که اگر مجلدات نوشته شود احصاى کرامات اولیاء نتواند نمود و این طایفهاند مصداق علماء امّتى کانبیاء بنى اسرائیل 145 نه آنان که چون هیزم، خود را سوزانند و خاکستر کنند و مردم از ایشان نفع برند و راه یابند.
و ایضا حضرت در همین دعا فرمود و رفدتهم بعلمک 146 و علم را اضافه به خدا نمود تا بفهماند که مراد علم لدنّى است. پس ثابت شد که هر که وفا به عهد خدا کرد و ترک دنیا نمود به اندازه خود علم لدنّى به او دهند و اخبار بسیار که همه شاهد این مطلبند پیش ذکر کردیم و کفایت مىکند قول خدا وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا 147 و این است معنى حدیثى که در السنه مذکور است که العلم نور یقذفه اللّه فى قلب من یشاء 148 و سیّد السّاجدین (ع) به حضرت زینب (ع) فرمود انت عالمة غیر معلّمة 149 و در حق حضرت سلمان وارد شده که محدّث بود و علم اوّلین و آخرین در نزد او بود و حضرت اویس قرنى با آن که شرفیاب خاکپاى حضرت خاتم (ص) در ظاهر نشده بود و مع ذلک چگونه شمایل آن بهتر و مهتر عالم امکان را به تفصیل بیان فرمود و چه بسیار که اولیاء از مغیبات خبر دادند. آیا علوم انبیاء و اولیاء از تحصیل این علوم رسمى بود؟ و از اینجا است که بسیارى به مجاهده و ریاضت کوشند که علم لدنّى پیدا کنند و مطالب بر ایشان منکشف شود و این مطلب را درست فهمیدهاند و لکن معنى ریاضت و مجاهده و جهاد اکبر را نفهمیدهاند، که آن نیست مگر ترک محبت دنیا به طورى که مصداق لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ 150 شوند به بیانى که پیش ذکر شد.
و اما سرّ این مطلب این است که گاهى علم از راه حواس وارد بر قلب شود وشخص درک مطالب نماید و این را علوم رسمى گویند و گاهى تصفیه نفس نمایند و زنگ کدورات از روى قلب پاک نمایند تا نور علوم و حکمت از طرف باطن در او ظاهر شود و نقش گیرد و علم لدنّى و وحى و الهام و نفث همه از اقسام این علم است. و میان آینه قلب تو و علم انوار و مجردات هیچ حجابى به غیر از چرک آمال و زنگ محبت دنیا نیست و چون حجاب برخیزد معقول و متصور نیست که آفتاب و نور در آینه ننماید. آیا کفایت نمىکند در این مطلب کلام سید الساجدین (ع) و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الامال دونک؟ 151 پس راه تحصیل علم لدنى و اظهار کرامت خوب ظاهر شد و لکن آن صبر کو و آن طاقت کجا است که بالمرّه چشم از دنیا و آرزوها بپوشیم؟ و به جهت محال عادى بودن این ریاضت است که غالب ریاضیتها اثر و ثمر ندارد، زیرا که غرض و غایت آنها را چون بشکافى غیر از دنیا چیزى نبینى و به جهت همین است که غالب خلق علم لدنّى و ریاضت را منکرند و جمعى از کمّلین فهمیدند و مقرّند و لکن اقرار به صعوبت و امتناع عادى آن نمودهاند و لهذا همه از راه حواس تحصیل کنند و در پى علوم رسمى دراز شوند الّا من شذّ و ندر.
.: Weblog Themes By Pichak :.