سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/11/7 | 1:34 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

    به نام خدا

سر فریب دنیا

آن که در آیات بسیار دیدى که خداى تعالى دنیا را متاع غرور و حیات فریب و فریب دهنده گفته، و سرّش آن است که منشأ فریب یکى از دو چیز است و ثالث ندارد. یکى آن که خوش ظاهر و بد باطن باشد، به خوشى ظاهرش اعتماد کنى و به بدى باطن، تو را اذیت کند. و یکى دیگر آن که بى‏دوام و از تو مفارقت کند و تو به او دل ببندى و به او مطمئن شوى و به زودى میان شما جدائى افتد. و جمیع مثل‏هاى دنیا که در آیات و اخبار و در کلام علما است هیچ‏یک، از این دو بیرون نیست و راجع به یکى از این دو جهت است که ذکر شد.

ففى سورة یونس‏ إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلًا أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‏ 14 و فى سورة الکهف‏ وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ‏. 15 و فى سورة العنکبوت‏ وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ‏. 16 و فى سورة الحدید اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً 17 و آیات بسیار است.

و قال الخاتم (ص) مثل هذه الدّنیا مثل ثوب شقّ من اوّله الى آخره فبقى متعلّقا بخیط فى آخره فیوشک ذلک الخیط ان ینقطع: 18 رسول خدا (ص) فرمود مثل دنیا مثل لباسى است که او را تا آخر او پاره کرده باشند و یک خیط باقى مانده باشد پس نزدیک است که آن نیز پاره شود. و کتب امیر المؤمنین (ع) الى سلمان بمثالها فقال مثل الدّنیا مثل الحیّة الّتى یلین مسّها و یقتل سمّها فاعرض عمّا یعجبک منها لقلّة ما یصحبک منها وضع عنک همومها لما ایقنت من فراقها 19 الحدیث: حضرت امیر (ع) نوشت به سلمان که دنیا مثل مارى است که نرم است بدن او و مى‏کشد زهر او، پس بپرهیز از آنچه تو را از دنیا خوش آید زیرا که زمان او کم است، و دور کن از خود غم و غصه او را به جهت آن که یقین دارى که از تو خواهد مفارقت نمود.

و کان الحسن بن علىّ (ع) یتمثّل بهذا البیت:

یا اهل لذّات دنیا لا بقاء لها

 

انّ اغترارا بظلّ زائل حمق‏

     

    : 2 حضرت امام حسن (ع) مى‏فرمود اى اهل لذات دنیاى فانى، هر که مغرور شود به سایه‏اى که زایل مى‏شود حماقت است.

و عن الباقر (ع) فى حدیث جابر فانزل الدّنیا کمنزل نزلته ثمّ ارتحلت عنه او کمال وجدته فى منامک فاستیقظت و لیس معک منه شی‏ء. قال (ع) انّى انّما ضربت لک هذا مثلا لانّها عند اهل اللّبّ و العلم باللّه کفی‏ء الظّلال 21 و روى انّ عیسى (ع) کشفت له الدّنیا فیراها فى صورة عجوز شمطاء همتاء علیها من کلّ زینة فقال لها کم تزوّجت قالت لا احصیهم قال أ فکلّهم ماتوا عنک او کلّهم طلّقک قالت بل کلّهم قتلتهم فقال (ع) بؤسا لازواجک الباقین کیف لا یعتبرون بازواجک الماضین کیف اهلکتهم تهلکینهم واحدا واحدا فلا یکونون منک على حذر 22 و قال عیسى (ع) الدّنیا قنطرة فاعبروها و لا تعمروها: 23 باقر (ع) فرمود اى جابر دنیا را مثل منزل رهگذر که فرود آیى و کوچ نمائى یا مثل مالى بدان که در خواب بیابى و چون بیدار شوى چیزى با تو نباشد، فرمود این مثلى بود که از براى دنیا آوردم زیرا که دنیا در نزد عقلاء و علماء مثل سایه بارانداز است. و در روایت است که دنیا در نظر عیسى (ع) در آمد به صورت پیرزنى که موهاى او سیاه و سفید و دندان‏هاى او افتاده و خود را با این پیرى به زینت‏ها آرایش کرده، فرمود چقدر شوهر کرده‏اى؟ گفت شماره او را نمى‏دانم، فرمود مردند یا تو را طلاق دادند؟ گفت همه را کشتم، فرمود واى بر شوهران زنده تو که از آن شوهران تو که ایشان را کشتى عبرت نمى‏گیرند، یکان‏یکان ایشان را مى‏کشى و از تو حذر نمى‏کنند. و فرمود دنیا پل است پس از او عبور کنید و او را تعمیر نکنید و نمانید.

طلب دنیا و طلب بقاء آن و طلب راحت در آن طلب امر محال است و راحت در ترک او است و بیان سرّش.

و فى الحدیث القدسى المعروف انّى وضعت الرّاحة فى الآخرة و النّاس یطلبونها فى الدّنیا فلا یجدونها ابدا. 24 قال الخاتم (ص) من اصبح و الدّنیا اکبر همّه فلیس من اللّه فى شی‏ء و الزم اللّه فى قلبه اربع خصال همّا لا ینقطع عنه ابدا و شغلا لا یتفرّغ منه ابدا و فقرالا ینال غناه ابدا و املا لا یبلغ منتهاه ابدا. 25 و قال الباقر (ع) مثال الحریص على الدّنیا کمثل دودة القزّ کلّما ازدادت على نفسها لفّا کان ابعد لها من الخروج حتّى تموت غمّا. 26 و قال الصادق (ع) مثل الدّنیا کمثل ماء البحر کلّما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتّى یقتله: 27 در حدیث قدسى است که من راحت را در آخرت قرار داده‏ام و مردم او را در دنیا مى‏خواهند و هرگز به او نخواهند رسید. پیغمبر (ص) فرمود هر که صبح کند و همت بزرگ او دنیا باشد او از خدا نیست و خدا در دل او چهار خصلت قرار دهد، اوّل غمى که هرگز تمام نشود، دوّم شغلى که هرگز از او فارغ نشود، سوّم فقرى که هرگز به غناى او نرسد، چهارم آرزوئى که هرگز به آخر او نرسد. باقر (ع) فرمود حریص دنیا مثل کرم ابریشم است هر قدر بیشتر بر خود مى‏تند بیرون آمدنش مشکل‏تر مى‏شود. صادق (ع) فرمود دنیا مثل آب دریا است که هر چه تشنه از آن مى‏آشامد عطش او بیشتر مى‏شود تا بکشد او را.

سرّش آن است که دنیا دار فنا است و دار تزاحم است و دار تضاد است و لازمه هر یک از این سه چیز آن است که هر که دلبستگى به دنیا داشته باشد دائما در خوف و غصّه باشد، زیرا که چون محبوب ابدى نباشد و لازمه او فنا باشد و فراق و هجران باشد پس اگر در فراق او باشى غم فراق تو را بس است و اگر در وصال او باشى چون مى‏دانى همیشه نیست و خواهد جدائى افتاد همین خوف جدائى تو را بس است. گویند زبیده زن هارون الرشید علیه اللعنه با جلال مى‏گذشت، سائلى را دید احسانش نمود، گفت چه دعا کنم تو را، گفت دعا کن که آسمان این گردش خود را تغییر ندهد. و ایضا چون دار تزاحم است و طالب بیشمار دارد پس هر چه دارى تو را مدام حاسدان و دشمنان بسیارى باشد. چه خوب مثلى است که فرموده‏اند الدّنیا جیفة و اهلها کلاب 28 و خداى تعالى نیز همین بیان را در سوره (ص) فرموده و لکن در پرده‏ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ‏. 29 پس مدام باید با ابناء روزگار در جنگ و جدال و نزاع باشى و هر نوشش به هزار نیش آلوده و هر لقمه‏اش به هزار زهر سوده، پس باید اعوان و انصار بگیرى تا از تو دفع شرّ دشمنان نمایند و همین‏ها نیز طالبند، پس ببین از این شغل کى توانى فارغ شد و آسوده نشست. و ایضا چون دار تضاد است پس جمیع نعمت‏ها و لذّت‏هاى او با هم جمع نشوند، نه در یک زمان و نه در یک مکان. و گیرم تو سلطان ربع مسکون، مى‏بینى که هر میوه در هر فصل نباشد و هر آب وهوا در یکجا جمع نشود و متاع و اسباب نفیسه عالم را به عمرهاى دراز نتوان جمع نمود و به هر مقام که رسى عالم خیال وسیع است، مقام بالاتر تصور کنى، پس آرزوى تو کى خواهد تمام شد؟ ببین آیا ممکن مى‏شود که آنچه آرزوى تو باشد به عمل آید؟ نه و اللّه.

از جمله جوانى همیشگى و بقاى جاوید مى‏خواهى و مى‏خواهى کسى از دشمنان تو نباشد و از دوستان و خویشان کسى نمیرد و عالم همیشه بهار باشد و هر چه بخواهى بتوانى خورد و جماع نمود و هکذا، با آن که در دنیا هیچ کس به قدر سلاطین دشمن ندارد که گذشته از اغیار و بیگانه، از اهل و عیال و زن و فرزند خود خائف است و از محرمان بارگاه در خطر است و هرگز خواب راحت و بى‏خوف، این بیچاره ندارد و نتواند نمود. پس از این بیان معنى احادیث گذشته و غیر آن ظاهر شد. پس فهمیدى تو را که از دنیا منع نموده‏اند به راستى و درستى تو را از تمنّاى امر محال منع نموده‏اند.

اى عزیزم گیرم که دنیا به آخرت تو ضرر ندارد، با آن که این فرض محال است، یا آن که در قید آخرت العیاذ باللّه نیستى، لا اقل طالب امر محال مباش و تمنّاى محال مبر تا از دائره عقلاء خارج نباشى، زیرا که بالاترین درجه حماقت و سفاهت از پى امر محال رفتن است و در پى بى‏آن دویدن است و به معشوقى که لازمه آن بى‏وفائى و مفارقت باشد دل بستن است. بیا به خود رحم کن، یک قدرى چشم و گوش باز کن و گوش به سخن خدا و پیغمبر (ص) و ائمه (ع) بده. برو به چیزى دل ببند که تو خوف فراق نداشته باشى و او شیوه بیوفائى نداشته باشد و ابد الآباد تو با او و او با تو باشد. و قدرى مشتاق لقاى خدا و بهشت او شو و بفهم معنى‏ وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ‏ 30 را که بهشت لا اقل جائى است که همیشگى است و خوف زوال و فناء در او نیست و کسى با تو مزاحمت ندارد و در او تضاد و تزاحم راه ندارد بلکه جائى است که در او کلّ شی‏ء فى کلّ شی‏ء 31 صادق است. و در قبال این تصور کن معنى جهنّم را که او هم همیشگى است و در او هم کلّ شی‏ء فى کلّ شی‏ء است، یعنى در عذابش جمیع عذابها جمع است. نستجیر باللّه العلىّ الکریم الرّحیم.