شب و شب زنده داری
تا آخرش بخونید و فکر + عمل کنید و نتیجه رو ببینید .
عبادت و راز و نیاز با تنها معبود جهان هستی، آن هم در دل تاریک شب، برای «اهل دل» لذّتی فوق العاده و غیر قابل وصف دارد !.
آنان که توفیق شب زندهداری نصیبشان میشود و قطرهای از محبت پروردگار بر مشام جانشان رسیده است، تمام دنیا و آنچه در آن است، در نظرشان کوچک و حقیر است .
سیّد السّاجدین امام زین العابدین (ع) در مناجات با حضرت حق، عرضه میدارد :
«ای معبود من! کیست که شیرینی محبّتت را چشیده باشد و آنگاه از تو رویگردان گشته و دیگری را به جای تو مقصد و محبوب خود قرار دهد؟ !.
و کیست که با قُرب تو مأنوس گشته باشد و آنگاه آرزوی دل به دیگری بستن و به غیر تو پیوستن را به سّر ضمیر خویشتن راه دهد؟ !».
آری هنگام «شب» برای خلوت با «محبوب» و راز و نیاز با «معبود» و قرار دادن جان در رهگذر نفحات اهلی و تقرب یافن به پروردگار و عرض نیاز عاشقانه به درگاه خدا بهترین فرصت است .
رمز موفقیت همه انبیاء و اولیاء و صالحان و علماء مناجات در دل شب بوده است، اکثر عنایات ربّانی بر انبیاء عظام در سحرگاهان روی داده است .
پیامبر گرامی اسلام (ص) در چهل شب، در وادی طور به لقاء پروردگار نائل شد .
آری عاشقان حضرت حق، پیوسته انتظار میکشند که وقت شب فرا رسد و پرده ظلمت شب بین آنان و دیگران حائل گردد تا خلوتخانه اُنس با حضرت معبود تشکیل دهند .
خداوند مهربان به تمامی بندگان خود نظر لطف فراوانی دارد تا آنجا که به بنده خود میگوید :
«بنده من! نماز شب بخوان که آن یازده رکعت است ».
اما بنده به خدا میگوید: خدایا! خستهام نمیتوانم نیمه شب یازده رکعت بخوانم .
بنده من! دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بخوان .
اما بنده به خدا میگوید: خدایا! خستهام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم .
بنده من! قبل از خواب این سه رکعت را بخوان .
اما بنده به خدا میگوید: خدایا! سه رکعت زیاد است .
بنده من! فقط یک رکعت نماز وَتر را بخوان.
اما بنده به خدا میگوید: خدایا! امروز خیلی خسته شدهام آیا راه دیگری ندارد؟
بنده من! قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان بکن و بگو یا الله.
اما بنده به خدا میگوید: خدایا! من در رختخواب هستم و اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد!.
بنده من! همانجا که دراز کشیدهای تیمم کن و بگو یا الله.
اما بنده به خدا میگوید: خدایا! هوا سرد است و نمیتوانم دستانم را از زیر پتو بیرون بیاورم.
بنده من! در دلت بگو یا الله، ما نماز شب برایت حساب میکنیم.
اما بنده اعتنای نمیکند و میخوابد.
پس خداوند به ملائکه خود میگوید: ملائکه من، ببینید من اینقدر ساده گرفتم اما بنده من بیاعتنا است و خوابیده است. چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده است.
خداوند، دو بار او را بیدار کردیم اما باز هم خوابید.
ملائکه من، در گوشش بگوید پروردگارت منتظر توست.
پروردگارا باز هم بیدار نمیشود!
اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است.
ای بنده بیدار شو نماز صبحت قضا میشود.
خورشید از مشرق سر بر میآورد خداوند رویش را بر میگرداند و میگوید:
ای ملائکه من، آیا حق ندارم که با این بنده قهر کنم؟
.: Weblog Themes By Pichak :.