سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/10/14 | 5:10 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

چه انتظار عجیبی !

تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!

عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت !

چه بی خیال نشستیم !

نه کوششی نه وفائی.

فقط نشسته و گفتیم:

خداکند که بیائی ...



چه جمعه هاکه یک به یک غروب شد نیامدی/

چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی /

خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن /

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی /

برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه /

ولی برای عده ای چه خوب شد ، نیامدی /

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام /

دوباره صبح، ظهر، نه / غروب شد ، نیامدی.

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا
به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش

بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او را زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش

شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش

بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش

نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفارفتی یاد ما هم باش

دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش