روند تاریخ به انسانها بشارت مىدهد
علاوه بر آیات و روایات که از یک انقلاب عظیمى در جوامع بشرى و برقرارى حکومت عادلانه و برطرف شدن ظلم و جور در روابط انسانها خبر مىدهند، قانون هدایت عمومى و روند تاریخ نیز انسانها را به چنین مدینه فاضلهاى بشارت مىدهد، و قافله بشرى خواه ناخواه به سوى یک اجتماع مقرون به سعادت گام بر مىدارد، گرچه این مطلب احتیاج به توضیح بیشترى دارد ولى براى طولانى نشدن کلام، به اختصار بسنده مىکنیم.
هر غریزه و خواستى را که خداوند متعال و حکیم، در بشر قرار داده اولًا بىحکمت نبوده و قطعاً فوائد و آثار مفیدى بر آن مترتّب مىباشد و ثانیاً مطلوب و خواسته او یا در جهان، موجود است و یا در آینده به وجود مىآید «2» اگر انسان در خود احساس گرسنگى و تشنگى مىکند، غذا و آب در خارج موجود است و اگر در خود احساس نیاز به پژوهش و کشف مجهولات مىکند، راه عالم شدن و طلب علم در خارج براى رسیدن به مطلوب موجود است و انسان مىتواند به مطلوب خود نائل گردد.با توجه به این دو مقدمه مىنگریم که هر انسانى در نهاد خود احساس مىکند که از بدىها و ظلم و ستمها متنفّر است و به خوبىها و عدالت گرایش دارد، اگر چه از زمان وقوع این ظلم و یا عدالتخواهى، قرنها گذشته باشد و هیچ ربطى به زمان و عصر حاضر نداشته باشد.
آرى این فطرت انسان است که عاشق خوبىها و نیکان است و متنفّر از زشتىها و بدکاران پس معلوم مىشود که انسان از حیث کشش باطنى طالبِ عدل و داد و سعادت و زیبائىهاست و از هر ظلم و ستم و حقکشى و تعدّى و اجحاف متنفّر مىباشد.
و این خواسته و طلبى که در نهاد انسانها نهفته بهترین دلیل است براى تحقق یافتن مطلوب آن یعنى روزى خواهد آمد که جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و همگان با صفا و صمیمیّت در کنار یکدیگر زندگى خواهند کرد.
روزى خواهد رسید که انسان هم، مانند همه انواع آفرینش به موجب قانون هدایت عمومى، به کمال خود که همان عدالت و سعادت و جامعه عادلانه مىباشد خواهد رسید، علامه طباطبائى رحمه الله دراینباره مىفرماید:
بشر از روزى که در بسیط زمین سکنى ورزیده، پیوسته در آرزوى یک زندگى اجتماعى مقرون به سعادت (به تمام معنى) مىباشد و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر مىدارد و اگر این خواسته تحقّق خارجى نداشت هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمىبست، چنانکه اگر غذائى نبود، گرسنگى نبود، و اگر آبى نبود، تشنگى تحقّق نمىگرفت، و اگر تناسلى نبود، تمایل جنسى تصوّر نداشت از این روى، به حکم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در بر خواهد داشت که در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و افراد انسانى، غرق فضیلت و کمال شوند و البته استقرار چنین وضعى بهدست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهاى منجى جهان بشریت و به لسان روایات (مهدى) خواهد بود.
خلاصه
آنچه مسلّم است حضرت مهدى برقرار کننده حکومتى خواهد بود که انبیاء عظام و اجداد بزرگوار ایشان به دنبال آن بودند و آیه سوره 25 حدید و 41 سوره حج بیانگر آن است. بهعبارت دیگر آن حضرت بنیانگذار حکومتى خواهد شد که با تعالیم حیات بخش اسلام منطبق باشد زیرا رعایت فقه و حقوق و اخلاق اسلامى، دنیاى ما را به مدینه فاضله و بهشت برین، مبدّل مىسازد به عنوان مثال، اگر مسئله أمر بهمعروف و نهى از منکر در جامعه پیاده شود، نتیجه زیبائى در جامعه از خود مىگذارد. با نگاهى اجمالى به حکومت کوتاه مدّت على علیه السلام خواهید دید که اسلام چگونه حکومتى را براى مردم طراحى نموده است. در ادامه بحث، به دو مطلب اشاره شد اوّل: اینکه اگر انبیاء به حکومت دلخواه خود نرسیدند از هدایت مردم غافل نشدند و هزاران هزار مؤمن و خداپرست در جهان پرورش دادهاند. دوّم: با دورنماى حکومت حضرت از دیدگاه قرآن آشنا شدیم چهره حکومت حضرت مهدى از دیدگاه روایات و شرطى را که حضرت مهدى با پیروان خود در موقع بیعت مىنماید، بیان کردیم.
در عصر ظهور دو چیز ارتقاء پیدا مىکند 1- سطح علم و دانش 2- نیروى فکر و تعقّل؛ و طبعاً در چنین جامعه زمینه شیوع فساد فراهم نیست و همین دو چیز باعث مىشوند که غیر مسلمانان به اسلام گرایش پیدا کنند بله اگر گروهى بخواهند بعد از اتمام حجّت، لجاجت بهخرج بدهند با آنها برخورد خواهد شد.
در کلام مولایمان على علیه السلام فرازهائى آمده که شکل و ساختار حکومت حضرت مهدى را نشان مىدهد. حضرت مىفرماید: اهل دنیا بعد از سرکشىهایى که با ما خواهند داشت، بهما رو مىآورند و بهسمت ما تمایل پیدا مىکنند.
و در فراز دیگر چهار خصیصه را براى حکومت حضرت مهدى علیه السلام بیان مىکند اوّل: هوى پرستىها و خواستههاى دل را به هدایتها و صراط مستقیم برمى گرداند.
دوّم: آراء و نظریاتى که بر قرآن تحمیل شده است و هر فرقهاى قرآن را با رأى خود تفسیر مىنمایند، به رأى واحد بر مىگرداند که آن تفسیر قرآن از دیدگاه اهلبیت و عترتپیامبر صلى الله علیه و آله است که به دلیل حدیث ثقلین که مورد قبول همگان است پیامبر صلى الله علیه و آله فقط آنها را معلم و مفسر قرآن معرفى نموده است.
سوّم: حضرت مهدّى علیه السلام سیره و روش دادگرانه را به جهانیان نشان خواهد داد.
چهارم: احکام واقعى اسلام که به دست نسیان سپرده شده، مجدّداً زنده مىگرداند و آنها را به مرحله عمل وارد مىسازد.
نکته قابل توجهى که در کلام على علیه السلام وجود دارد، اینکه شخصیتى مثل على علیه السلام که خود مظهر عدل است و تمام حرکات و سکنات او براى تحقق یافتن عدالت بوده و سرانجام در همین راه شهید گردید، چنین شخصیتى مىفرماید: مهدى با ظهور خود آن حکومت عادلانه را به بشریت نشان مىدهد. در خاتمه به قانون هدایت عامّه و جبر تاریخ اشاره کردیم، که بر اساس آن، قافله بشریت قطعاً در آینده به یک مدینه فاضله خواهد رسید، زیرا عدالت خواهى و تنفّر از ظلم و تعدّى در نهاد بشر نهفته و هر غریزهاى که در انسان هست، قطعاً مطلوب آن نیز دیر یا زود محقق مىگردد و بهعبارت دیگر، بر اساس قانون هدایت عامّه که هر نوعى را به کمال خود راهنمائى مىکند و سوق مىدهد، نوع انسان نیز روزى بهدست حضرت مهدى به کمال خود واصل مىگردد و مدینه فاضله را بنیان مىنهد. در این رابطه کلام جامع و ارزنده علامه طباطبائى را نقل نمودیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.