سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/10/12 | 1:25 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

ویژگى‏هاى حکومت حضرت مهدى‏

برقرارى عدالت‏

 

آنچه مسلّم است حضرت مهدى علیه السلام حکومتى را برقرار خواهد کرد که انبیاء عظام و حضرت ختمى مرتبت و آباء ارجمندش یعنى ائمه اطهار علیهم السلام به دنبال آن بودند و لذا باید دید این بزرگان در صدد ایجاد چه نوع حکومتى بوده‏اند؟

قرآن کریم غرض نهایى انبیا و یگانه هدف عالى آنان را اقامه قسط و عدل معرّفى مى‏کند و مى‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»حدید: 25 ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان (یعنى قوانین عادلانه را که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند)، نازل نمودیم تا مردم به عدالت قیام کنند.

همچنین در سوره بقره هدف از بعثت انبیا را داورى نمودن بین مردم در اختلافاتى که پیش مى‏آید، دانسته و فرموده: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ» بقره: 213که در اینجا هم به مسأله برقرارى عدل و عدالت در جامعه اشاره دارد. بنابراین، ویژگى حکومتى که انبیا به دنبال آن بودند عدالت خواهى و عدالت پرورى است، حکومتى که تحقق ایده و خواسته صاحبان‏ایمان و در رأس آنها رسولان و امامان علیهم السلام است و در سوره حج اینگونه ترسیم شده:

«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» کسانى‏که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و امر به‏معروف و نهى از منکر مى‏کنند و پایان همه کارها از آنِ خداست.

در این آیه هم حکومتى را مورد توجّه نیکان و پاکان معرفى مى‏کند که در آن ارتباط مردم با خداى خود و نیز با محرومین جامعه برقرار شود و یکدیگر را به خوبى‏ها توصیه نمایند و از بدى‏ها باز دارند و چنین جامعه‏اى قطعاً عدالت محور خواهد شد.

احکام اسلام، تجلّى عدالت خواهى‏

براى آگاهى از ماهیت حکومتى که مورد نظر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و مورد توجه و خواسته تمامى ائمه بوده و هست، کافى است به محتواى مکتب اسلام و بایدها و نبایدهاى آن و به‏ویژه به‏مسائل اخلاقى اسلام که بشریت را از ظلماتِ وهم و صفات زشت به عالم نور و تزکیه نفس مى‏رساند و او را یک فرد ایثارگر و خداى‏جو قرار مى‏دهد، نگاهى بیفکنیم، خواهیم دید که آن حکومت عادلانه و عدل‏پرور چیزى غیر از پیاده نمودن احکام اسلام نیست.

با نگاهى به فقه اسلام در بخش معاملات و سیاسات درمى‏یابیم که تا چه اندازه دقّت به‏عمل آمده تا جلو ظلم‏ها و اجحاف‏ها گرفته شود خودکامگى‏ها و خودخواهى را بگیرد آیا با رعایت نمودن احکام قضا و شهادات و شرائط قاضى و قواعد فقهى عدالت اجتماعى برقرار نمى‏گردد؟

حتّى احکام عبادات از قبیل اباحه مکان و لباس و قربانى و احرامى ووو که مورد ابتلاى اهل ایمان است بر مبناى ظلم‏ستیزى مقرّر شده و از تصرّف به مال و ملک و حق مردم به‏طور عدوانى جلوگیرى مى‏کند.

همچنین با نگاهى به مسائل حقوقى اسلام از قبیل حق والدین بر فرزند وبالعکس،حق زوج بر زوجه وبالعکس، حق راعى بر رعیت وبالعکس، حق کارفرما بر کارگر وبالعکس، حق همسایگان بر یکدیگر و حتّى حقوق حیوانات بر انسانها. و با توجّه به این مسائل حیاتى و به‏کار بستن آنها واقعاً زندگى بشرى رنگ و بوى دیگرى پیدا مى‏کند اگر بر این دو یعنى فقه و حقوق اسلامى، دستورات اخلاقى را ضمیمه کنید و محبّت و ایثار و نوع دوستى و گذشت و عفو بر جامعه حاکم گردد آیا جایى براى تعدّى و تجاوز باقى مى‏ماند؟ آیا بوى بهشت و بهشتیان از چنین جامعه‏اى به مشام نمى‏رسد؟

مسؤولیت همه مکلّفین از پیر و جوان، زن و مرد، در آشکارا و نهان، در شهر و بیابان، امر به‏معروف و نهى از منکر است که تارک آن، مرده متحرک معرفى شده و انجام آن از بزرگترین تکالیف دانسته شده و در اهمیت آن همین بس که على علیه السلام مى‏فرماید:

وَما أعمالُ البرِّ کُلُّها وَالْجَهادُ فی سبیلِ اللهِ عِنْدَ الأمر بِالْمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ الْمُنْکرِ إلّاکَنَفَثةٍ فی بَحرٍ لُجّىٍ.نهج البلاغه حکمت 374.تمامى کارهاى نیک حتى جهاد در راه خدا در مقابل امر به‏معروف و نهى از منکر مانند قطره‏اى از آب دهان در برابر دریاى موّاج مى‏باشد.

اگر امر بمعروف و نهى از منکر با این شدّت بر همگان واجب شد براى این است که عدالت و حق در همه جا پیاده شود و پلیس و ناظر آن‏هم خود مردم باشند و این نظارت عمومى باعث شود که کسى از خط سیر عدل و حق پا فراتر نگذارد. و همچنین اسلام به همگان دستور مى‏دهد که به یکدیگر توصیه حق و توصیه صبر داشته باشید «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و نیز یکدیگر را نصیحت کنید.

قرآن به پیروان خود دستور مى‏دهد که با دشمن خود بر اساس عدالت رفتار کنید، مبادا بغض و عداوت، باعث شود که افراد را از عدالت و رعایت آن، حتى در مورد دشمنان خود دور گرداند مراجعه شود به آیه 8 سوره مائده.؛ زیرا یکى از عوامل ظلم و حق‏کشى‏ها همین بغض و کینه‏توزى نسبت به یکدیگر است.

نگاهى به حکومت کوتاه على علیه السلام‏

بهترین براى آن حکومتى که مورد علاقه انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام بوده حکومت کوتاه على بن ابیطالب علیه السلام است،که در این مدّت کوتاه با وجود شعله‏ور شدن آتش در جنگ‏هاى، جمل و صفین و نهروان، عدالت على علیه السلام در اداره حکومت برقرار بود حتّى عدالت در میدان جنگ و در برخورد با دشمن نیز کاملًا رعایت مى‏شد در صفین بعد از باز پس گرفتن شریعه و در اختیار داشتن آب استفاده از شریعه و آب را براى لشگر معاویه آزاد مى‏کند در حالى که معاویه استفاده از آب را براى لشکریان على علیه السلام ممنوع کرده بود.

ایشان در زمان حکومتش سیره پیغمبر اکرم را که مدت‏ها فراموش شده بود احیا نمود، مساوات و عدالت اجتماعى را اجرا کرد، تمامى امتیازات را از بین برد، حکمرانان و فرمانروایان بى‏بند و بار را عزل نمود، اموالى را که از بیت المال به‏غارت رفته بود و یا املاک و مستغلاتى را که مقام خلافت بخشیده بود پس گرفت و هر کسى را که از مقررات دینى تخلّف مى‏نمود مجازات مى‏کرد. با تمام شجاعتى که داشت بى‏اندازه مهربان و رئوف بود در جنگ‏ها زنان و کودکان و ناتوانان را نمى‏کشت و اسیر نمى‏گرفت فراریان را تعقیب نمى‏نمود، هرگز علاقه به ریختن خون نداشت بلکه عاشق هدایت شدن و رستگارى مردم بود، هنگام عصر به دشمن حمله مى‏کرد که زخمى‏ها خود را به‏کنار کشند و اگر کسى مى‏خواهد از میدان فرار کند از تاریکى شب استفاده کند و با فرا رسیدن شب افراد کمترى کشته شوند.

به عناوین و القاب بى‏اعتنا بود. هنگامى که حضرت به‏سمت اهل شام براى جهاد مى‏رفت به شهر انبار نزدیک شد، مردم به‏جهت تعظیم و احترام از مرکب‏هاى خود پیاده شدند و مقابل حضرت به‏عنوان احترام با شتاب حرکت مى‏کردند حضرت فرمود: این چه کارى است که انجام مى‏دهید؟ گفتند: ما امیران خود را این‏گونه تعظیم و تجلیل مى‏کنیم، حضرت فرمود: امیران شما از این عمل سودى نمى‏برند و شما هم خود را به‏زحمت مى‏افکنید.

و بالاخره على علیه السلام براى بدست آمدن خلافت اسلامى در شورایى که عمر براى بعد از مرگ خود طرّاحى کرد حاضر نبود بر خلاف عقیده خود کلمه‏اى را اظهار کند و حاضر نبود در ازاى به دست آوردن سلطنت و حکومت حتى بر مورى ظلم نماید. و هنگام فرارسیدن شهادت با جمله‏ (فُزْتُ وَرَبِّ الْکَعْبَه) با دنیا و مظاهر آن وداع مى‏کند.

اصولًا نام على با، واژه عدالت دو کلمه لازم و ملزوم هستند آن‏چنان که دانشمند مسیحى با شناخت شخصیت والا و الهى على، شیفته او مى‏گردد و با افتخار، براى معرّفى او به جهان بشریت، قلم به‏دست مى‏گیرد و کتابى با نام (صوت العدالة الانسانیه) تألیف مى‏کند و نیز دیگرى مى‏گوید:

ماتَ عَلِىُّ بنُ ابیطالِب لِشِدَّةِ عِدالِتِه ماتَ وَالصَّلاةُ بَیْنَ شَفَتَیْهِ ماتَ وَفی‏ قَلْبِهِ الشَّوقُ إلى‏ رَبِّهِ.

از این بحث دو مطلب براى ما روشن مى‏گردد تمام انبیا و اولیاى الهى در آرزوى تحقق یافتن و بلکه در مقام اقامه حکومت عادلانه و عدالت‏گستر بوده‏اند گرچه متأسفانه بسیارى از آنها در مسیر برقرارى چنین حکومتى از دنیا رفتند و یا آنان را کشتند.

بنابراین اگر ما انبیاء و ائمه علیهم السلام را منادیان عدالت و عاشقان عدل و داد و شهیدان راه برقرارى قسط و عدل بدانیم هرگز گزاف‏گوئى نکرده‏ایم البته ناگفته نماند که انبیاء عظام با زحمات طاقت‏فرساى خود اولًا هر یک به سهم خود مردم را بیدار کردند و از ظلم و ستم و طاغوت و طاغوتیان متنفّر ساختند و در واقع زمینه را براى برقرارى حکومت عادلانه آماده کرده‏اند و ثانیاً اگر به عدالت اجتماعى به‏طور کامل دست نیافتند و به آن حکومت ایده‏آل نرسیدند ولى توانستند عدّه‏اى را چه کم و چه زیاد دعوت به ایمان نمایند و آنان را با عدل و عدالت آشنا کنند زیرا شیوه انبیا این نیست که یا حکومت به‏دست ما بیفتد و الّا ما کارى با مردم نداریم، خیر اینطور نیست انبیاء همچون طبیبانى دلسوز هستند که اگریک مریض هم پیدا کنند به مداواى او مى‏پردازند و خلاصه اگر نتوانند عدالت اجتماعى را برقرار کنند به برقرارى عدالت‏هاى خانوادگى و بلکه فردى مى‏پردازند و مى‏گویند:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ».تحریم: 6

در این آیه شریفه مى‏فرماید: خود و خانواده خود را از آتش جهنم نجات دهید و در جاى دیگر مى‏فرماید: اگر رفیق و مصاحبى یافتى دو نفره والّا یک نفره، قیام کن و خود را متصف به ایمان و عدالت بگردان‏ «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏...» سبأ: 46 و بعد هم توصیه مى‏کنند از کمى جمعیت خود وحشت نکنید (وَلا تُستَوحشُوا فی طَریقِ الْهُدى‏ لِقلَّةِ أهلِهِ) نهج البلاغه: حکمت 374.و بر اساس همین تلاش انبیاء عظام مى‏نگریم هزاران هزار انسانهاى مؤمن و خداى‏جو و عادل پیدا شد و بلکه امّت‏هاى بزرگى همچون یهود و نصارى و دیگران در جهان شکل گرفتند.

انبیا و اولیاى الهى به دلایل گوناگون نتوانستند حکومت کاملًا عدل محور، را پیاده کنند امّا حضرت مهدى علیه السلام طبق روایات فراوان بر اساس فراهم آمدن شرائط و مرتفع شدن بسیارى از موانع به این قلّه رفیعه یعنى برقرارى حکومت دادگستر نائل خواهد شد و براى بشریت بعد از بهره‏مند شدن از مزایاى آن حکومت و زندگى راحت در زیر سایه چنین حکومتى، ثابت مى‏شود که خداوند حکیم از ابتداى خلقت و رسالت آدم ابوالبشر چنین حکومت و زندگى را براى بندگان خود خواسته بود ولى انسان‏ها با سوء اختیار خود بهشت دنیوى خود را به جهنم سرا و زد و خورد و ظلم و ستم سپرى کردند و آن‏روز تأسف مى‏خورند و پشت دست خود را مى‏گزند که چرا دنبال انبیاء نرفتند و جواب مثبت به آنان ندادند.همان ندا و صدائى را که ظالمین در قیامت مى‏کنند و مى‏گویند: «یوم یعضّ الظالم على یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلًا» فرقان: 27.