سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/10/9 | 5:29 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

شرح واژه تحدّى‏

دهخدا در شرح واژه تحدّى آورده: «تحدّى: قصد و آهنگ چیزى کردن.

برابرى کردن در کارى و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن» (به نقل از منتهى الارب) دهخدا به نقل از «تاج المصادر بیهقى» در معنى تحدّى آورده: «از کسى درخواستن تا با تو برابرى کند در کارى تا عجز او ظاهر شود.»

باز دهخدا به نقل از زوزنى در معنى تحدّى گفته: «از کسى درخواستن تا با تو برابرى کند.»

از معنى تحدّى یک دعوت مبارزه‏جویانه استفاده مى‏شود مبارزه‏اى که دعوت است و دعوتى که مبارزه است. مقصود از آیات تحدّى، آیاتى است که مبارزه‏جویانه مردم را به یک نبرد فرهنگى دعوت مى‏کند آیاتى که از کفرپیشگان و ناباوران مى‏خواهد که همانندى براى قرآن یا ده سوره آن و یا یک سوره آن بیاورند.

نکات درخور اندیشه در آیات تحدّى‏

1- این همانندخواهى و مبارزه‏جویى یک دعوت جهانى و تاریخى است.

اکنون نیز این دعوت فراروى همه جهانیان است، و مى‏توانند به جاى گزینش هر جنگ نظامى، اقتصادى و ... به دعوت قرآن پاسخ بدهند.

2- زیباترین و با صلابت‏ترین نکته در این مثل‏خواهیها و مانندطلبى‏ها این است که خداوند فرموده: اگر همه کفرپیشگان با همکارى و همیارى هم، مانند یک سوره بیاورند، باز هم پذیرفته است. یعنى این مثل‏سازى از تک‏تک دانشمندان ناباور خواسته نشده، بل اگر دانشمندان معاصر همداستان شوند، براى آوردن یک سوره، پذیرفته مى‏شود، یعنى اگر شرق و غرب همداستان شوند، براى ساختن سوره‏اى به اندازه سوره «کوثر» که حدود یک سطر بیشتر نیست یعنى براى ساختن چیزى حدود 7000/ 1 قرآن باز هم پذیرفته است. چون قرآن شریف، 321250 حرف دارد و سوره کوثر نسبت حروفش به تمام حروف قرآن حدود 7000/ 1 است.

قرآن مجید 114 سوره، سى جزء، و طبق نقل و ضبط مصر و عثمانى 6236 آیه دارد. و به قول ابىّ بن کعب آیات قرآن 6210 و سور قرآن به قول عطاء بن یسار 114 و آیات آن 6170 و کلمات قرآن 77439 و حروف آن 323015

اعجاز در قرآن کریم، ص: 32

و آیات آن به قول یحیى بن الحارث الذمارى 6226 و حروف آن 321530 حرف است.

3- این دعوت، مکرر و به شیوه‏هاى گوناگون در قرآن آمده است. گاهى دعوت به مانندسازى براى کتاب شده بدون مشخص کردن مقدار، و گاه خواسته شده سخنى همگون قرآن بیاورند، و گاه ده سوره و گاهى یک سوره.

4- اعراب، براى مانندسازى و همانندآورى و پاسخ دادن به «تحدّى» قرآن انگیزه‏هاى فراوان داشتند.

قرآن، با منش و روش و کیش آنها درگیر شده بود. بتها، تباهیها، افتخارات دروغین، و سنن اعراب در تهاجم فرهنگى قرآن رو به مرگ مى‏رفت. تنها اگر با بسیج نیروها مى‏توانستند همانندى براى قرآن بیاورند براى همیشه این رسالت را زمین‏گیر مى‏کردند، لکن چون در این قلمرو ناتوان ماندند، دست به اقدامات پى‏گیر خونین و نظامى زدند. اقدامات پیوسته جنگى اعراب، نمود بارز این ناتوانى بود.

5- نکته بسیار قابل توجه در آیات تحدّى به کارگیرى واژه «مثل» است خداوند خواسته است ناباوران «مثل» قرآن را بیاورند.راغب اصفهانى نوشته: «و هو (مثل) اعمّ الالفاظ الموضوعة للمشابهه و ذلک انّ النّد یقال فیما یشارک فی الجوهر فقط و الشّبه یقال فیما یشارک فی الکیفیّه فقط و المساوى یقال فیما یشارک فی الکمّیه فقط، و الشّکل یقال فیما یشارکه فی القدر و المساحة فقط، و المثل عام فی جمیع ذلک و لهذا لمّا اراد اللّه تعالى نفى التّشبیه من کل وجه خصّه بالذّکر فقال: «لیس کمثله شى‏ء» واژه «مثل» فراگیرترین واژه، در ادات تشبیه است. چون «ندّ» گفته مى‏شود بر چیزى که همگون چیز دیگرى در جوهر باشد. و واژه «شبه» براى همگونى در کیفیت آورده مى‏شود. و کلمه «ساوى و یساوى و مساوى» براى دو چیز آورده مى‏شود که در کمیت مانند باشد. و واژه «شکل» مانند بودن دو چیز را در اندازه و مساحت مى‏رساند. و لکن واژه «مثل» همه این همگونیها را در برمى‏گیرد بدین انگیزه خداوند متعال هنگامى که مى‏خواسته از خود نفى مثل کند فرموده: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ» (شورى آیه 11) مفردات راغب/ 462.

بدین گونه که باید همانندى که براى قرآن آورده مى‏شود، در همه ابعاد، مانند قرآن باشد در محتوا، در زیبایى، در جاذبه و تأثیر شگفت، در غیب‏گویى، درتشریع قوانین فراگیر و ماندگار و در هدایت بى‏مانند و ... این مثل به هیچ چیز مقید نشده است، مثلا گفته نشده: مثل قرآن در بلاغت و فصاحت. گرچه کاوشگران علوم بلاغت پنداشته‏اند که: بلاغت قرآن تنها تبلور اعجاز قرآن است. البته چندین عامل این گمان را پیوسته تقویت کرده است:

1- همزمانى فرود آمدن قرآن مجید با اوجمندى ادبى اعراب.

2- باورمندى شعراى بزرگى چون لبید (صاحب معلقه). خنساء، حسّان، و ... به قرآن.

3- فرود آوردن معلقات سبعه را از خانه خدا همزمان با اوج شکوهمند قرآن.

4- شگفتیهاى ادبى قرآن.

در اینجا باید بر این نکته تأکید کنم علیرغم باور دانشمندان معانى و بیان هیچگاه اعجاز قرآن در بعد ادبیات خلاصه نمى‏شود، و شناخت اعجاز قرآن تنها رسالت علماى معانى و بیان نیست.

اعجاز قرآن عظیم در قلمروهاى گوناگونى است و باید کاویده شود:

در قلمرو انقلاب انسانى.

در قلمرو ماندگارى تاریخى و بى‏گزندى.

در قلمرو علم‏گسترى و خردپرورى.

در قلمرو جاذبه شگفت و شورآفرینى.

در قلمرو غیب‏گوییها.

در قلمرو جامعیت و فراگیرى مفاهیم و قوانین آن.

در قلمرو استقلالى بودن سبک و مفاهیم و تعابیر آن و ...

در قلمرو پیشگوییهاى علمى و ...

در قلمرو پیراسته بودنش از اختلاف، عیب و ...

در قلمرو محتواى شگفت و ژرف آن.

در قلمرو پیوسته تازه بودن و کهنگى نپذیرفتن آن.

در قلمرو هدایت توانمند آن.

در قلمرو ...