چینش استوار قرآن
یکى از ارکان فصاحت سخن، پیراسته بودن از سستى پیوند و ترکیب است.
یعنى: پیراسته بودن از غلطهاى دستورى (ضعف تألیف) در نظم و پیوند کلام.
این سستپیوندیها، در سخن ادبا نیز کم نیست.
سعدى در گلستان آورده است: «محب الأتقیاء و افتخار آل فارس»وى به غلط واژه آل را به فارس اضافه کرده است واژه آل، هیچگاه به مکان اضافه نمىشود راغب اصفهانى نوشته: «الآل مقلوب عن الأهل و یصغّر على اهیل إلّا انه خص بالاضافة إلى اعلام الناطقین دون النکرات و دون الأزمنة و الأمکنة، یقال: آل فلان و لا یقال آل رجل و لا آل زمان کذا او موضع کذا.»یعنى: «آل» مقلوب اهل است و به گونه «اهیل» مصغر مىشود. آل تنها به شخصیتها اضافه مىشود نه به اسمهاى ناشناخته و نه به زمانها و مکانها.
استوارى نظم قرآن و استحکام ترکیبات آن بىمانند است. تاکنون هیچ ادیبى نبوده تا چینش استوار قرآن را بفهمد و ستایش نکند. قرآن، از هرگونه سستپیوندى (ضعف تألیف) پیراسته است.
خوشادایى
یکى دیگر از ارکان فصاحت سخن، پیراسته بودن از ناگوارى (تنافر کلمات) در اداست. سخن فصیح باید به گونهاى ترکیب یافته باشد، که لکنتآفرین ننماید. چون جمله «خواجه چه تجارت کرد» یا مثل این جمله: «صد سطر شعر،حفظ کردم» خوشآهنگى و خوشادایى قرآن در تکرار پیوسته همه خوانندگان قرآن مشهود است. تندخوانى قرآن، هیچگاه دچار لکنتهاى تنافر کلمات نمىشود. امروز چند میلیون حافظ قرآن در جهان هست، که براى از یاد نرفتن آیات، هر روز قسمت زیادى از قرآن را تندخوانى مىکنند، و هیچگاه به کلمات لکنتآفرین برخورد نمىکنند، و شاید هیچ کتابى را نتوان به سرعت قرائت قرآن خواند به دلیل اینکه به طور معدّل، قرآن مجید، هفتصد صفحه دارد و بسیار بودهاند و هستند که مىتوانند قرآن را در یک شبانهروز و حتى در یک شب به پایان ببرند و یکى از قاریان قرآن، تمام قرآن را در شش ساعت مىخواند. و این از این روست که واژههاى قرآن آبشارگونه بر زبان مىگذرد چون در چینش واژهها روانى و سلاست رعایت شده و خواندن آن، مثل آمدن از فراز به نشیب است نه از نشیب به فراز.
بیانگرى و روشنى نظم قرآن
قرآن، روشنترین پیام جهانى است. قرآن، هشدار، ذکر، نور، بیان، تبیان و فرقان است یعنى هم روشن و واضح است و هم روشنگر، چون پیچیدگى و ابهام، یا به انگیزه به کارگیرى کنایهها و مجازهاى دور از ذهن است یا به علت استعمال واژههاى دیریاب. و یا پیچیدگى، پدیده نظم و ترکیب نابسامان است و یا مولود به کارگیرى اصطلاحات ویژه و تخصصى. ولى قرآن، از همه اینها پیراسته است. دلیل این روشنى و روشنگرى، انقلابى است که در تودههاى عرب عصر جاهلیت پدید آورد.
چینش قرآن، به گونهاى حکیمانه است، که هوشمندان نکتهیاب از نوع چینش و پیوند واژهها، رازها و رمزها مىیابند، و این رمزها و رازها جدا از بار رسالتى است که واژه دارد. مثلا قرآن، هنگام بیان حدّ سرقت مىگوید: مرد دزدو زن دزد و هنگام بیان حد زنا مىگوید: زن زناپیشه و مرد زناپیشه.
«وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما»سوره مائده، آیه 38. دستهاى مرد دزد و زن دزد را قطع کنید.
«الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ» سوره نور، آیه 2.به هر زن زناکار و مرد زناکار صد تازیانه بزنید.
در مسأله دزدى، مرد را مقدم مىدارد و در مسأله زنا زن را، این مقدم شدنها، نکتههایى را مىآموزد، غیر از بیان حدّ سرقت و حدّ زنا.
امروز، از نظر بزهشناسى ثابت شده که مرد، بیشتر گرایش به دزدى دارد. و زن، بیشتر گرایش به زنا. چون زن از طریق خودفروشى و مرد از طریق دزدى مىتوانند کمبود اقتصادى را جبران کنند.
در چینش و نظم و ترکیب قرآن شریف، ویژگیهاى مهمى به چشم مىخورد.
تقدیم و تأخیرهاى قرآن، درسآموز و هوشبرانگیز است، این تقدیمها تنها تقدیمهایى نیست که مفید حصر باشد (آنچه در علم معانى به آن تکیه مىشود) قرآن، کتاب خداست، و متن حکمت است، و هر چیزى به جاى خویش نیکوست.
«وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ».سوره حج، آیه 27. ترجمه: «برنامه حج را اعلان کن پیادهها و سواران بر مرکبهاى لاغر و چابک از کرانههاى دور به سویت مىآیند.»
در این آیه، واژه «رجال» (جمع راجل) که به معنى پیادههاست بر «و على کلّ ضامر» که به مفهوم سواران است مقدم ذکر شده. علوى، صاحب الطرازنقل کرده: ابن عباس پیوسته از خداوند متعال مىخواست تا موفق شود پیاده به سفر حج برود و پیوسته مىگفت: خداوند، کلمه «رجالا» را بر «على کلّ ضامر» مقدم داشته و این تقدیم، نشان فضیلت و ارجمندى بیشتر حجگزاران پیاده است. «1» عنایت قرآنآشنا و مفسرى چون ابن عباس به مقدم بودن این واژه و آگاهاندن این نکته که تقدیم رمزى دارد، تأکیدى است بر کاوش ما و پژوهش نکتهسنجانه در تقدمها و تأخرهاى قرآنى.
واژه کتاب همه جا بر واژه حکمت مقدم شده است.
در آیههاى 129، 151 و 231 بقره. و آیههاى 48، 79، 81، 164 آل عمران.
54، 113 نساء. 110 مائده. 89 انعام، و 2 جمعه.
بدین ترتیب، هر جا این دو واژه با هم آمده کتاب مقدم است. کتاب بر میزان نیز مقدّم شده است. در آیههاى 17 شورى و 25 حدید. در این دو آیه، کتاب و میزان با هم است و کتاب مقدم.
کتب بر رسل نیز مقدم شده است. در آیات 285 بقره و 136 نساء یعنى هرجا واژه کتاب با این واژه آمده است مقدم شده.
واژه «قربى» و «اقربین» همه جا بر «مساکین» و «یتامى» و «ابن السبیل» مقدم است. «یتامى» نیز بر «مساکین» و «سائل» و «ابن سبیل» همه جا مقدم شده. امّا در آیه هشت سوره انسان، کلمه «مسکین» بر «یتیم» مقدّم شده است و این تقدیم، به جهت رعایت تقدم زمانى بوده است چون «مسکین» روز اوّل به در خانه مولا على- علیه السلام- آمد و یتیم روز دوم و روز سوم که گرسنگى به اوج رسیده بود اسیر، درخواست کمک کرد که کافر بود.
تقدم قربى و اقربین 83، 215 و 177 بقره. 8، 36 نساء. 90 نحل. 26
اسراء. 22 نور. 38 روم. 41 انفال. 7 حشر.
تقدم یتامى (بىپدران) بر مساکین و سائل و ابن سبیل: 83، 177، 215 بقره. 8، 36 نساء. 31 انفال. 7 حشر. 9 و 10 ضحى. در آیه «فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» بر سائل تنها مقدم شده و باز در آیه 17 فجر، یتیم بر مسکین مقدم شده است.
این تقدیم، هم هماهنگ با تقدم طبیعى و ذاتى «قربى» نزدیکان و خویشان است. و هم تأکیدى است بر خویشاوندنوازى و رعایت حال خویشان و پیوند با خویشان که در فرهنگ اسلامى به «صله رحم» شهرت دارد. و کنایهاى است مانند: چراغى که به خانه رواست به مسجد حرام است. یعنى تا هنگامى که نزدیکان ما محرومند ابتدا باید حال آنان را ترمیم کنیم.
همه جا «سمع» بر «بصر» و «سمیع» بر «بصیر» و «سمیع» بر «علیم» مقدم شده است.
و اعجابانگیز است که ادراکات سمعى در انسان، حساسیت ویژهاى دارد.
به گونهاى که بسیار کم بودهاند کسانى که ناشنوا باشند و اوج علمى یا هنرى هم داشته باشند مثل بتهون و ...
لیکن بسیار بودهاند نابینایانى که به بلندترین قلههاى دانش و بینش زمان خویش رسیدهاند مانند: «ابو العلاء معرّى» شاعر کمنظیر عرب. «میلتون» شاعر بزرگ «دکتر طه حسین» نویسنده کمنظیر عرب.
«ابو محمد، عبد الله بن محمد» از اصحاب حضرت باقر- علیه السلام- و از اصحاب حضرت صادق- علیه السلام- مشهور به ابو بصیر. «رودکى» شاعر پرآوازه فارسى (شگفتانگیز است آنقدر شعراى نابینا زیادند که مرحوم على اکبر مشیر تذکره شاعران کور را در متجاوز از سیصد صفحه نگاشته است).
اهمیت دیگر ادراکات سمعى در این است که اگر کسى چشم را از دست بدهد نیروى دیگرى را از دست نخواهد داد ولى اگر کسى شنوایى را از کودکىنداشته باشد، گویایى را نیز از دست داده است.جهت دیگر تقدم سمع بر بصر این است که: ما صدا را از هر سو که باشد مىشنویم (از جهات ششگانه) لیکن تنها چیزهایى را مىبینیم که روبهروى ما باشد و یا آیینه آنها را نشان بدهد. نکته دیگر: ما پیش از این که ببینیم در آغاز تولد مىشنویم و پس از مرگ نیز مىشنویم.
و خداوند، از قول اهل جهنم نقل مىکند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ»سوره ملک، آیه 10. مىگویند: اگر مىشنیدیم یا مىاندیشیدیم در آتش نبودیم.
آنان به دو چیز تکیه کردهاند به شنیدن و به اندیشه کردن.
«هجرت» همه جا بر «جهاد» و «مهاجرین» همیشه بر «انصار» پیشى گرفته است.
چرا هجرت همه جا بر جهاد و مهاجرین همه جا بر انصار، پیشى دارد؟
مکتب الهى، اجتماعى، سیاسى اسلام در روند تکاملیش براى مصون ماندن از گزندها و آسیبها در آغاز، راه و روش پنهانکارى (تقیه) را پیش گرفت سپس هنگامى که توان بیشترى یافت هجرت را برگزید. دو هجرت به حبشه و بعد هجرت به مدینه انجام گرفت و هنگامى که براى درگیرى با دشمنان، توان مالى و نظامى و اجتماعى یافت شیوه مبارزه مسلحانه و جهاد را پیش گرفت پس هجرت بر جهاد تقدم زمانى دارد و غالب مهاجرین نیز بر انصار، در گرایش به اسلام پیشاهنگى زمانى دارند
.: Weblog Themes By Pichak :.