سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/10/9 | 3:37 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

دانش و بینش تاریخى در قرآن‏

شیوه قرآن در تاریخ‏نگارى، پیشگوییهاى تاریخى، تحریف‏زدایى از چهره ادیان، ارائه قانونمندیها و سنن تاریخى، غیبگوییهاى تاریخى و ... یکى دیگر از ابعاد شگفتى‏زاى اعجاز قرآن در دانش و بینش تاریخى است.

تاریخ‏نگارى قرآن، ویژگیهاى اعجاب‏انگیزى دارد بدین ترتیب:

1- علیرغم بیشتر نزدیک به تمام تاریخ‏نگاریهاى کهن و جدید که تاریخ شاهان، جنگها، صلحها، خشمها، مهرها، زن‏بارگیها، شکم‏پرستیها، شهوتها، شراب‏نوشى‏ها، و شورهاى دامنى شاهان است قرآن، تاریخ پیامبران را به جاى تاریخ شاهان بیان کرده است. غالب تاریخ‏نگاران، شاهنامه مى‏پرداخته‏اند ولى قرآن، پیامبرنامه. بیشتر آنان مرزنامه مى‏نگاشتند لیکن قرآن مغزنامه. همه، زندگى طالحان را و قرآن، زندگى صالحان را، همه، شهوت‏نامه ولى قرآن، شرافت‏نامه.

اگر سخنى از شاهى نیز در قرآن آمده در راستاى پیکار پیامبرى بوده است. در قرآن، چندین سوره به نام پیامبران است: ابراهیم، یوسف، یونس، هود، و محمد، خود سوره انبیاء و سوره قصص نیز داستانهاى انبیاء است.

نام بیست و پنج تن از پیامبران صریحا در قرآن، شریف آمده است و برخى‏ده‏ها بار تکرار شده است چند تن از پیامبران نیز در قرآن، مورد اشاره قرار گرفته‏اند.به قرآن در اسلام علّامه طباطبائى رجوع شود. در اینجا باید بگویم: در اندک جاهایى از ترجمه پویا و زیباى استاد فولادوند، بر قرآن کریم سود جسته‏ام.مانند اشاراتى که به پیامبران در این آیه‏ها شده است.1- سوره نساء آیه 163، 2- سوره بقره آیه 246، 3- سوره بقره آیه 258، 4- سوره یونس آیه 14.

قرآن، با ارائه تاریخ صالحان یک حرکت بزرگ تربیتى نیز کرده است و آن، ارائه اسوه‏هاى مختلف و الگوهاى گوناگون در شرائط گوناگون و در قلمروهاى متفاوت است.

در قلمرو صبر و ستیز، در قلمرو عفت، در قلمرو شجاعت، در قلمرو دعوت، در قلمرو رسالت اجتماعى، در قلمرو قناعت و در قلمرو حکومت و در هر قلمروى الگویى و قهرمانى نشان داده. موسى، الگوى نجات یک نسل. نوح، الگوى دعوت پیوسته و شکیب در درازاى ده قرن. یوسف، قهرمان خویشتن دارى، عفت‏بانى، گذشت، تدبیر و مدیریت و سلیمان، پیامبرى بر تخت و ...

زن فرعون و مؤمن آل فرعون الگوى خداباورى در سلطه کفر و ... و محمّد- صلى اللّه علیه و آله- الگوى الگوها.

ارائه الگوها نقش سازنده تربیتى نیز دارد. ارائه الگوهاى تربیتى، استدلالى است بر امکان تحقق آرمان متعالى اخلاقى و وقوع آن، چون بهترین استدلال بر امکان چیزى وقوع آن چیز است. از سوى دیگر، ارائه اسوه‏ها فاصله بین انسانهاى ساخته شده و ساخته نشده را نشان مى‏دهد.

2- دومین ویژگى اعجازآمیز قرآن در دانش و بینش تاریخى، خبردهى از صحنه‏هاى ناآشناى تاریخ است و این قسمت، از غیب‏گوییهاى تاریخى قرآن است.

بسیارى از رخدادهاى مهمى که در قرآن مطرح شده است در دسترس هیچ‏تاریخ‏نگارى نبوده است مانند سخنان درون گروهى اصحاب کهف. قصه هابیل و قابیل، داستان آغاز تاریخ، اندیشه یوسف در زندان، گفتار یوسف در اطاق در بسته، وجود پول غیر سکه‏اى (اسکناس) نزد اصحاب کهف. «فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ».سوره کهف، آیه 19. اصحاب کهف گفتند. یک فرد از افرادتان را بفرستید با این ورقه (تعبیر ورقه، غیر سکه‏اى بودن را مى‏رساند). تصمیم‏گیرى و مشورت برادران حضرت یوسف- علیه السّلام- قصّه دراز حضرت آدم و همسرش و ....

خداوند بزرگ، این خبر دهیها را خبر دهى از غیب مى‏داند.

«تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ». سوره هود، آیه 49.آن از خبرهاى غیب است که آن را به تو وحى مى‏کنیم پیش از این نه تو آن را مى‏دانستى و نه قوم تو.

«ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ».سوره آل عمران، آیه 44. این [جمله‏] از اخبار غیب است که به تو وحى مى‏کنیم و [گرنه‏] وقتى که آنان، قلمهاى خود را [براى قرعه‏کشى به آب‏] مى‏افکندند تا کدام یک سرپرستى مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودى و [نیز] وقتى با یکدیگر کشمکش مى‏کردند نزدشان نبودى.

قرآن، آغاز زندگى بشر را امّت واحد مى‏خواند. «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً». سوره بقره، آیه 213.

بى‏تردید، چنین بوده چون رشد علمى نداشته‏اند درگیرى علمى نبوده و چون‏حکومت نبوده درگیرى سیاسى نیز نبوده و چون مالکیت به معناى امروزى مرزبندى نداشته درگیرى اقتصادى نیز نبوده است.

3- سومین بعد اعجازآمیز تاریخ‏نگارى در قرآن سترگ، تحریف‏زدایى از چهره پیامبران، شخصیتهاى الهى و معارف ادیان پیشین است.

پاره‏اى از رخدادهاى تاریخ که در قرآن، نقل شده باورهاى دروغ را مى‏زداید. مسیحیان و یهودیان بر این باور بودند که حضرت عیسى- علیه السلام- به دار آویخته شده است. قرآن مجید، على رغم این باور مى‏گوید: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» سوره نساء، آیه 157.حضرت عیسى را نکشتند و به دار نیاویختند لیکن کار بر آنان مشتبه شد.

قرآن، پیوسته پیامبران را از آلودگیها مى‏پیراید این پیرایش موکّد و پیوسته براى زدودن غبارهاى تحریف از چهره پیامبران پیشین است و این یکى از ابعاد قصه‏نگارى قرآن است که مى‏کوشد انگ‏هاى تحریف را بپیراید.

شیوه تاریخ‏نگارى قرآن‏

4- چهارمین بعد از ابعاد شگفتى آفرین تاریخ‏نگارى قرآن، شیوه نگارش تاریخ است. در قرآن مجید، به روش و منش شخصیتها و اقوام توجه شده است، نه به زادگاه، سال تولد، سن، پدر و مادر، قیافه، و این که چند زن داشت و کجاها زیست و ... تاریخ‏نگاران، در آغاز، نام پدر و مادر را مى‏نگارند و آنگاه با موشکافى‏هاى ویژه، روز تولد را معین مى‏کنند شنیدم یکى از همین مورخان، ده سال زحمت کشیده بود تا تاریخ تولد حافظ را مشخص کند. تاریخ‏نگاران، گاه گاه ویژگیهاى کفش، کلاه، غلام و حیوان یک شخصیت تاریخى را نیز تصویر مى‏کنند لیکن قرآن مجید، براى اولین بار در تاریخ جهان، رخدادهاى بسیارى رابیان کرده است و نام کسانى که آن رخدادها را پدید آورده‏اند، نیاورده است.

قرآن، مى‏خواهد بیاموزد که چه روش و بینشى داشت چه کرد و چه فرجام دید.

این مهم نیست که اسمش زلیخا به ضم زا یا به فتح باشد.

قرآن مى‏خواهد بگوید: سرنوشت بى‏تردید ستم، نابودى است اقوام بسیارى را نیز که چنین فرجام یافته‏اند ذکر مى‏کند دیگر مهم نیست که این اقوام، سیاه بودند یا سفید، کجا مى‏زیستند چه مى‏خوردند. روش و بینش و سرانجام مهم است. در همین راستاست که بسیارى از شهرها و روستاها که محل رخداد بوده و حادثه‏هاى تاریخى در آنجاها اتفاق افتاده در قرآن ذکر نشده است به همان واژه «مدینه» (شهر) یا «قریه» بسنده شده است. و در همین راستاست که هنگام و زمان دقیق وقوع حادثه نیز بیان نشده است. و در همین راستاست که تعداد جمعیت اقوام نیز مطرح نشده است و به همین انگیزه است که بسیارى از شخصیتهاى مهم در تاریخ قرآنى که حادثه‏هایى پدید آورده‏اند و در سرنوشت تاریخ نیز موثر بوده‏اند در قرآن، بدون اسم ذکر شده‏اند این بسیار شگفت‏آمیز است که خداوند متعال از آنان، تاریخ‏نگارى کرده است ولى حتّى ابتدایى‏ترین ویژگى آنان یعنى نام و اسم آنان را نیاورده است.

هفتاد و چهار بار از فرعون سخن به میان آورده لیکن یک بار هم اسم او را ذکر نکرده است. شما مى‏دانید که مصریها به شاه مى‏گفته‏اند: فرعون. پس فرعون، نام آن دژخیم نبوده است اسم آن دژخیم پستى که با موسى- علیه السّلام- به ستیز برخاسته بود «رامسس» بوده ولى قرآن یاد نکرده (سیوطى گفته است: اسم فرعون ولید بن مصعب بوده).

در داستان هجرت حضرت رسول خدا- صلى اللّه علیه و آله- سخن پیامبر به ابو بکر را بیان مى‏کند ولى از ابو بکر نام نمى‏برد. «إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ‏مَعَنا». سوره توبه، آیه 40.او به همراه خود مى‏گفت: غم مخور خدا با ماست. در قصّه حضرت یوسف- علیه السلام- و تعبیر خواب کردن او به نام دو دوست همبند یوسف- علیه السّلام- اشاره نمى‏کند «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» سوره یوسف، آیه 39. اى دوستان زندانى من! آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداوند یکتاى پیروز؟ چندین بار از همسر حضرت آدم یاد کرده است ولى یک بار هم نام او را نیاورده است.

از همسران پیامبر اکرم- صلى اللّه علیه و آله- سخن به میان آورده لیکن نام آنها را ذکر نکرده است. از زن نوح، زن لوط، زن ابو لهب، دختران حضرت شعیب، زن حضرت زکریّا، زن عزیز مصر، ملکه سبأ، زن حضرت ابراهیم علیه السلام، زن فرعون، و زن عمران یاد کرده است ولى نام هیچ کدام را نیاورده است.

از نمرود در آیه 258 بقره یاد شده و نام او ذکر نشده.

از دو پسر مشهور حضرت آدم- علیه السّلام- سخن به میان آمده ولى اسم آنان آورده نشده است.

از پسر نوح (کنعان) یاد شده بدون نام.

از برادران یوسف، سخن گفته شده بدون ذکر اسم. از مادر موسى یاد شده ولى نامى ذکر نشده. با این که سوره به نام کهف در قرآن هست ولى نامى از افراد موجود در کهف ذکر نشده است.

از قصّه آصف، دبیر سلیمان- علیه السّلام- سخن گفته ولى نام نبرده است.

همین‏گونه نام اصحاب رقیم نیز گفته نشده است و نام عبد اللّه بن ابى رئیس منافقان و ....از اسماء صحابه تنها اسم زید آورده شده. از نامهاى زنان، تنها نام حضرت مریم آمده است. و در قرآن، تنها یک کنیه آمده و آن کنیه «ابو لهب» است.

در آیه 16 سوره فتح، سخن از کسانى آمده که از جنگ سرباز زده‏اند ولى نام آنان آورده نشده‏ «سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ» و این نمونه‏ها در قرآن کریم بسیار است.

5- قرآن، براى اولین بار در تاریخ، به سنتهاى تاریخى اشاره مى‏کند. و بنیاد آنالیز تاریخ و بررسى فلسفه تاریخ را مى‏گذارد و بر قانونمندى تاریخ، تاکید مى‏ورزد و عوامل رشد و انحطاط را تبلور مى‏دهد. قرآن، ستمهاى اجتماعى را به خود مردم نسبت مى‏دهد و مردم را مى‏آگاهاند که این ستمهاى اجتماعى را به خدا و طبیعت یا به جبر و تقدیر وابسته ندانند در قلمرو چنین اندیشه‏اى است که مبارزات اجتماعى شکل مى‏گیرد، و حرکت و خروش اجتماعى پدید مى‏آید. در چندین آیه، از خداوند متعال، نفى ظلم شده، و در چندین آیه ستمها به خود مردم پیوند خورده است.

«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ».سوره هود، آیه 101.ما بر آنان ستم روا نداشتیم لیکن خودشان بر خویش ستم کردند.

قرآن، سرنوشت ما را با سرشت ما پیوند مى‏دهد این یکى از قانون‏هاى قرآن است. که تا خود دگرگون نشویم سرنوشت ما دگرگون نخواهد شد.

«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».سوره رعد، آیه 11.

خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آن که آنچه را در خویش دارند، تغییر دهند.

جامعه ترسو، تا ترسو است ستم‏پذیر است جامعه تنبل، تا تنبل است کم‏

توان است جامعه خوش‏گذران تا چنین است کم تکامل است.

قرآن، یکى از قانون‏هاى ماندگارى تاریخى را نفع‏بخشى و ثمردهى مى‏داند.

«وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ».سوره رعد، آیه 17.

یعنى: «امّا آنچه به مردم فایده دهد ماندگار مى‏ماند».

قرآن، باور به خدا و رسول- صلى اللّه علیه و آله- و خویشتن‏دارى را یکى از قوانین گسترش برکتها مى‏داند.

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ».سوره اعراف، آیه 96.

قرآن عظیم، ستم را یکى از عوامل نابودى اجتماعى مى‏شمارد. «فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ»سوره حج، آیه 45. «وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا»سوره یونس، آیه 13.«وَ تِلْکَ الْقُرى‏ أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا». سوره کهف، آیه 59.

قرآن، مى‏گوید: هیچ جامعه‏اى بدون دریافت پیام الهى نابود نمى‏شود.

«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ». سوره شعراء، آیه 208.

قرآن، پیروزى حق و شکست باطل را حتمى مى‏شمارد و همین‏گونه پیروزى خداباوران و رسالت‏پیشگان را. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»    «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» سوره رعد، آیه 81. «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ‏فَإِذا هُوَ زاهِقٌ». «1» «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ».

 

منبع:اعجاز در قرآن کریم