دانش و بینش تاریخى در قرآن
شیوه قرآن در تاریخنگارى، پیشگوییهاى تاریخى، تحریفزدایى از چهره ادیان، ارائه قانونمندیها و سنن تاریخى، غیبگوییهاى تاریخى و ... یکى دیگر از ابعاد شگفتىزاى اعجاز قرآن در دانش و بینش تاریخى است.
تاریخنگارى قرآن، ویژگیهاى اعجابانگیزى دارد بدین ترتیب:
1- علیرغم بیشتر نزدیک به تمام تاریخنگاریهاى کهن و جدید که تاریخ شاهان، جنگها، صلحها، خشمها، مهرها، زنبارگیها، شکمپرستیها، شهوتها، شرابنوشىها، و شورهاى دامنى شاهان است قرآن، تاریخ پیامبران را به جاى تاریخ شاهان بیان کرده است. غالب تاریخنگاران، شاهنامه مىپرداختهاند ولى قرآن، پیامبرنامه. بیشتر آنان مرزنامه مىنگاشتند لیکن قرآن مغزنامه. همه، زندگى طالحان را و قرآن، زندگى صالحان را، همه، شهوتنامه ولى قرآن، شرافتنامه.
اگر سخنى از شاهى نیز در قرآن آمده در راستاى پیکار پیامبرى بوده است. در قرآن، چندین سوره به نام پیامبران است: ابراهیم، یوسف، یونس، هود، و محمد، خود سوره انبیاء و سوره قصص نیز داستانهاى انبیاء است.
نام بیست و پنج تن از پیامبران صریحا در قرآن، شریف آمده است و برخىدهها بار تکرار شده است چند تن از پیامبران نیز در قرآن، مورد اشاره قرار گرفتهاند.به قرآن در اسلام علّامه طباطبائى رجوع شود. در اینجا باید بگویم: در اندک جاهایى از ترجمه پویا و زیباى استاد فولادوند، بر قرآن کریم سود جستهام.مانند اشاراتى که به پیامبران در این آیهها شده است.1- سوره نساء آیه 163، 2- سوره بقره آیه 246، 3- سوره بقره آیه 258، 4- سوره یونس آیه 14.
قرآن، با ارائه تاریخ صالحان یک حرکت بزرگ تربیتى نیز کرده است و آن، ارائه اسوههاى مختلف و الگوهاى گوناگون در شرائط گوناگون و در قلمروهاى متفاوت است.
در قلمرو صبر و ستیز، در قلمرو عفت، در قلمرو شجاعت، در قلمرو دعوت، در قلمرو رسالت اجتماعى، در قلمرو قناعت و در قلمرو حکومت و در هر قلمروى الگویى و قهرمانى نشان داده. موسى، الگوى نجات یک نسل. نوح، الگوى دعوت پیوسته و شکیب در درازاى ده قرن. یوسف، قهرمان خویشتن دارى، عفتبانى، گذشت، تدبیر و مدیریت و سلیمان، پیامبرى بر تخت و ...
زن فرعون و مؤمن آل فرعون الگوى خداباورى در سلطه کفر و ... و محمّد- صلى اللّه علیه و آله- الگوى الگوها.
ارائه الگوها نقش سازنده تربیتى نیز دارد. ارائه الگوهاى تربیتى، استدلالى است بر امکان تحقق آرمان متعالى اخلاقى و وقوع آن، چون بهترین استدلال بر امکان چیزى وقوع آن چیز است. از سوى دیگر، ارائه اسوهها فاصله بین انسانهاى ساخته شده و ساخته نشده را نشان مىدهد.
2- دومین ویژگى اعجازآمیز قرآن در دانش و بینش تاریخى، خبردهى از صحنههاى ناآشناى تاریخ است و این قسمت، از غیبگوییهاى تاریخى قرآن است.
بسیارى از رخدادهاى مهمى که در قرآن مطرح شده است در دسترس هیچتاریخنگارى نبوده است مانند سخنان درون گروهى اصحاب کهف. قصه هابیل و قابیل، داستان آغاز تاریخ، اندیشه یوسف در زندان، گفتار یوسف در اطاق در بسته، وجود پول غیر سکهاى (اسکناس) نزد اصحاب کهف. «فَابْعَثُوا أَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِینَةِ».سوره کهف، آیه 19. اصحاب کهف گفتند. یک فرد از افرادتان را بفرستید با این ورقه (تعبیر ورقه، غیر سکهاى بودن را مىرساند). تصمیمگیرى و مشورت برادران حضرت یوسف- علیه السّلام- قصّه دراز حضرت آدم و همسرش و ....
خداوند بزرگ، این خبر دهیها را خبر دهى از غیب مىداند.
«تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ». سوره هود، آیه 49.آن از خبرهاى غیب است که آن را به تو وحى مىکنیم پیش از این نه تو آن را مىدانستى و نه قوم تو.
«ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ».سوره آل عمران، آیه 44. این [جمله] از اخبار غیب است که به تو وحى مىکنیم و [گرنه] وقتى که آنان، قلمهاى خود را [براى قرعهکشى به آب] مىافکندند تا کدام یک سرپرستى مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودى و [نیز] وقتى با یکدیگر کشمکش مىکردند نزدشان نبودى.
قرآن، آغاز زندگى بشر را امّت واحد مىخواند. «کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً». سوره بقره، آیه 213.
بىتردید، چنین بوده چون رشد علمى نداشتهاند درگیرى علمى نبوده و چونحکومت نبوده درگیرى سیاسى نیز نبوده و چون مالکیت به معناى امروزى مرزبندى نداشته درگیرى اقتصادى نیز نبوده است.
3- سومین بعد اعجازآمیز تاریخنگارى در قرآن سترگ، تحریفزدایى از چهره پیامبران، شخصیتهاى الهى و معارف ادیان پیشین است.
پارهاى از رخدادهاى تاریخ که در قرآن، نقل شده باورهاى دروغ را مىزداید. مسیحیان و یهودیان بر این باور بودند که حضرت عیسى- علیه السلام- به دار آویخته شده است. قرآن مجید، على رغم این باور مىگوید: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» سوره نساء، آیه 157.حضرت عیسى را نکشتند و به دار نیاویختند لیکن کار بر آنان مشتبه شد.
قرآن، پیوسته پیامبران را از آلودگیها مىپیراید این پیرایش موکّد و پیوسته براى زدودن غبارهاى تحریف از چهره پیامبران پیشین است و این یکى از ابعاد قصهنگارى قرآن است که مىکوشد انگهاى تحریف را بپیراید.
شیوه تاریخنگارى قرآن
4- چهارمین بعد از ابعاد شگفتى آفرین تاریخنگارى قرآن، شیوه نگارش تاریخ است. در قرآن مجید، به روش و منش شخصیتها و اقوام توجه شده است، نه به زادگاه، سال تولد، سن، پدر و مادر، قیافه، و این که چند زن داشت و کجاها زیست و ... تاریخنگاران، در آغاز، نام پدر و مادر را مىنگارند و آنگاه با موشکافىهاى ویژه، روز تولد را معین مىکنند شنیدم یکى از همین مورخان، ده سال زحمت کشیده بود تا تاریخ تولد حافظ را مشخص کند. تاریخنگاران، گاه گاه ویژگیهاى کفش، کلاه، غلام و حیوان یک شخصیت تاریخى را نیز تصویر مىکنند لیکن قرآن مجید، براى اولین بار در تاریخ جهان، رخدادهاى بسیارى رابیان کرده است و نام کسانى که آن رخدادها را پدید آوردهاند، نیاورده است.
قرآن، مىخواهد بیاموزد که چه روش و بینشى داشت چه کرد و چه فرجام دید.
این مهم نیست که اسمش زلیخا به ضم زا یا به فتح باشد.
قرآن مىخواهد بگوید: سرنوشت بىتردید ستم، نابودى است اقوام بسیارى را نیز که چنین فرجام یافتهاند ذکر مىکند دیگر مهم نیست که این اقوام، سیاه بودند یا سفید، کجا مىزیستند چه مىخوردند. روش و بینش و سرانجام مهم است. در همین راستاست که بسیارى از شهرها و روستاها که محل رخداد بوده و حادثههاى تاریخى در آنجاها اتفاق افتاده در قرآن ذکر نشده است به همان واژه «مدینه» (شهر) یا «قریه» بسنده شده است. و در همین راستاست که هنگام و زمان دقیق وقوع حادثه نیز بیان نشده است. و در همین راستاست که تعداد جمعیت اقوام نیز مطرح نشده است و به همین انگیزه است که بسیارى از شخصیتهاى مهم در تاریخ قرآنى که حادثههایى پدید آوردهاند و در سرنوشت تاریخ نیز موثر بودهاند در قرآن، بدون اسم ذکر شدهاند این بسیار شگفتآمیز است که خداوند متعال از آنان، تاریخنگارى کرده است ولى حتّى ابتدایىترین ویژگى آنان یعنى نام و اسم آنان را نیاورده است.
هفتاد و چهار بار از فرعون سخن به میان آورده لیکن یک بار هم اسم او را ذکر نکرده است. شما مىدانید که مصریها به شاه مىگفتهاند: فرعون. پس فرعون، نام آن دژخیم نبوده است اسم آن دژخیم پستى که با موسى- علیه السّلام- به ستیز برخاسته بود «رامسس» بوده ولى قرآن یاد نکرده (سیوطى گفته است: اسم فرعون ولید بن مصعب بوده).
در داستان هجرت حضرت رسول خدا- صلى اللّه علیه و آله- سخن پیامبر به ابو بکر را بیان مىکند ولى از ابو بکر نام نمىبرد. «إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَمَعَنا». سوره توبه، آیه 40.او به همراه خود مىگفت: غم مخور خدا با ماست. در قصّه حضرت یوسف- علیه السلام- و تعبیر خواب کردن او به نام دو دوست همبند یوسف- علیه السّلام- اشاره نمىکند «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» سوره یوسف، آیه 39. اى دوستان زندانى من! آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداوند یکتاى پیروز؟ چندین بار از همسر حضرت آدم یاد کرده است ولى یک بار هم نام او را نیاورده است.
از همسران پیامبر اکرم- صلى اللّه علیه و آله- سخن به میان آورده لیکن نام آنها را ذکر نکرده است. از زن نوح، زن لوط، زن ابو لهب، دختران حضرت شعیب، زن حضرت زکریّا، زن عزیز مصر، ملکه سبأ، زن حضرت ابراهیم علیه السلام، زن فرعون، و زن عمران یاد کرده است ولى نام هیچ کدام را نیاورده است.
از نمرود در آیه 258 بقره یاد شده و نام او ذکر نشده.
از دو پسر مشهور حضرت آدم- علیه السّلام- سخن به میان آمده ولى اسم آنان آورده نشده است.
از پسر نوح (کنعان) یاد شده بدون نام.
از برادران یوسف، سخن گفته شده بدون ذکر اسم. از مادر موسى یاد شده ولى نامى ذکر نشده. با این که سوره به نام کهف در قرآن هست ولى نامى از افراد موجود در کهف ذکر نشده است.
از قصّه آصف، دبیر سلیمان- علیه السّلام- سخن گفته ولى نام نبرده است.
همینگونه نام اصحاب رقیم نیز گفته نشده است و نام عبد اللّه بن ابى رئیس منافقان و ....از اسماء صحابه تنها اسم زید آورده شده. از نامهاى زنان، تنها نام حضرت مریم آمده است. و در قرآن، تنها یک کنیه آمده و آن کنیه «ابو لهب» است.
در آیه 16 سوره فتح، سخن از کسانى آمده که از جنگ سرباز زدهاند ولى نام آنان آورده نشده «سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ» و این نمونهها در قرآن کریم بسیار است.
5- قرآن، براى اولین بار در تاریخ، به سنتهاى تاریخى اشاره مىکند. و بنیاد آنالیز تاریخ و بررسى فلسفه تاریخ را مىگذارد و بر قانونمندى تاریخ، تاکید مىورزد و عوامل رشد و انحطاط را تبلور مىدهد. قرآن، ستمهاى اجتماعى را به خود مردم نسبت مىدهد و مردم را مىآگاهاند که این ستمهاى اجتماعى را به خدا و طبیعت یا به جبر و تقدیر وابسته ندانند در قلمرو چنین اندیشهاى است که مبارزات اجتماعى شکل مىگیرد، و حرکت و خروش اجتماعى پدید مىآید. در چندین آیه، از خداوند متعال، نفى ظلم شده، و در چندین آیه ستمها به خود مردم پیوند خورده است.
«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ».سوره هود، آیه 101.ما بر آنان ستم روا نداشتیم لیکن خودشان بر خویش ستم کردند.
قرآن، سرنوشت ما را با سرشت ما پیوند مىدهد این یکى از قانونهاى قرآن است. که تا خود دگرگون نشویم سرنوشت ما دگرگون نخواهد شد.
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».سوره رعد، آیه 11.
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آن که آنچه را در خویش دارند، تغییر دهند.
جامعه ترسو، تا ترسو است ستمپذیر است جامعه تنبل، تا تنبل است کم
توان است جامعه خوشگذران تا چنین است کم تکامل است.
قرآن، یکى از قانونهاى ماندگارى تاریخى را نفعبخشى و ثمردهى مىداند.
«وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ».سوره رعد، آیه 17.
یعنى: «امّا آنچه به مردم فایده دهد ماندگار مىماند».
قرآن، باور به خدا و رسول- صلى اللّه علیه و آله- و خویشتندارى را یکى از قوانین گسترش برکتها مىداند.
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ».سوره اعراف، آیه 96.
قرآن عظیم، ستم را یکى از عوامل نابودى اجتماعى مىشمارد. «فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَةٌ»سوره حج، آیه 45. «وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا»سوره یونس، آیه 13.«وَ تِلْکَ الْقُرى أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا». سوره کهف، آیه 59.
قرآن، مىگوید: هیچ جامعهاى بدون دریافت پیام الهى نابود نمىشود.
«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ». سوره شعراء، آیه 208.
قرآن، پیروزى حق و شکست باطل را حتمى مىشمارد و همینگونه پیروزى خداباوران و رسالتپیشگان را. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» سوره رعد، آیه 81. «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُفَإِذا هُوَ زاهِقٌ». «1» «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ».
منبع:اعجاز در قرآن کریم
.: Weblog Themes By Pichak :.