انقلاب انسانى
انسان، ماهیتى پیچیده و شگفت و ویژگیهاى انحصارى عظیمى دارد:
1- انسان، تنها حیوان اعتقادى است. از آغاز با باورهاى ویژه زیسته است اکنون هم همه انسانها باورمندند حال یا به خدا یا به مارکسیسم یا بت یا گاو یا آلت تناسلى یا ... و بر سر اعتقاد، سر مىبازند، فداکارى و ایثار مىکنند خون مىدهند و خونخواهى مىکنند. این یکى از رازهاى شگفت و دیرین در زندگى انسان است که به او حساسیت شگفت و قابل توجه مىبخشد.
2- انسان، تنها حیوان مختار و خودگزین است حیوانات، همه در روند جبر غرائز حرکت مىکنند، تنها انسان است که اختیار دارد منش و روش خویش را برگزیند.
تنها انسان است که خودساز است و مىتواند علیه خویش، عامل ژنتیک و عوامل دیگر برخیزد و پایدارى کند.
3- انسان تنها موجود چند بعدى است. فرشتگان، بافت و ساختارى نورانى دارند. و حیوانات، ساختارى غریزى لیکن انسان هم داراى غرائز است هم عواطف و هم عقل و این عوامل، در او کششها و گرایشهاى ویژه و سختى را مىآفریند.
4- خواستها، تمایلات و غرائز انسان، اشباعناپذیر و مرزناشناس است. از شهوترانى از سلطهجویى و دیگر کامرانیها کام فرونمىبندد و سیرى نمىشناسد از آن سو هر چه تعالى معنوى پیدا کند باز هم آتش عطشناک درونش خاموش نمىشود.
5- انسان تنها حیوان ابزارساز و تسخیرکننده است. به کارگیرى ابزار یا ابزار سازى در برخى از حیوانات، بسیار محدود است. لیکن انسان، توان شگفتى در تسخیر و ابزارسازى دارد. از آغاز، آتش و سنگ و آهن و حیوان و زمین را تسخیر کرد و هم اکنون به ژرفاى دریاها و اوج ناپیداى آسمانها رسیده است.
در آغاز، سنگ تیزى را به کار گرفت و اکنون قدرت انفجار هولآفرینى را در دست دارد. توان ابزارسازى انسان به مرزى رسیده که با فشار دادن دگمههایى مىتواند زندگى خاکى را خاکستر کند.
6- انسان تنها حیوان تکاملى است. آموزشپذیرى و تربیتیابى بىمانند او گامبهگام بر قدرت و دانش و سلطه او افزوده است. زنبور عسل، از ابتداء تاکنون یکنواخت زیسته ولى انسان لحظه به لحظه پیش تاخته است.
با توجه به این شگفتیها و رازها و عظمتها است که انسان، ماهیتى عظیم و شگفت و پیچیده پیدا مىکند و هدایتى برتر و توجهى بیشتر مىطلبد.
در فرهنگ ادیان الهى به انسان توجه کامل شده هزاران پیامبر، براى هدایت او آمدهاند، کتابهاى آسمانى رسالتشان نجات اوست.
ائمه- علیهم السلام- اولیاء، عرفاء، علماى دینى همه در راستاى هدایت انسان، گام برداشتهاند.
و با توجه به این همه پیچیدگى، بزرگترین انقلاب، انقلاب انسانى است. انقلاب، قلمروهاى گونهگونى مىتواند داشته باشد قلمرو ادبى، هنرى، صنعتى، اقتصادى، ادارى، دینى، سیاسى، حقوقى و ... لیکن کارسازترین وژرفترین انقلابها، انقلاب انسانى است.
انقلابى که انسان را بسازد نه خانهاش را. انقلابى که انسان را بسازد نه ماشینش را. انقلابى که انسان را بسازد نه سازمان سیاسىاش را، خلاصه انقلابى که روش و منش و بینش انسانى را دگرگونى کند.
همه انقلابهاى ناکام، انقلابهایى است که اصالت انسانى در آن فراموش شود. انقلاب پیچیده و شگفت، انقلاب در خود انسان است. در فرهنگ اسلامى، انقلاب در خویش، جهادى بزرگتر از جهاد در مقابل کفار خوانده شده است. در فرهنگ اسلامى قهرمان کسى است که بر آتشهاى درونى خویش حاکم باشد. در فرهنگ اسلامى، کسى که رازهاى درونیش را کاویده باشد و عظمت خویش را شناخته باشد خداوند را شناخته است «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».
در فرهنگ اسلامى، رسالت پیامبران، ساختن انسان است و به اوج رساندن ارزشهاى اخلاقى او. «بعثت لاتمم مکارم الأخلاق» این سخن پیامبر اکرم- صلى اللّه علیه و آله- است که: من براى به اوج رساندن ارزشهاى اخلاقى برانگیخته شدهام. یکى از ابعاد شگفت اعجاز قرآن مجید، اعجاز انسانى آن است. قرآن، بزرگترین انقلاب انسانى را پدید آورده است.
این واقعیت، پیش چشم همه تاریخآگاهان است که قرآن، اقوام بتپرست بیابانگرد خشن کینهتوز بىفرهنگ را به انسانهایى پاکباز، ایثارگر، ساده زیست، صافدل، علمجو، خوشخو، راستگفتار، درستکردار، میانهرو، فروتن، پرکار، قوىپیکار، بىآزار، پرآزرم، با مصرف کم و بازده زیاد تبدیل کرد.
انسانهایى با شهوتهاى فروخفته و عقلهاى بیدار، با همتهاى بلند و آرزوهاى کوتاه.
در شبها، دل به عبادت بسته در روزها به کار و ابتکار و پیکار پیوسته.
در جنگ شیر. در صلح، کبوتر. در عفت کلاغ.
در سختیها نستوه و در نستوهى چون کوه.
انسانهایى پاسدار چشم و نگهبان گوش.
براى ارزیابى نقش انسانسازى قرآن باید از یکسو به عرب پیش از اسلام و از دیگرسو به مسلمانان آغازین توجّه کرد. اکنون نیز این توان انسانپرورى در همه جغرافیاى اسلام نمود دارد. به برکت همین انسانپرورى قرآن است که اخلاق انسانى جامعه اسلامى نسبت به جامعه اروپایى و آمریکایى برتر و والاتر است.
آنچه در غرب، نمود بارز دارد گندابها و مردابهاى فساد است. خودکشى فزاینده، ارتباطات جنسى هرج منشانه، بیمارىهاى روانى، کمشدن گرایشهاى معنوى و مذهبى، سستباورى نسبت به حقیقتها، رشد بینش اقتصادى و سودجویانه و سوداگرانه، استثمار ملل محروم، عیاشىها، نوجوییها و گرایشهاى افراطى به سکس، قمار، رشد فزاینده بیماریهاى جنسى، گسترش فرزندان نامشروع، سقوط پیوندهاى عاطفى، افزایش گرایشهاى نیهلیستى، سرمایهگذارىهاى کلان در روند سلاحهاى مخرّب و نفوذهاى جاسوسى. اینها همه نمودهایى از زندگى غربى است.
این نفوذ قرآن است که تاریخ و جغرافیاى اسلام را از این گندابها پیراسته است. و انسانهاى کم مانند تاریخ را پروریده. ناپلئون گفته بود: «ساختن یک انسان از ساختن یک کشور مهمتر است». و واقعیت همین است که او گفته.
ویکتور هوگو نیز گفته بود: «در هر عصرى انسانهاى کامل، از انگشتان دست کمترند» تکنولوژى، آهن را مىسازد و قرآن، انسان را. و این انگیزه دردهاى غرب است. استاد نجفى در سمینار بزرگداشت حضرت علامه طباطبائى فرموده بودند: براى آنالیز و ارزیابى شخصیت علّامه طباطبائى باید به کانونى توجه کنیم که چنین شخصیتهایى را با چنین ویژگیها و عظمتها پروریده است. و آن کانون پرورشى، قرآن است که حتّى در قرن بیستم، انسانى مىسازد که ارزشهاى اوجمند اخلاقىاش از کهکشانها شکوهمندتر است.
قرآن، در آیه آخر سوره فتح سیماى مسلمانان راستین همگام با رسول خدا را به تصویر کشانده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً ...» یعنى: محمّد (ص) پیامبر خداست؛ و کسانى که با اویند، بر کافران، سختگیر و با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود مىبینى. فضل و خوشنودى خدا را خواستارند. علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است. این صفت ایشان در تورات است. و مثل آنها در انجیل چون کشتهاى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است. (در این آیه، همه حروف الفباء جمع است).
چون تو در قرآن حق بگریختى با روان انبیاء آمیختى
هست قرآن حالهاى انبیاء ماهیان بحر پاک کبریا
مولوى
.: Weblog Themes By Pichak :.