ارتباطهاى سهگانه پیوندباقران
اسلامباوران، در روند زندگى تاریخى خویش، سه گونه ارتباط و پیوند با قرآن داشتهاند:
الف: ارتباط علمى
یکى از برخوردهاى سهگانه، برخورد علمى با قرآن است، یعنى کاوش براى شناخت واژهها، تفسیر، تأویل، ترکیب، تجوید و بسیارى از مفاهیم علمى دیگر.
بىتردید، غناى بیکران قرآن و فرهنگزایى آن، این پژوهشها را ضرورى مىسازد به شرط اینکه این کاوشها راهى باشد به سوى پیدایى نور، براى زایش قسط و زدودن ظلمتها، لیکن اگر شناخت براى شناخت باشد مثل هنر براى هنرو علم براى علم، باز هم این کاوشها کوششى غیر کارساز است، آنگاه این شناختها با کفر نیز همخانه مىشود.
برخى از قرآنشناسان و قرآنکاوان کسانى بودهاند که اصلا باور به اسلام نداشتهاند. اگر به شناخت علمى قرآن و کاوشهاى تحقیقى بسنده شود و پژوهش علمى، جایگزین تحقق عملى گردد و قرآن از حضور در صحنههاى گونهگون اجتماعى، سیاسى و خانوادگى دور بماند، آنگاه قرآن، در حصار مدرسهها، کتابها و کتابخانهها از تحقق هدف آسمانیش جدا مىشود و نیروهاى استثمارگر، بىهراس، این تحقیقات بىگزند را به تماشا مىنشینند.
قرآن، تنها براى کاوشگران و کاوشهاى صرفا علمى فرود نیامده است، قرآن، آمده تا مردم را به قسط وادارد. حدید/ 25.
قرآن، آمده تا انسانها را از تیرگیها (ظلمات) به نور بکشاند ابراهیم/ 1. و ظلمات را بزداید. مگر ظلمات، نابرابریهاى اجتماعى، استبداد نظامى و سیاسى، کفرباوریها، هوىپرستیها، مکاتبفریبا و فریبگر نیست؟
اسلام آمده است تا حیات نوین بخشد.انفال/ 24.
قرآن، نیامده تا آکادمى افلاطونى ایجاد کند و محققین بىدرد و بىفریاد را گردآورد تا بىخبر از همه دردهاى اجتماعى به تبیین قراآت و شرح زندگانى قراء بپردازند و الحان قرائت را مورد پژوهش قرار دهند.
قرآن، آمده است تا مدینه فاضلهاى را بهتر و والاتر از آنچه افلاطون در رؤیایش بود در زمین شکل دهد.
قرآن، کتاب زندگى است و ایجاد این مدینه فاضله همراه با ایمان، قیامعمومى «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» حدید/ 25. بیدارى و ستیز اجتماعى، درگیرى و حضور عملى مىطلبد.
قرآن، اگر تاریخ مىنگارد هدفش آگاهى خشک تاریخى نیست، اگر دهها بار داستان موسى و فرعون را تکرار مىکند، فرهنگ مبارزه را مىآموزد، فرهنگ طاغوت را و آیین موسوى را. دریافت درست مفاهیم قرآن، فرهنگ برین زیستن را مىسازد.
ما امروز دردناکانه گواهیم که این کاوشهاى علمى نیز کاهش یافته، در دانشگاهها، فرهنگهاى بیگانه جایگزین پژوهشهاى قرآنى شده، و در حوزههاى علمیه نیز، مقدمههاى درازتر از ذىالمقدمه مثل ادبیات، اصول، کلام و فلسفه کمتر فرصت پژوهش کارساز در قرآن را به دانشجویان علوم دینى مىبخشد.
دردخیز است که درس تفسیر قرآن شریف هنوز جزء درسهاى جنبى و کناره حوزههاست نه درس رسمى!
به امید اینکه پژوهشهاى فراگیر و گسترده، گستره خاک را رستنگاه نظام حیاتآفرین اسلام و قرآن کند.
ب: ارتباط تبرکجویانه و مهجور
بعد از عصر پیامبر اکرم- صلى اللّه علیه و آله و سلم- قرآن، کمکم از صحنههاى عملى دور ماند. قرآن را از حاکمیت بر نظام سیاسى، و از حضور در زندگى روزمرّه فردى و اجتماعى جدا کردند، فاجعه آغاز شد، تباهى اوج گرفت و ماتم فراگیر گشت. اوجمندیها به نشیب افتاد، زنان خواننده به دار الامارهها پا گذاردند، جام سلطنت سرشار از مستى شد، فرهنگ اسلامى در پایکوبى نیزهداران به ظاهر مسلمان، از حضور عملى و اجتماعى و تحقق، دور گشت،لیکن پیوند دیگرى با قرآن رخ نمود، پیوندى که بىگزند و بىخطر بود. پیوندى که شبنیزهداران را نمىآشفت، پیوندى که خروش نمىآفرید، حصار نمىشکست، پیوندى که نوربخشى و هستىآفرینى قرآن را دوستانه ذبح مىکرد، در این پیوند، قرآن نورآفرین، تنها کاربردى تبرّکجویانه داشت، و هر روز مظاهر و قلمرو این به کارگیرى مهجور و تبرکجویانه بیشتر مىشد، این مصلحت همه حاکمان نیزه به دست و جامنوش بود این مصلحت همه نیروهاى استثمارگر بود تا قرآن، از ایجاد خروش اجتماعى، از گستردن نور بیدارى، از بسیج تودهها، از سامانبخشى فکرى و عملى دور بماند و این فاجعه بود، فاجعهاى که تا ژرفاى جغرافیاى اسلام را به درد نشاند. و امروز نیز «سکولاریسم» در پى آن است که قرآن را کتابى متبرک بخواند و آن را اخروى بداند و از همه صحنههاى سیاسى- اجتماعى دور گرداند.
اهریمنان مىخواستند که ارتباط اسلامباوران با قرآن، ارتباط عملى نباشد حتى ارتباط علمى نیز نباشد، در این راستا قرآن، دیگر کتاب نبود وسیله تبرک بود، براى بوسیدن در صبحگاه، براى نوازش، براى روى سر گرفتن مسافرى که عازم سفر بود! براى اینکه راننده خشن و سرعت پیشهاى به فرمان ماشین ببندد تا تصادف نکند، تا عروس در شهر گشتهاى از زیر آن به حجله برود.
مگر این فرهنگ سیاسى قرآن نیست که مىگوید:
«کافران را رازآشنا و رمزآگاه خویش نکنید.» )در این مورد، دو واژه بسیار درسآموز به کار آمده است: یکى واژه «بطانه» است در آیه شریفه 118 سوره مبارکه آل عمران که به مؤمنین فرمان مىدهد: از فراسوى مرزهاى ایمان کسى را رازآشنا قرار ندهند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ». «بطانه» آستر و پارچه درونى لباس است و لکن استعاره آورده شده است براى رمزآگاه و رازآشنا. حضرت على- علیه السلام- در نامهاش به مالک اشتر مىنویسد: «ثمّ إنّ للوالی خاصّة و بطانة.» راغب گفته: «و تستعار البطانة لمن تختصّه بالاطلاع على باطن أمرک» (مفردات راغب ص 51) واژه درسآموز دیگرى که در ارتباط با کفرپیشگان در قرآن نورآفرین آمده است، واژه «ولیجه» است «ولیجه» هر بیگانهاى است که مورد اعتماد قرار گرفته باشد. راغب اصفهانى گفته است: «ولیجة کلّ ما یتخذه الانسان ( معتمدا علیه و لیس من اهله». در سوره شریفه توبه آیه مبارکه 16 آمده است: «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً». و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان، دیگرى را محرم اسرار خویش نسازند.
پس این فرهنگ راز و رمز با بیگانه و این دیپلماسى متمایل به قدرتها در برخى از کشورهاى اسلامى از چه کانونى است.
و در این راستا، یعنى در قلمرو ارتباط مهجور و تبرکجویانه و ناکارساز با قرآن کریم است که آیه «وَ إِنْ یَکادُ» براى رفع چشمزخم آویزه کاخى مىشود که مثلا با خون مردم افراشته شده است، و سوره یس آمپولى مىشود براى مرد خونخوار در بستر آرمیدهاى که جان مىکند و سوره الرحمن، در پایان مراسم ترحیم خوانده مىشود تا همه بفهمند که مجلس به پایان مىرود، و در همین قلمرو ارتباط تبرکجویانه است که قرآنهاى یک سانتىمترى چاپ مىشود قرآنى که دیگر براى خواندن نیست، براى فهمیدن و شناختن و ره آموختن نیست براى ایجاد نظام صالح و فراگیر اجتماعى نیست تنها براى تبرکجویى است، براى عیدى است، براى نمایش دکورى است، و در همین راستا نیز قرآن یک صد و بیست کیلویى نوشته مىشود که آنهم براى نمایش در موزههاست، براى دکور است، براى برانگیختن اعجاب زودگذر تماشاچى است.
و در این قلمرو است که پیوند مردم با قرآن، تنها یک پیوند استخارهاى مىشود! یا قرآن حیاتبخش، آویزه کودکان و مغازهها مىگردد، و بیشتر براى مردهها مىخوانندش. و به جاى دانشگاه، وزارتخانه، خانه، کوچه و بازار به گورستان مىرود و ...
و این ارتباط مهجور است که رسول خدا- صلى اللّه علیه و آله- را در روز واپسین به شکایت برمىانگیزد: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» سوره فرقان، آیه 30. رسول نستوهى که از رنجشهاى دیرین به خدا شکایت نکرد،
رسول کوه صبرى که ستیز جاهلیت را بر خویش بردبارانه هموار کرد، و بىگلایه زیست، اینک از به کارگیرى مهجورانه قرآن، به خدا شکایت مىکند چرا که اینگونه پیوند با قرآن، رسالت جهانى قرآن را تباه مىسازد، اگر جاهلیت، دندان پیامبر را دشمنکامانه شکست، اینگونه برخوردها با قرآن، سخن پیامبر را دوستانه مىشکند و این است راز اینکه پیامبر بزرگ، رسول تاریخ، از شکستن دهان نمىنالد، لیکن از شکسته شدن پیام مىنالد.
و این ارتباط مهجور با قرآن است که مسلمانان، فاتحان ستیغهاى بلند را در دام جهانخواران نشانده است.
و این است راز هر آنچه هست و رمز هر آنچه نیست.
ج: ارتباط عملى
بالندهترین، پویاترین، حرکتزاترین، رشدآورترین پیوندهاى قرآنى، پیوند و ارتباط عملى با قرآن کریم است.
پیوند عملى با قرآن شریف، بهرهگیرى گامبهگام در زندگى فردى و اجتماعى است. یعنى حاکم کردن قرآن، بر نظام سیاسى و اقتصادى. یعنى حاکم کردن قرآن بر فرهنگ زیستن، بر منش، بینش و دانش. تنها این ارتباط است که پیشاهنگى و پیشتازى و اوجمندى مىآورد. على- علیه السلام- فرمود: «من عمل به سبق»، و در هنگامهاى که واپسین لحظههاى زندگیش دردناکانه مىگذشت، فرمود: خدا را خدا را بپرهیزید در فراگرفتن قرآن. نکند دیگران در عمل کردن به قرآن از شما پیشى بگیرند.
«اللّه اللّه فی القرآن، لا یسبقکم بالعمل به غیرکم» نامه 47 نهج البلاغه صبحى صالح.شما را به خدا شما را به خدا قرآن را بپایید. دیگران در عمل کردن به قرآن از شما پیشى نگیرند.سخن از عمل به قرآن است. فرمود: بترسید خدا را خدا را در ارتباط با قرآن. ارتباط عملى با قرآن، در اسلامباوران آغازین و یاوران راستین محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- تبلور بیشترى داشته است. اسلامپیشگان آغازین نمىخواستند با قرآن، تفأل بزنند، یا از زیر قرآن بگذرند، یا قرآن را تنها ببوسند، قرآن، در زندگیشان حضور عملى داشت، و راز مجد و شکوه بىمرزشان همین بود که قرآن، در همه چیزشان حضور مىیافت، در چشمهاى فروهشته مردان و زنان عفتپیشهاشاره است به آیه 30 و 31 سوره مبارکه نور: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ ...».، در گوشهایى که مسئولیت شنیدن را آویزه داشت. «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» اسراء 17/ 36.
در پاهایى که بار زیستن را خاضعانه مىکشید.«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» فرقان 25/ 66.
در مغزهایى که ژرفاى هستى، اوج دوردست ستارهها، فراز بىمرز آسمان را مىکاوید.«الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آل عمران 3/ 191.
در روسریهاى آویخته،31 نور: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ». در گامهاى بىعشوه 31 نور: «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ».و در واژههاى بىناز و فریب زنان32 احزاب: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ».، در غرش رعد خشم دینباوران، در ستیز با کفر، در رقص تند شمشیرها، در جنگل سبز نیزهها، در چمن سرخ ایثار، در صف سفید یاران محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- در خانههایى که سفرههاى قناعت گسترده، دستهاى اسراف، بسته و زبانهاى شکرانه گشوده بود.31 اعراف: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» و آیه شریفه 15 سوره مبارکه سبأ: «کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ».
در کوچهها که پاسخ گرمتر سلامها، عطرى از مهر مىآکند.
بچهها در میدان رحمت مىدویدند و پیران بر مرکب مجد و احترام مىگذشتند در بازارها که ترازوها به عدالت مىایستاد و مغازهداران، انصاف مىفروختند.
در مسجدها که رکوع همراه تودهها، ستایش احد را در کثرت مىنمود.
در شب، که گویا تاریکى، سجادهاى بود که خدا براى نیایش سوزمندانه رازداران شب مىگسترد.
در سحرگاهان، که استغفار اشکآلود، سحرمداران شب را بدرقه مىکرد.
در روز که صداى بىهراس گامهاى مردان در دل فقر، جهل و دشمن هراس مىآفرید.
در خروش خشم تند مسلمانان بر آنان که خداستیز بودند.
در حریم نرم مهرى که همه جا بر چهرهها گسترده بود.
بر سر سفرههایى که نان و گرسنگى را گسترده بودند و نان را به نیازمند مىدادند، و گرسنگى را بین خود تقسیم مىکردند.
در عبور بىتوجه رهگذران به بیهودهگریها.
در سجدههایى که هقهق گریه، آهنگ تسبیحشان بود.
و در همه چیز یاران محمد صلى اللّه علیه و آله قرآن حضور داشت.
در همه چیز در هرچه رنگ بودن داشت در هرچه رنگ زیستن داشت و اینگونه بود، که تاریخ و جغرافیاى گسترده مرزها و مغزها و دلها را فتح کردند.
و امروز نیز در تهاجم همه ترفندها و در تنگناى همه بحرانها، و در آشفتهمیدان ایسمها و فرهنگها که شبگونه زیستنمان را از تیرگى آکنده است باید رو به سوى قرآن کنیم.
قال رسول اللّه محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم-:
«إذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن»
در هنگامهاى که فتنهها شبگونه بر گسترده زیستنتان افتاد پس بر شما باد به قرآن.
حکیم سنایى چه استوار سروده:
گِرد قرآن گَرد زیرا هر که در قرآن گریخت آن جهان رست از عقوبت این جهان جست از فِتن
.: Weblog Themes By Pichak :.