سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/10/9 | 3:6 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

ارتباطهاى سه‏گانه‏ پیوندباقران

اسلام‏باوران، در روند زندگى تاریخى خویش، سه گونه ارتباط و پیوند با قرآن داشته‏اند:


الف: ارتباط علمى‏

یکى از برخوردهاى سه‏گانه، برخورد علمى با قرآن است، یعنى کاوش براى شناخت واژه‏ها، تفسیر، تأویل، ترکیب، تجوید و بسیارى از مفاهیم علمى دیگر.

بى‏تردید، غناى بیکران قرآن و فرهنگ‏زایى آن، این پژوهش‏ها را ضرورى مى‏سازد به شرط اینکه این کاوش‏ها راهى باشد به سوى پیدایى نور، براى زایش قسط و زدودن ظلمت‏ها، لیکن اگر شناخت براى شناخت باشد مثل هنر براى هنرو علم براى علم، باز هم این کاوش‏ها کوششى غیر کارساز است، آنگاه این شناختها با کفر نیز همخانه مى‏شود.

برخى از قرآن‏شناسان و قرآن‏کاوان کسانى بوده‏اند که اصلا باور به اسلام نداشته‏اند. اگر به شناخت علمى قرآن و کاوش‏هاى تحقیقى بسنده شود و پژوهش علمى، جایگزین تحقق عملى گردد و قرآن از حضور در صحنه‏هاى گونه‏گون اجتماعى، سیاسى و خانوادگى دور بماند، آنگاه قرآن، در حصار مدرسه‏ها، کتابها و کتابخانه‏ها از تحقق هدف آسمانیش جدا مى‏شود و نیروهاى استثمارگر، بى‏هراس، این تحقیقات بى‏گزند را به تماشا مى‏نشینند.

قرآن، تنها براى کاوشگران و کاوشهاى صرفا علمى فرود نیامده است، قرآن، آمده تا مردم را به قسط وادارد. حدید/ 25.

قرآن، آمده تا انسانها را از تیرگیها (ظلمات) به نور بکشاند ابراهیم/ 1. و ظلمات را بزداید. مگر ظلمات، نابرابریهاى اجتماعى، استبداد نظامى و سیاسى، کفرباوریها، هوى‏پرستیها، مکاتب‏فریبا و فریبگر نیست؟

اسلام آمده است تا حیات نوین بخشد.انفال/ 24.

قرآن، نیامده تا آکادمى افلاطونى ایجاد کند و محققین بى‏درد و بى‏فریاد را گردآورد تا بى‏خبر از همه دردهاى اجتماعى به تبیین قراآت و شرح زندگانى قراء بپردازند و الحان قرائت را مورد پژوهش قرار دهند.

قرآن، آمده است تا مدینه فاضله‏اى را بهتر و والاتر از آنچه افلاطون در رؤیایش بود در زمین شکل دهد.

قرآن، کتاب زندگى است و ایجاد این مدینه فاضله همراه با ایمان، قیام‏عمومى‏ «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» حدید/ 25. بیدارى و ستیز اجتماعى، درگیرى و حضور عملى مى‏طلبد.

قرآن، اگر تاریخ مى‏نگارد هدفش آگاهى خشک تاریخى نیست، اگر دهها بار داستان موسى و فرعون را تکرار مى‏کند، فرهنگ مبارزه را مى‏آموزد، فرهنگ طاغوت را و آیین موسوى را. دریافت درست مفاهیم قرآن، فرهنگ برین زیستن را مى‏سازد.

ما امروز دردناکانه گواهیم که این کاوشهاى علمى نیز کاهش یافته، در دانشگاه‏ها، فرهنگهاى بیگانه جایگزین پژوهشهاى قرآنى شده، و در حوزه‏هاى علمیه نیز، مقدمه‏هاى درازتر از ذى‏المقدمه مثل ادبیات، اصول، کلام و فلسفه کمتر فرصت پژوهش کارساز در قرآن را به دانشجویان علوم دینى مى‏بخشد.

دردخیز است که درس تفسیر قرآن شریف هنوز جزء درسهاى جنبى و کناره حوزه‏هاست نه درس رسمى!

به امید اینکه پژوهشهاى فراگیر و گسترده، گستره خاک را رستنگاه نظام حیات‏آفرین اسلام و قرآن کند.

ب: ارتباط تبرک‏جویانه و مهجور

بعد از عصر پیامبر اکرم- صلى اللّه علیه و آله و سلم- قرآن، کم‏کم از صحنه‏هاى عملى دور ماند. قرآن را از حاکمیت بر نظام سیاسى، و از حضور در زندگى روزمرّه فردى و اجتماعى جدا کردند، فاجعه آغاز شد، تباهى اوج گرفت و ماتم فراگیر گشت. اوجمندیها به نشیب افتاد، زنان خواننده به دار الاماره‏ها پا گذاردند، جام سلطنت سرشار از مستى شد، فرهنگ اسلامى در پایکوبى نیزه‏داران به ظاهر مسلمان، از حضور عملى و اجتماعى و تحقق، دور گشت،لیکن پیوند دیگرى با قرآن رخ نمود، پیوندى که بى‏گزند و بى‏خطر بود. پیوندى که شب‏نیزه‏داران را نمى‏آشفت، پیوندى که خروش نمى‏آفرید، حصار نمى‏شکست، پیوندى که نوربخشى و هستى‏آفرینى قرآن را دوستانه ذبح مى‏کرد، در این پیوند، قرآن نورآفرین، تنها کاربردى تبرّک‏جویانه داشت، و هر روز مظاهر و قلمرو این به کارگیرى مهجور و تبرک‏جویانه بیشتر مى‏شد، این مصلحت همه حاکمان نیزه به دست و جام‏نوش بود این مصلحت همه نیروهاى استثمارگر بود تا قرآن، از ایجاد خروش اجتماعى، از گستردن نور بیدارى، از بسیج توده‏ها، از سامان‏بخشى فکرى و عملى دور بماند و این فاجعه بود، فاجعه‏اى که تا ژرفاى جغرافیاى اسلام را به درد نشاند. و امروز نیز «سکولاریسم» در پى آن است که قرآن را کتابى متبرک بخواند و آن را اخروى بداند و از همه صحنه‏هاى سیاسى- اجتماعى دور گرداند.

اهریمنان مى‏خواستند که ارتباط اسلام‏باوران با قرآن، ارتباط عملى نباشد حتى ارتباط علمى نیز نباشد، در این راستا قرآن، دیگر کتاب نبود وسیله تبرک بود، براى بوسیدن در صبحگاه، براى نوازش، براى روى سر گرفتن مسافرى که عازم سفر بود! براى اینکه راننده خشن و سرعت پیشه‏اى به فرمان ماشین ببندد تا تصادف نکند، تا عروس در شهر گشته‏اى از زیر آن به حجله برود.

مگر این فرهنگ سیاسى قرآن نیست که مى‏گوید:

«کافران را رازآشنا و رمزآگاه خویش نکنید.»    )در این مورد، دو واژه بسیار درس‏آموز به کار آمده است: یکى واژه «بطانه» است در آیه شریفه 118 سوره مبارکه آل عمران که به مؤمنین فرمان مى‏دهد: از فراسوى مرزهاى ایمان کسى را رازآشنا قرار ندهند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ». «بطانه» آستر و پارچه درونى لباس است و لکن استعاره آورده شده است براى رمزآگاه و رازآشنا. حضرت على- علیه السلام- در نامه‏اش به مالک اشتر مى‏نویسد: «ثمّ إنّ للوالی خاصّة و بطانة.» راغب گفته: «و تستعار البطانة لمن تختصّه بالاطلاع على باطن أمرک» (مفردات راغب ص 51) واژه درس‏آموز دیگرى که در ارتباط با کفرپیشگان در قرآن نورآفرین آمده است، واژه «ولیجه» است «ولیجه» هر بیگانه‏اى است که مورد اعتماد قرار گرفته باشد. راغب اصفهانى گفته است: «ولیجة کلّ ما یتخذه الانسان‏    (     معتمدا علیه و لیس من اهله». در سوره شریفه توبه آیه مبارکه 16 آمده است: «وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً». و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان، دیگرى را محرم اسرار خویش نسازند.    

پس این فرهنگ راز و رمز با بیگانه و این دیپلماسى متمایل به قدرتها در برخى از کشورهاى اسلامى از چه کانونى است.

و در این راستا، یعنى در قلمرو ارتباط مهجور و تبرک‏جویانه و ناکارساز با قرآن کریم است که آیه‏ «وَ إِنْ یَکادُ» براى رفع چشم‏زخم آویزه کاخى مى‏شود که مثلا با خون مردم افراشته شده است، و سوره یس آمپولى مى‏شود براى مرد خونخوار در بستر آرمیده‏اى که جان مى‏کند و سوره الرحمن، در پایان مراسم ترحیم خوانده مى‏شود تا همه بفهمند که مجلس به پایان مى‏رود، و در همین قلمرو ارتباط تبرک‏جویانه است که قرآنهاى یک سانتى‏مترى چاپ مى‏شود قرآنى که دیگر براى خواندن نیست، براى فهمیدن و شناختن و ره آموختن نیست براى ایجاد نظام صالح و فراگیر اجتماعى نیست تنها براى تبرک‏جویى است، براى عیدى است، براى نمایش دکورى است، و در همین راستا نیز قرآن یک صد و بیست کیلویى نوشته مى‏شود که آنهم براى نمایش در موزه‏هاست، براى دکور است، براى برانگیختن اعجاب زودگذر تماشاچى است.

و در این قلمرو است که پیوند مردم با قرآن، تنها یک پیوند استخاره‏اى مى‏شود! یا قرآن حیات‏بخش، آویزه کودکان و مغازه‏ها مى‏گردد، و بیشتر براى مرده‏ها مى‏خوانندش. و به جاى دانشگاه، وزارتخانه، خانه، کوچه و بازار به گورستان مى‏رود و ...

و این ارتباط مهجور است که رسول خدا- صلى اللّه علیه و آله- را در روز واپسین به شکایت برمى‏انگیزد: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» سوره فرقان، آیه 30. رسول نستوهى که از رنجشهاى دیرین به خدا شکایت نکرد،

رسول کوه صبرى که ستیز جاهلیت را بر خویش بردبارانه هموار کرد، و بى‏گلایه زیست، اینک از به کارگیرى مهجورانه قرآن، به خدا شکایت مى‏کند چرا که این‏گونه پیوند با قرآن، رسالت جهانى قرآن را تباه مى‏سازد، اگر جاهلیت، دندان پیامبر را دشمن‏کامانه شکست، این‏گونه برخوردها با قرآن، سخن پیامبر را دوستانه مى‏شکند و این است راز اینکه پیامبر بزرگ، رسول تاریخ، از شکستن دهان نمى‏نالد، لیکن از شکسته شدن پیام مى‏نالد.

و این ارتباط مهجور با قرآن است که مسلمانان، فاتحان ستیغ‏هاى بلند را در دام جهانخواران نشانده است.

و این است راز هر آنچه هست و رمز هر آنچه نیست.

ج: ارتباط عملى‏

بالنده‏ترین، پویاترین، حرکت‏زاترین، رشدآورترین پیوندهاى قرآنى، پیوند و ارتباط عملى با قرآن کریم است.

پیوند عملى با قرآن شریف، بهره‏گیرى گام‏به‏گام در زندگى فردى و اجتماعى است. یعنى حاکم کردن قرآن، بر نظام سیاسى و اقتصادى. یعنى حاکم کردن قرآن بر فرهنگ زیستن، بر منش، بینش و دانش. تنها این ارتباط است که پیشاهنگى و پیشتازى و اوجمندى مى‏آورد. على- علیه السلام- فرمود: «من عمل به سبق»، و در هنگامه‏اى که واپسین لحظه‏هاى زندگیش دردناکانه مى‏گذشت، فرمود: خدا را خدا را بپرهیزید در فراگرفتن قرآن. نکند دیگران در عمل کردن به قرآن از شما پیشى بگیرند.

«اللّه اللّه فی القرآن، لا یسبقکم بالعمل به غیرکم» نامه 47 نهج البلاغه صبحى صالح.شما را به خدا شما را به خدا قرآن را بپایید. دیگران در عمل کردن به قرآن از شما پیشى نگیرند.سخن از عمل به قرآن است. فرمود: بترسید خدا را خدا را در ارتباط با قرآن. ارتباط عملى با قرآن، در اسلام‏باوران آغازین و یاوران راستین محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- تبلور بیشترى داشته است. اسلام‏پیشگان آغازین نمى‏خواستند با قرآن، تفأل بزنند، یا از زیر قرآن بگذرند، یا قرآن را تنها ببوسند، قرآن، در زندگیشان حضور عملى داشت، و راز مجد و شکوه بى‏مرزشان همین بود که قرآن، در همه چیزشان حضور مى‏یافت، در چشمهاى فروهشته مردان و زنان عفت‏پیشه‏اشاره است به آیه 30 و 31 سوره مبارکه نور: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ ...».، در گوشهایى که مسئولیت شنیدن را آویزه داشت. «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» اسراء 17/ 36.

در پاهایى که بار زیستن را خاضعانه مى‏کشید.«وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً» فرقان 25/ 66.

در مغزهایى که ژرفاى هستى، اوج دوردست ستاره‏ها، فراز بى‏مرز آسمان را مى‏کاوید.«الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آل عمران 3/ 191.

در روسریهاى آویخته‏،31 نور: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ». در گامهاى بى‏عشوه‏ 31 نور: «وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ».و در واژه‏هاى بى‏ناز و فریب زنان‏32 احزاب: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ».، در غرش رعد خشم دین‏باوران، در ستیز با کفر، در رقص تند شمشیرها، در جنگل سبز نیزه‏ها، در چمن سرخ ایثار، در صف سفید یاران محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- در خانه‏هایى که سفره‏هاى قناعت گسترده، دستهاى اسراف، بسته و زبانهاى شکرانه گشوده بود.31 اعراف: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» و آیه شریفه 15 سوره مبارکه سبأ: «کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ».

در کوچه‏ها که پاسخ گرمتر سلامها، عطرى از مهر مى‏آکند.

بچه‏ها در میدان رحمت مى‏دویدند و پیران بر مرکب مجد و احترام مى‏گذشتند در بازارها که ترازوها به عدالت مى‏ایستاد و مغازه‏داران، انصاف مى‏فروختند.

در مسجدها که رکوع همراه توده‏ها، ستایش احد را در کثرت مى‏نمود.

در شب، که گویا تاریکى، سجاده‏اى بود که خدا براى نیایش سوزمندانه رازداران شب مى‏گسترد.

در سحرگاهان، که استغفار اشک‏آلود، سحرمداران شب را بدرقه مى‏کرد.

در روز که صداى بى‏هراس گامهاى مردان در دل فقر، جهل و دشمن هراس مى‏آفرید.

در خروش خشم تند مسلمانان بر آنان که خداستیز بودند.

در حریم نرم مهرى که همه جا بر چهره‏ها گسترده بود.

بر سر سفره‏هایى که نان و گرسنگى را گسترده بودند و نان را به نیازمند مى‏دادند، و گرسنگى را بین خود تقسیم مى‏کردند.

 

 

 

در عبور بى‏توجه رهگذران به بیهوده‏گریها.

در سجده‏هایى که هق‏هق گریه، آهنگ تسبیحشان بود.

و در همه چیز یاران محمد صلى اللّه علیه و آله قرآن حضور داشت.

در همه چیز در هرچه رنگ بودن داشت در هرچه رنگ زیستن داشت و اینگونه بود، که تاریخ و جغرافیاى گسترده مرزها و مغزها و دلها را فتح کردند.

و امروز نیز در تهاجم همه ترفندها و در تنگناى همه بحرانها، و در آشفته‏میدان ایسم‏ها و فرهنگ‏ها که شب‏گونه زیستنمان را از تیرگى آکنده است باید رو به سوى قرآن کنیم.

قال رسول اللّه محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم-:

«إذا التبست علیکم الفتن کقطع اللّیل المظلم فعلیکم بالقرآن»

در هنگامه‏اى که فتنه‏ها شب‏گونه بر گسترده زیستنتان افتاد پس بر شما باد به قرآن.

حکیم سنایى چه استوار سروده:

 گِرد قرآن گَرد زیرا هر که در قرآن گریخت‏     آن جهان رست از عقوبت این جهان جست از فِتن