قرآن و عرفان و برهان از هم جدائى ندارند
مفاد این سخن نه این است که نظر عقلى باطل و کسب علوم عقلى ناصواب و برهان ناتمام است؛ چه اینکه خود قرآن کریم، که مهمترین منطق وحى است، فهم حقایقش را گاهى اضافه به دانشمندان فرمود، و گاهى به خردمندان، و گاهى به اندیشمندان، و گاهى به صاحبدلان و نظایر آنان و فرمود: وَ یَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ.سبا 34: 6.و فرمود: إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.یوسف 12: 2. و فرمود: کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ.یونس 10: 24. و فرمود: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها.محمّد 37: 24.و آیات بسیار دیگر از قبیل هر یک اینها.
غرض اینکه هر کس حظّ او در علوم اوفر و بهره وى از آنها بیشتر است، نصیب او از قرآن بیشتر است؛ که کتاب عقل و علم و فکر است؛ و حاشا که قرآن و عرفان و برهان از هم جدایى داشته باشند.
صدر المتألهین، در آغاز فصل دوم باب ششم نفس اسفار ج 4، ص 75که پس از اقامه براهین بر تجرّد نفس ناطقه در فصل قبل آن، این فصل را در نقل ادّله سمعیّه از آیات و روایات عنوان کرده است فرموده است:
فلنذکر ادلة سمعیة لهذا المطلب حتّى یعلم ان الشرع و العقل متطابقان فى هذه المسألة کما فى سائر الحکمیات و حاشى الشریعة الحقة الالهیة البیضاء ان تکون احکامها مصادمة للمعارف الیقینیة الضروریّة و تبّا لفلسفة تکون قوانینها غیر مطابقة للکتاب و السنة.اسفار ج 4، ص 75
یعنى چون در این مطلب، که اثبات تجرّد نفس ناطقه انسانى است، چند برهان عقلى در فصل سابق آوردهایم، در این فصل چند دلیل سمعى از آیات و روایات ذکر کنیم تا دانسته شود که عقل و شرع در این مسئله تجرّد نفس، ماننددیگر مسائل حکمیه، با هم متطابقاند و از هم جدایى ندارند؛ و حاشا که شریعت حقه الهیه، که خورشید درخشان است، احکام آن مصادم معارف یقینیه ضروریه باشند. و هلاک بر آن فلسفهاى که قوانین آن مطابق کتاب و سنت نیست!
صاحب فتوحات مکیه، در آخر باب دوازدهم آن در بیان کریمه وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ.اسراء 17: 44مىفرماید: و نحن زدنا مع الایمان بالاخبار الکشف.فتوحات مکیه، ص 345، ج 2، طبع اخیر مصر و صاحب اسفار، در فصل شانزدهم موقف هشتم الهیات آن در بیان آن مىفرماید:
و نحن بحمد اللّه عرفنا ذلک بالبرهان و الایمان جمیعا.اسفار، ج 3، ص 139، ط 1
و نیز آخرین فصل الهیات اسفار در توفیق بین شریعت و حکمت، در دوام فیض- بارى تعالى- و حدوث عالم، عنوان شده است و چنین آمده است:
فصل فى طریق التوفیق بین الشریعة و الحکمة فى دوام فیض البارى و حدوث العالم، قد اشرنا مرارا ان الحکمة غیر مخالفة للشرایع الحقة الالهیة بل المقصود منهما شئ واحد، هى معرفة الحق الاوّل و صفاته و افعاله؛ و هذه تحصل تارة بطریق الوحى و الرسالة فتسمى بالنبوّة و تارة بطریق السلوک و الکسب فتسمى بالحکمة او الولایة. و انّما یقول بمخالفتهما فى المقصود من لامعرفة له بتطبیق الخطایات الشرعیة على البراهین الحکمیة، و لا یقدر على ذلک إلا مؤید من عند اللّه کامل فى العلوم الحکمیة مطلع على الاسرار النبویة.
یعنى شریعت و حکمت در دوام فیض بارى، که امساک فیض از فیّاض على الاطلاق مطلقا محال است، و در اینکه عالم حادث به حدوث زمانى است موافق هماند؛ و بارها اشاره نمودهایم که حکمت مخالف با شرایع حقه الهیه نیست، بلکه مقصود از هر دو یک چیز است که معرفت حقّ- تعالى- و صفات و افعال اوست. و این معرفت حاصل به طریق وحى و رسالت موسوم به نبوّت است، و بطریق سلوک و کسب مسمّاى به حکمت یا ولایت است. و آن کسى قایل به مخالفت حکمت با شرایع حقه الهیه در معنى و مقصود است که معرفت بهتطبیق خطابات شرعیّه بر براهین حکمیه ندارد؛ و قادر بر این تطبیق نیست مگر کسى که مؤید من عند اللّه و کامل در علوم حکمیّه و مطّلع بر اسرار نبویّه است.
و چنانکه خود آن جناب فرمودهاند، در چندین جاى دیگر اسفاره متعرض همین مطلب شده است، و ما بتفصیل در کتاب عرفان و حکمت متعالیه نقل و بحث نمودهایم. غرض اینکه قلم در طرد معرفت فکرى زدن و خط بطلان به منشورات براهین عقلى کشیدن، و دین الهى و فلسفه الهى را جداى از هم داشتن و پنداشتن ستمى بس بزرگ است؛ و در عین حال، تمیز بین دو نحو ارتزاق لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ. مائده 5: 66. راندادن سخنى سخت سست است. هیچ گاه بشر نمىتواند از منطق و برهان بىنیاز باشد چنانکه از وحى و رسالت و بالأخره اگر عارف بخواهد فرضا یکى از مطالب فلسفى را رد کند، باید با دلیل رد کند و دلیل خود فلسفه است. اولیاى دین ما علیهم السّلام در مقام احتجاج و استدلال، به طریق فکر و نظر اقدام مىفرمودند؛ چنانکه احتجاج شیخ اجل طبرسى قدّس سرّه و نیز احتجاج بحار در این مطلب سند زندهاند. بلکه خود قرآن مجید حجّتى گویا در این موضوع است، کما لا یخفى على أهله. مبناى پیشرفت عقل و هشدارى بشر به احتجاج و استدلال است که به سه قسم برهان و خطابه و جدال احسن تقسیم مىشود، چنانکه قرآن کریم بدانها ناطق است که ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ...نحل 16: 125.
.: Weblog Themes By Pichak :.