سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/9/25 | 2:34 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

الهى یا الهى یا الهى‏

 

نباشد جز توام پشت و پناهى‏

منم یک ذرّه از ارض و سمایت‏

 

منم یک جلوه از نور و بهایت‏

منم یک قطره از دریاى جودت‏

 

منم یک لمحه از شمس وجودت‏

منم یک نکته از غیب و شهودت‏

 

منم یک شمه از فیض نمودت‏

منم یک نقطه از علم عنایى‏

 

منم یک صورت رسم خدایى‏

منم هم بوته‏اى از بوستانت‏

 

منم هم در عداد دوستانت‏

منم هم نقشى از ایوان حسنت‏

 

منم هم شمعى از دیوان حسنت‏

منم دل‏داده‏ى روى نکویت‏

 

منم شیداى حسن ذات و خویت‏

دل من در میان اصبعینت‏

 

نمود من بود از علم و عینت‏

ز لطف تو دگر نبود فنایم‏

 

براى تا ابد باشد بقایم‏

عطا کردى ز الطاف خدایى‏

 

مرا این منصب فقر و گدایى‏

دل من شد چو یک زنبورخانه‏

 

ز بس از داغ تو دارد نشانه‏

چه شیرین است داغت کآتشین است‏

 

فداى تو شوم که داغت این است‏

بیامد رائد موى سفیدم‏

 

که از سوى توام داده نویدم‏

کزین زندان‏سراى تنگ و تاریک‏

 

زمان ارتحالت گشت نزدیک‏

به قدر معرفت کردم عبادت‏

 

که علم تو دهد بهتر شهادت‏

به وفق اقتضاى عین ثابت‏

 

زمین شوره نبود مثل نابت‏

چه بتوان گفت در کار خدایى‏

 

ندارد کار او چون و چرایى‏

چو ذاتش فعل او حق مبین است‏

 

و لا یسأل عمّا یفعل این است‏

خداوندا دل دیوانه‏ام ده‏

 

بصحراى غمت کاشانه‏ام ده‏

مرا محو جمال خویش فرماى‏

 

دمادم جلوه‏هایت بیش فرماى‏

بذات و خوى خود محشور میدار

 

ز زرق و برق دنیا دور میدار

چه خوش از لطف خاص کردگارى‏

 

به امیدش رسد امیدوارى‏