بسم رب الشهداءوالصدیقین
دختران در ملتهای پیشرفتهی قبل از اسلام
منظور از ملتهای متمدن و پیشرفتهی آن روز، ملتهایی هستند که با رسوم ملی و به یادگار مانده از طریق عادت، زندگی میکردهاند؛ بدون اینکه رسوم و عاداتشان مستند به تابی یا مجلس قانونی باشد؛ مانند مردم چین و هند و مصر قدیم و ایران.
این ملتها نظر مشترکشان این بوده که زن، هیچگونه استقلال و آزادی ندارد؛ نه در تصمیمگیری و نه در رفتار، بلکه در همهی شئون زندگی باید تحت سرپرستی و ولایت مرد باشد. هیچ کاری را از پیش خود نمیتواند بکند، و در هیچ کاری از کارهای اجتماعی حق مداخله ندارد؛ نه در حکومت، نه در قضاوت و نه در هیچ امر دیگری.
تمامی وظایفی که بر عهدهی مرد بوده، به عهدهی او نیز بوده است؛ مانند داد و ستد؛ بهعلاوه ادارهی امور خانه و فرزند هم بهعهدهی او بوده ونیز موظف بوده که از مرد در آنچه میگوید و میخواهد، اطاعت کند[1].
البته زن در اینگونه اقوام، زندگی مرفهتری نسبت به اقوام غیر متمدن داشته است؛ مانند آن اقوام کشته نمیشد، گوشتش خورده نمیشد. بهطور کلی از مالکیت محروم نبود. اجمالاً میتوانست مالک باشد، ارث ببرد و یا ازدواج کند. گو اینکه ملکیت و اختیاراتش در اینگونه موارد هم، به خاوست خود او نبود.
در این جوامع، مرد میتوانست زنان متعدد دیگر بگیرد، بدون اینکه محدودیت داشته باشد، و میتوانست هر یک از آنان را که دلش میخواست طلاق بدهد. شوهر پس از مرگ زنش، میتوانست بدون فاصلهی درگذشت همسرش، زن بگیرد؛ ولی زن پس از مرگ شوهرش نمیتوانست شوهر کند، و از معاشرت با دیگران در خارج از منزل، غالباً محروم بود[2].
برای هر یک از این ملتها بر حسب شرایط مناطق و اوضاع ویژهی خود، احکام و رسوم خاصی بود میتوان وضع زنان را در میان این ملتها چنین خلاصه کرد: زنان نه انسان بودند و نه حیوان؛ بلکه موجودی بین این دو بهحساب میآمدند. به این معنا که زن، بهعنوان یک انسان متوسط و ضعیف استفاده میکردند؛ انسانی که هیچگونه حقی ندارد، مگر اینکه به انسانهای دیگر در امور زندگی کمک کند؛ مانند کودکی که به حد وسطی است بین انسان کامل و حیوان، به سایر انسانها کمک میکند، اما خودش مستقلاً حقی ندارد. و تحت سرپرستی و ولایت پدر یا سایر اولیای خویش است. آری، میان زن و فرزند صغیر این تفاوت بود که فرزند بعد از بلوغ از تحت سرپرستی خارج میشد، ولی زن تا ابد تحت سرپرستی دیگران بود.
.: Weblog Themes By Pichak :.