بسم رب الشهداءوالصدیقین
زندگی زن در امتها و قبائل وحشی، از قبیل ساکنان آفریقا و استرالیا و جزایر اقیانوسیه و آمریکای قدیم و غیر آنها نسبت به زندگی مردان، نظیر زندگی حیوانات اهلی بود که مردان با حیوانات اهلی داشتند.
به این معنا که انسان به جته طبیعت استخدامگر خود، حق خودمیداند که مالک گاو و گوسفند و شتر و سایر حیوانات اهلی باشد، و در آنها هرگونه تصرفی که میخواهد به عمل آورد، و آنها را در هر نیازی که برایش پیش میآید، بهکار ببندد. از مو و کرک و گوشت و استخوان و خون و پوست و شیر آنها استفاده کند، و به همین منظور آنها را نگهداری و حراست میکرد، و نر و مادهی آنها را به هم میکشانید تا از نتایج آنها استفاده کند. بار خود را به پشت آنها میگذاشت، و کار شخم زمین و خرمنکبی و شکار آنها را به کار میگرفت و به طرق مختلف برای کارهای دیگر که قابل شمارش نیست حیوانات را استخدام میکرد[1].
این حیوانات بیزبان، از بهرههای دیگر زندگی و آنچه که از خوردنی و نوشیدنی و ممکن و جفتگیری و استراحت میخواستند، آن مقدار برخوردار بودند که مالکان رضایت میدادند، و انسان هم آن مقدار به آنها اختیار میداد که مزاحم و ناسازگار با اغراضش در مسخّر کردن آنها نباشد و به زندگی او سود برساند. به همین جهت بسیار اتفاق میافتد که بهرهکشی از حیوانات، مستلزم رفتاری میشود که از نظر آن حیوانات بسیار ظالمانه است، و اگر حیوان زبان میداشت و خود حاکم بر سرنوشت خودبود، از این زورگوییهای عجیب فریادش بلند میشد. چه بسیار حیوااتی که بدون داشتن هیچ جرمی مظلوم واقع میشوند، و چه بسیار حیوان ستمکِشی که از ظلم صاحبش به مددجویی درمیآید و مددرسانی نیست که به دادش برسد. چه بسیار ستمکاری که بدون هیچ مانعی به ظلم خود ادامه میدهد چه بسیار حیواناتی که بدون داشتن هیچگونه استحقاقی، زندگی لذتبخشی دارند، مانند اسبی که برای تخمگیری از او در ناز و نعمت بهسر میبرد، برعکس چه بسیار حیواناتی که بدون هیچ تقصیری در سختترین شرایط زندگی میکنند، مانند الاغ باربر و اسب آسیاب.
در میان ملتها و قبیلهها، زندگی زنان نیز در نظر مردان چنین است. وجود زنان، تابع وجود مردان است. زنان بهخاطر مردان خلق شدهاند. هستی و وجود زنان و زندگیشان تابع هستی و زندگی مردان است. آنان هیچ استقلالی در زندگی ندارند و زن، مادام که شوهر نکرده، تحت سرپرستی وولایت پدر است و پس از ازدواج، تحت ولایت شوهر قرار میگیرد؛ آن هم ولایت بدون قید و شرط و بدون حد و مرز[2].
در میان این ملتهای گذشته، مرد میتوانست زن خود را به هر کس که بخواهد بفروشد یا ببخشد و یا او را مانند یک کالا قرض بدهد تا از او کام بگیرند. از او بچهدار شوند، و یا او را به خدمت بگیرند و یا بهرههایی دیگر بکشند. مرد حق داشت او را مجازات کند، کتک بزند، زندان کند حتی به قتل برساند، و یا هنگام جشنها مانند چهارپایان بکشد و گوشتش را بخورد. آنچه که مال زن بود، مال خودش میدانست، حق زن را هم حق خودش میدانست؛ بهویژه زمانی که داد و ستد و معاملهای پیش میآید، خود را صاحب اختیار میدانست.
بر زن لازم بود که از مرد ـ پدرش باشد یا شوهرش ـ در آنچه امر و دستور میدهد کورکورانه اطاعت کند؛ بخواهد یا نخواهد. باز به عهدهی زن بود که امور خانه و فرزندان و تمامی مایحتاج زندگی مرد را در خانه فراهم نماید. به عهدهی او بود که حتی سختترین کارها را تحمل نماید. بارهای سنگین را به دوش بکشد. گلکاری و امثال آن را انجام دهد و در قسمت حرفه و صنعت، پستترین حرفه را بپذیرد[3].
این رفتار عجیب، در بین بعضی از قبایل به حدی رسیده بود که وقتی یک زن حامله نوزاد خود را بهدنیا میآورد، بلافاصله باید دامن به کمر بزند و به کارهای خانه بپردازد، در حالیکه شوهرش خود را به بیماری میزد و در رختخواب میخوابید و زن به پرستاری از او میپرداخت[4].
اینها کلیاتی بود از وضعیت زن که در جامعهی عقبمانده داشت، و بهرههایی که از زندگیاش میبرد. البته اهل هر دوران، وحشیگری و خصلتها و خصوصیتهای مخصوص خود را داشت. سنتها و آداب قومی با اختلافات عادات مورثیشان و اختلاف مناطق زندگی و فضایی که بر آن زندگی احاطه داشت، مختلف بود. هر کس به کتابهای تألیف شده در این باره مراجعه کند، از آن عادات و رسوم آگاه میشود[5].
[1]. طباطبایی، محمدحسین، زن در اسلام، ص15.
[2]. طباطبایی، محمدحسین، زن در اسلام، ص16.
[3]. همان، ص16.
[4]. طباطبایی، محمدحسین، زن در اسلام، ص17.
[5]. همان، ص17.
.: Weblog Themes By Pichak :.