بسم رب الشهداءوالصدیقین
از مذهب زیدى دست برداشتم
در ( کشف الغمه ) از قاسم بن عبدالرحمن روایت کرده است که گفت من زیدى مـذهـب بـودم وقـتـى رفـتـم بـه بـغـداد، روزى در بـغـداد بـودم دیـدم کـه مـردم در حـرکت و اضـطـرابـنـد بـعـضـى مـى دوند و بعضى بالاى بلندیها مى روند و بعضى ایستاده اند، پرسیدم : چه خبر است ؟ گفتند: ابن الرضا! ابن الرضا! یعنى حضرت جواد پسر حضرت امـام رضـا علیهما السلام مى آید. گفتم به خدا سوگند که من نیز مى ایستم و او را مشاهده مى کنم ، پس ناگاه دیدم که آن حضرت پیدا شد و سوار بر استرى بود من با خود گفتم لعـن اللّه اصـحـاب الا مـامـة ؛ یـعـنـى دور باشند از رحمت خدا گروه امامیه هنگامى که اعتقاد کـردنـد کـه خـداونـد طـاعـت ایـن جـوان را واجـب گـردانـیـده تـا ایـن خیال در دل من گذشت حضرت رو به من کرد و فرمود:
یـا قـاسـم بن عبدالرحمن ! ( اَبَشَرا مِنّا واحدا نَتَّبِعُهُ اِنّا اذا لَفى ضَلالٍ وَ سُعُرٍ ) .
( ءَاُلْقِىَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ ) .
آن وقـت کـه حـضـرت از خـیـالات مـن خـبـر داد مـن اعـتـقـادم کـامـل شـد و اقـرار بـر امـامـت او نـمـودم و اذعـان نـمـودم کـه او حـجـة اللّه اسـت بـر خـلق خدا.
مـؤ لف گـویـد: کـه ایـن دو آیـه مـبـارکـه در سـوره قـمـر اسـت ، و مـعـنـى آیـه اول بـنـابـر آنـچـه در تـفسیر است آنکه : تکذیب کردند قوم ثمود حضرت صالح پیغمبر عـلیـه السـلام را و گـفـتند آیا آدمى که از جنس ما است و یگانه است که هیچ تبعى و حشمى ندارد پیروى کنیم او را؟ مراد انکار این معنى است یعنى تابع شخصى نشویم که فضلى و مـزیـتـى بـر ما ندارد و بى کس و بى یار و بى خویش و تبار است به درستى که این هنگام که متابعت او کنیم در گمراهى و آتشهاى سوزان خواهیم بود. و معنى آیه دوم این است : آیا القا کرده است وحى بر او از میان ما و حال آنکه در میان ما اولى و احق از وى یافت مى شود؟ نه چنین است که وحى مختص باشد به او بلکه او درغگوى است و خودپسند و متکبر.
.: Weblog Themes By Pichak :.