بسم رب الشهداءوالصدیقین
همسران و اولاد امام باقرعلیه السلام و احوال مادر عزیزش
اعلام الورى ص 265 مینویسد فرزندان امام باقر علیه السلام هفت نفر بودند 1- ابو عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام که امام باقر کنیه او را داشت (ابا جعفر) 2- عبد الله بن محمد که مادر این دو ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر 3 و 4 ابراهیم و عبید الله که از خود نسلى نگذاشتند مادر آنها ام حکیم دختر سید بن مغیره ثقفى بود 5 و 6 على و زینب که مادر آنها کنیزى بود 7- ام سلمه که او نیز از کنیزى بود.
اعلام الورى- گفتهاند فقط یک دختر داشت بنام زینب که کنیهاش ام سلمه بود ارشاد مینویسد که امامت در هیچ یک از فرزندان حضرت باقر استقرار نیافت مگر در ابى عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام برادرش عبد الله داراى فضل بود و مرد صالحى بشمار میرفت نقل شده که پیش یکى از بنى امیه رفت او تصمیم کشتن عبد الله را داشت.
عبد الله رحمة الله علیه گفت مرا نکش خدا وساطت مرا مىپذیرد و در باره تو شفاعت میکنم مرد اموى نپذیرفت گفت من کارى باین حرفها ندارم او را مسموم نموده کشت.
کشف الغمه مینویسد- سه فرزند پسر داشت و یک دختر اسم فرزندانش جعفر ملقب بصادق و عبد الله و ابراهیم و ام سلمه بود بعضى بیش از این ذکر نمودهاند.
مناقب- اولاد حضرت باقر را هفت نفر مینویسد: امام جعفر صادق که کنیه حضرت باقر بنام ایشان بود و عبد الله افطح از ام فروه دختر قاسمو عبد الله و ابراهیم از ام حکیم و على و ام سلمه و زینب از کنیزى بوده بعضى گفتهاند زینب از کنیز دیگرى است. بعضى گفتهاند یک دختر فقط داشته بنام ام سلمه تمام آنها نسل باقى نگذاشتند فقط حضرت صادق داراى فرزند بود.
قرب الاسناد ص 210- بزنطى گفت خدمت حضرت رضا سخن از قاسم ابن محمد دائى پدرش شد و هم سعید بن مسیب. فرمود هر دو شیعه بودند وقتى جدم حضرت باقر دختر قاسم بن محمد را خواستگارى کرد گفت باید شما پیش پدرت على بن الحسین علیه السلام میرفتى و از او خواستگارى میکردى (و آنقدر ارادت بائمه داشت که میگفت اختیار دختر من بدست حضرت زین العابدین است).
کافى ج 6 ص 477- ابى الجارود گفت خدمت حضرت باقر رفتم روى اسباب خانه نشسته بود من شروع بدست زدن اثاث نمودم فرمود اینها را که دست میزنى متعلق بشخص ارمنى است. گفتم شما را بارمنى چکار؟
فرمود این اسبابها جزء جهیزیه ام على است (یکى از زنان امام باقر بود) سال دیگر خدمت آن جناب رفتم با دست زیر خود را مىکشیدم فرمود مثل اینکه میخواهى نگاه کنى زیر پایت چیست؟
عرضکردم نه آدم کور با دست خود بازى میکند. فرمود آن اسبابها متعلق بام على بود و مذهب خوارج را داشت یک شب تا بصبح هر چه بگوش او خواندم تا برگردد و على صلوات الله علیه را دوست داشته باشد امتناع ورزیده قبول نکرد. فردا صبح طلاقش دادم.
کافى عبد الاعلى گفت ام فروه را دیدم که مشغول طواف کعبه است و لباس عادى و کم ارزش در تن داشت با دست چپ استلام حجر الاسود را نمود.
مؤلف گوید: ابو الفرج اصفهانى در (مقاتل الطالبیین) از ابو المقدام روایت کرده است که عبد الله بن محمد بن على بن حسین بر یکى از امیران بنى امیه وارد شد امیر خواست او را بکشد عبد الله گفت مرا مکش بگذار من از جانب خداوند مراقب اعمال تو و نزد خدا شفیع و یا وارث باشم، امیر گفتیک چنین مقام و رتبهاى در تو نمىبینم و بعد از ساعتى او را سم خورانید و کشت.
مردى که مشغول طواف بود گفت بانو اشتباه کردى در انجام این عمل (که با دست چپ استلام حجر الاسود نمودى) فرمود ما از علم شما بىنیازیم و احتیاج بدانش شما نداریم.
[1]مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام ( ترجمه جلد 46 بحار الأنوار)، 1جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: دوم، 1396 ق.
.: Weblog Themes By Pichak :.