تاریخ : جمعه 92/2/13 | 10:35 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

 

بسم رب الشهداءوالصدیقین

سلب آزادی

مهمترین اشکال بر حجاب دینی سلب آزادی زن است. زیرا لزوم پوشش اسلامی، زن را از آزادی و انتخاب برهنگی موی سر و اعضای بدن و لباس دلخواه خود در برابر مردان بیگانه ممنوع می­سازد. از این بیان معلوم می­گردد منظور از سلب آزادی، آزادی عملی،اقتصادی، سیاسی و امثال آن نیست و تنها به آزادی در برهنگی و نوع لباس اختصاص می­یابد که غالباً به آزادی­های جنسی مربوط می­شود. و البته سلب آن از ارزشهای دینی و عقلی است.

آزادی بر دو نوع است: نوع اول را آزادی مفید و ارزشی و دیگری را آزادی زیانبار و ضد ارزشی گویند. اگر آزادی با فطرت و عقل و دین تضاد نداشته باشد زیانی در پی ندارد و در بسیاری از موارد سومند است، در غیر این صورت آثار منفی آن کمتر ا آثار مخرب اسارت نیست. درک آزادی و اسارت حقیقی کارآسانی نیست. چه آزادی­های ظاهری که عین اسارت است و چه قیدهائی که عین آزادی است. عقل و دین و فطرت بهترین معیار آزادی و اسارتند.

با توجه به آنچه که بیان گردید می­گویم: نه آنچه که مغایر آزادی انسان است نقطه منفی به شمار می­رود و نه آنچه انسان را به آزادی­های مخرب سوق می­دهد نقطه مثبت تلقی می­شود به همان اندازه که آزادی ارزش است قیودی که انسان را از اسارت­های پنهان و آشکار صیانت می­کند نیز ارزش است. بهتر است آزادی ارزشی معنا شود تا معلوم گردد آیا حجاب مخالف آزادی است یا اساسا وجود آزادی بدون حجاب دینی محال است و پوشش دینی کدام آزادی را سلب می­کند و کدام آزادی را به ارمغان می­آورد. بنابر عقل انسان که معیار شناخت خوبی­ها و بدی­هاست ویژگی­های آزادی ارزشی عبارتند از:

1)  با عقل و فطرت در ستیز نباشد.

2) با احکام خداوند حکیم تقضادی نداشته باشد.

3) به مفاسد فردی و اجتماعی منتهی نگردد.

4) عفت و پاکی جامعه را تهدید نکند

5) شخصیت انسان را منکوب نسازد.

6) حرص و شهوت را تشدید نکند.

7) حقوق دیگران را پایمال نگرداند.

8) انسان را از یاد خدا غافل نسازد.

حال قیود و محدودیتهای فوق که برخی آزاد­ها را سلب می­کنند نه تنها مغایرتی با عقل انسان ندارند که مطلوب آن هستند. بنابراین قیودی که انسان را از رویارویی با قوانین عقل و فطرت و بندگی غیر خدا می­رهانند، و از هلاکت در شهوت، تضییع حقوق دیگران، مفاسد اجتماعی و سقوط شخصیت انسانی و تنش­های روانی و جنسی حفظ می­کنند همانند آزادی، از ارزش­های بزرگ فرهنگ بشری به شمار می­آیند.

پوشش دینی از همة شرایط و ویژگی­های مثبتی که برای محدودیت­های ارزشی بیان گردید برخوردار است. محدودیت حجاب به فرض آن که محدودیت بر آن صادق باشد از جمله اموری است که ارزشی فراتر از آزادی­های معمولی انسانها دارد زیرا پوشش دینی کلید آزادی زن و جامعه از اسارت­های نفسانی است. ثمره حجاب آزادی زن از اسارت هوای نفس است و نتیجه بی­حجابی فرو رفتن در کام اسارت­هاست. زیرا بی­حجابی با مدگرائی همراه است و زنان مدگرا پیوسته در اسارت مدسازان بسر می­برند. لجام گسیختگی­های شهوی که غرب به اسم آزادی به زن داده است چه دردی را از او درمان کرده است تا جوامع دیگر از آن استقبال کنند؟ آیا فرهنگ بی­حجابی و برهنگی جز بر دردهای زن غربی افزوده است؟ آن اندازه که انسانیت از آزادی جنسی آسیب دیده است از کمتر چیزی زیان دیده است زیرا لجام گسیختگی­های جنسی در جامعه نه تنها او را اسیر لباس­ها، موها و ظاهر­سازی­ها می­کند که عقل و هوش و بینش او را طلب می­کند و از او اسیری با معلولیت­های فرهنگی فراوان به وجود می­آورد. و به عکس آن اندازه که جوامع بشری از پوشیدگی زنان و حفظ حریم عفاف و حیای آنها خیر و برکت دیده است از کمتر چیزی بهره­مند بوده است.

بنابراین نه آزادی در بی­حجابی قابل دفاع است و نه محدودیت پوشش دینی محل اشکال. اگر حجاب محدودیت است، بی­حجابی اسارت است و این دو بسیار تفاوت دارد. البته حجاب تلاش بیشتری را طلب می­کند که این اندازه تلاش برای زنان جلوه­گر به نوبة خود وجود دارد.

در هر صورت محدودیت به طور مطلق مردود نیست بلکه به خاطر آثار منفی که دارد مردود است اما اگر دارای آثار مثبت باشد به اندازة آزادی و در مواردی از ارزشی فراتر از آن برخوردار است. بدون شکل اصل احترام به مالکیت افراد، آدمی را از تصرف در اموال دیگران نفی می­کند و از میان همة اموال، او را به استفادة از اموال شخصی خود محدود می­سازد اما هیچ عاقلی به وجود چنین قانونی محدود کننده­ای اعتراض نکرده است زیرا آزادی تصرف در اموال دیگران یک لجام گسیختگی مخالف مصالح زندگی بشری است که نظام زندگی را درهم می­ریزد و بر همین اساس همه انسان­ها آن را به عنوان یک محدودیت ارزشی پذیرفته­اند.

بنابراین به همان اندازه که آزادی ارزشمند است قوانین کنترول کننده و محدود کننده انسان ارزشمندند تا از آزادی­های مخرب که در حقیقت همان آزادی­های نفس سرکش است جلوگیری نمایند. محدودیت بانوان از تحرکات جنسی در جامعه که به ضررهای کلیدی آن اشاره خواهد شد یک ارزش بزرگ است، بلکه باید گفت پوشش دینی پاسدار ارزش­های زن است که او را از اسارت نفس که بدترین نوع اسارت است آزاد می­سازد. بهای این آزادی بزرگ محدودیت جزئی در نوع پوشش است که هر بانوی خردمندی از آن استقبال می­کند. زحمت حجاب بهایی است که زن برای تأمین آزادی از نفس خود می­پذیرد.

خلاصه اینکه، پوشش دینی نه تنها مخالف آزادی نیست که بهترین آزادی را به ارمغان می­آورد و به فرض آنکه محدودیت تلقی شود یک محدودیت ارزشی است که زن و جامعة او را از مفاسد زیادی حفظ می­کند.

امّا این بدحجابی و برهنگی است که آزادی واقعی را سلب می­کند و از زن اسیر می­سازد زیرا آزادی زن به آزادسازی او از سیطرة شهوت است نه خودنمایی و برهنگی که فرو ریختن ارزشهای او را به همراه دارد.

انسان فطرتی آزادی خواه دارد امّا گاهی در راه رسیدن به آن به خطا می­رود و مثلاً بی­حجابی را که پله­های اسارت است به جای حجاب دینی که نردبان آزادی است برمی­گزیند که این راه خطای در تطبیق گوینده و مثالهای فراوانی دیگری هم دارد.