بسم رب الشهداءوالصدیقین
سلب آزادی
مهمترین اشکال بر حجاب دینی سلب آزادی زن است. زیرا لزوم پوشش اسلامی، زن را از آزادی و انتخاب برهنگی موی سر و اعضای بدن و لباس دلخواه خود در برابر مردان بیگانه ممنوع میسازد. از این بیان معلوم میگردد منظور از سلب آزادی، آزادی عملی،اقتصادی، سیاسی و امثال آن نیست و تنها به آزادی در برهنگی و نوع لباس اختصاص مییابد که غالباً به آزادیهای جنسی مربوط میشود. و البته سلب آن از ارزشهای دینی و عقلی است.
آزادی بر دو نوع است: نوع اول را آزادی مفید و ارزشی و دیگری را آزادی زیانبار و ضد ارزشی گویند. اگر آزادی با فطرت و عقل و دین تضاد نداشته باشد زیانی در پی ندارد و در بسیاری از موارد سومند است، در غیر این صورت آثار منفی آن کمتر ا آثار مخرب اسارت نیست. درک آزادی و اسارت حقیقی کارآسانی نیست. چه آزادیهای ظاهری که عین اسارت است و چه قیدهائی که عین آزادی است. عقل و دین و فطرت بهترین معیار آزادی و اسارتند.
با توجه به آنچه که بیان گردید میگویم: نه آنچه که مغایر آزادی انسان است نقطه منفی به شمار میرود و نه آنچه انسان را به آزادیهای مخرب سوق میدهد نقطه مثبت تلقی میشود به همان اندازه که آزادی ارزش است قیودی که انسان را از اسارتهای پنهان و آشکار صیانت میکند نیز ارزش است. بهتر است آزادی ارزشی معنا شود تا معلوم گردد آیا حجاب مخالف آزادی است یا اساسا وجود آزادی بدون حجاب دینی محال است و پوشش دینی کدام آزادی را سلب میکند و کدام آزادی را به ارمغان میآورد. بنابر عقل انسان که معیار شناخت خوبیها و بدیهاست ویژگیهای آزادی ارزشی عبارتند از:
1) با عقل و فطرت در ستیز نباشد.
2) با احکام خداوند حکیم تقضادی نداشته باشد.
3) به مفاسد فردی و اجتماعی منتهی نگردد.
4) عفت و پاکی جامعه را تهدید نکند
5) شخصیت انسان را منکوب نسازد.
6) حرص و شهوت را تشدید نکند.
7) حقوق دیگران را پایمال نگرداند.
8) انسان را از یاد خدا غافل نسازد.
حال قیود و محدودیتهای فوق که برخی آزادها را سلب میکنند نه تنها مغایرتی با عقل انسان ندارند که مطلوب آن هستند. بنابراین قیودی که انسان را از رویارویی با قوانین عقل و فطرت و بندگی غیر خدا میرهانند، و از هلاکت در شهوت، تضییع حقوق دیگران، مفاسد اجتماعی و سقوط شخصیت انسانی و تنشهای روانی و جنسی حفظ میکنند همانند آزادی، از ارزشهای بزرگ فرهنگ بشری به شمار میآیند.
پوشش دینی از همة شرایط و ویژگیهای مثبتی که برای محدودیتهای ارزشی بیان گردید برخوردار است. محدودیت حجاب به فرض آن که محدودیت بر آن صادق باشد از جمله اموری است که ارزشی فراتر از آزادیهای معمولی انسانها دارد زیرا پوشش دینی کلید آزادی زن و جامعه از اسارتهای نفسانی است. ثمره حجاب آزادی زن از اسارت هوای نفس است و نتیجه بیحجابی فرو رفتن در کام اسارتهاست. زیرا بیحجابی با مدگرائی همراه است و زنان مدگرا پیوسته در اسارت مدسازان بسر میبرند. لجام گسیختگیهای شهوی که غرب به اسم آزادی به زن داده است چه دردی را از او درمان کرده است تا جوامع دیگر از آن استقبال کنند؟ آیا فرهنگ بیحجابی و برهنگی جز بر دردهای زن غربی افزوده است؟ آن اندازه که انسانیت از آزادی جنسی آسیب دیده است از کمتر چیزی زیان دیده است زیرا لجام گسیختگیهای جنسی در جامعه نه تنها او را اسیر لباسها، موها و ظاهرسازیها میکند که عقل و هوش و بینش او را طلب میکند و از او اسیری با معلولیتهای فرهنگی فراوان به وجود میآورد. و به عکس آن اندازه که جوامع بشری از پوشیدگی زنان و حفظ حریم عفاف و حیای آنها خیر و برکت دیده است از کمتر چیزی بهرهمند بوده است.
بنابراین نه آزادی در بیحجابی قابل دفاع است و نه محدودیت پوشش دینی محل اشکال. اگر حجاب محدودیت است، بیحجابی اسارت است و این دو بسیار تفاوت دارد. البته حجاب تلاش بیشتری را طلب میکند که این اندازه تلاش برای زنان جلوهگر به نوبة خود وجود دارد.
در هر صورت محدودیت به طور مطلق مردود نیست بلکه به خاطر آثار منفی که دارد مردود است اما اگر دارای آثار مثبت باشد به اندازة آزادی و در مواردی از ارزشی فراتر از آن برخوردار است. بدون شکل اصل احترام به مالکیت افراد، آدمی را از تصرف در اموال دیگران نفی میکند و از میان همة اموال، او را به استفادة از اموال شخصی خود محدود میسازد اما هیچ عاقلی به وجود چنین قانونی محدود کنندهای اعتراض نکرده است زیرا آزادی تصرف در اموال دیگران یک لجام گسیختگی مخالف مصالح زندگی بشری است که نظام زندگی را درهم میریزد و بر همین اساس همه انسانها آن را به عنوان یک محدودیت ارزشی پذیرفتهاند.
بنابراین به همان اندازه که آزادی ارزشمند است قوانین کنترول کننده و محدود کننده انسان ارزشمندند تا از آزادیهای مخرب که در حقیقت همان آزادیهای نفس سرکش است جلوگیری نمایند. محدودیت بانوان از تحرکات جنسی در جامعه که به ضررهای کلیدی آن اشاره خواهد شد یک ارزش بزرگ است، بلکه باید گفت پوشش دینی پاسدار ارزشهای زن است که او را از اسارت نفس که بدترین نوع اسارت است آزاد میسازد. بهای این آزادی بزرگ محدودیت جزئی در نوع پوشش است که هر بانوی خردمندی از آن استقبال میکند. زحمت حجاب بهایی است که زن برای تأمین آزادی از نفس خود میپذیرد.
خلاصه اینکه، پوشش دینی نه تنها مخالف آزادی نیست که بهترین آزادی را به ارمغان میآورد و به فرض آنکه محدودیت تلقی شود یک محدودیت ارزشی است که زن و جامعة او را از مفاسد زیادی حفظ میکند.
امّا این بدحجابی و برهنگی است که آزادی واقعی را سلب میکند و از زن اسیر میسازد زیرا آزادی زن به آزادسازی او از سیطرة شهوت است نه خودنمایی و برهنگی که فرو ریختن ارزشهای او را به همراه دارد.
انسان فطرتی آزادی خواه دارد امّا گاهی در راه رسیدن به آن به خطا میرود و مثلاً بیحجابی را که پلههای اسارت است به جای حجاب دینی که نردبان آزادی است برمیگزیند که این راه خطای در تطبیق گوینده و مثالهای فراوانی دیگری هم دارد.
.: Weblog Themes By Pichak :.