سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/25 | 12:39 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

امامت به معنی مرجعیت دینی

گفتیم که پیغمبر مبلغ وحی بود . مردم وقتی می‏خواستند از متن اسلام‏
بپرسند ، از پیغمبر می‏پرسیدند ، آنچه را که در قرآن نبود از پیغمبر سئوال‏
می‏کردند . مسئله اینست که آیا هر چه اسلام می‏خواسته از احکام و دستورات‏
و معارف بیان کند ، همان است که در قرآن آمده و خود پیغمبر هم به عموم‏
مردم گفته است ؟ یا نه ، آنچه پیغمبر برای عموم مردم گفت قهرا زمان‏
اجازه نمی‏داد که تمام دستورات اسلام باشد . علی ( ع ) وصی پیغمبر بود و
پیامبر تمام کما کیف اسلام و لااقل کلیات اسلام را ، آنچه را که هست و
باید گفته بشود ، به علی ( ع ) گفت و او را به عنوان یک عالم فوق‏
العاده تعلیم یافته از خود و ممتاز از همه اصحاب خویش و کسی که حتی مثل‏
خودش در گفته‏اش خطا و اشتباه نمی‏کند و نا گفته‏ای از جانب خدا نیست الا
اینکه او می‏داند ، معرفی کرد و گفت ایها الناس ! بعد از من در مسائل‏
دینی هر چه می‏خواهید سؤال بکنید ، از وصی من و اوصیای من بپرسید . در
واقع در اینجا امامت ، نوعی کارشناسی اسلاممی‏شود اما یک کارشناسی خیلی بالاتر از حد یک مجتهد ، کارشناسی من جانب‏
الله ، [ و ائمه ] یعنی افرادی که اسلام شناس هستند البته نه اسلامشناسانی‏
که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند که قهرا جایز الخطا
باشند بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی که بر ما مجهول است ،
علوم اسلام را از پیغمبر گرفته‏اند ، از پیغمبر ( ص ) رسیده به علی ( ع )
و از علی ( ع ) رسیده به امامان بعد و در تمام ادوار ائمه ، علم اسلام ،
یک علم معصوم غیر مخطی که هیچ خطا نمی‏کند ، از هر امامی به امامان بعد
رسیده است .
اهل تسنن برای هیچکس چنین مقامی قائل نیستند . پس آنها در اینگونه‏
امامت ، اصلا قائل به وجود امام نیستند ، قائل به امامت نیستند نه اینکه‏
قائل به امامت هستند و می‏گویند علی ( ع ) امام نیست و ابوبکر چنین است‏
. برای ابوبکر و عمر و عثمان و به طور کلی برای هیچیک از صحابه چنین شأن‏
و مقامی قائل نیستند و لهذا در کتابهای خودشان هزاران اشتباه را از
ابوبکر و عمر در مسائل دینی نقل می‏کنند . ولی شیعه امامان خودش را معصوم‏
از خطا می‏داند و محال است که به خطایی برای امام اقرار بکند . [ در
کتابهای اهل تسنن مثلا آمده است ] ابوبکر در فلان جا چنین گفت ، اشتباه‏
کرد بعد خودش گفت : ان لی شیطانا یعترینی یک شیطانی است که گاهی بر
من مسلط می‏شود و من اشتباهاتی می‏کنم . و یا عمر در فلان جا اشتباه و خطا
کرد و بعد گفت این زنها هم از عمر فاضلتر و عالمترند .
می‏گویند وقتی که ابوبکر مرد ، خاندان او و از جمله عایشه که دختر
ابوبکر و همسر پیغمبر بود گریه و شیون می‏کردند . صدای 

برمی‏گردد به این معنا که مسلما وحی فقط به پیغمبر اکرم می‏شد . ما
نمی‏گوئیم که به ائمه ( ع ) وحی می‏شود . اسلام را فقط پیغمبر ( ص ) به بشر
رساند و خداوند هم آنچه از اسلام را که باید گفته بشود ، به پیغمبر گفت .
اینطور نیست که قسمتی از دستورات اسلام نگفته به پیغمبر مانده باشد .
ولی آیا از دستورات اسلام نگفته به عموم مردم باقی ماند یا نه ؟ اهل تسنن‏
حرفشان اینست که دستورات اسلام هر چه بود همان بود که پیغمبر به‏
صحابه‏اش گفت . بعد در مسائلی که در مورد آنها از صحابه هم چیزی روایت‏
نشده گیر می‏کنند که چه کنیم ؟ اینجاست که مسئله قیاس وارد می‏شود و
می‏گویند ما اینها را با قانون قیاس و مقایسه گرفتن تکمیل می‏کنیم که‏
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می‏فرماید یعنی خدا دین ناقص فرستاد که شما
بیائید تکمیلش کنید ؟ ! ولی شیعه می‏گوید نه خدا دستورات اسلام را ناقص‏
به پیغمبر وحی کرد و نه پیغمبر آنها را ناقص برای مردم بیان کرد .
پیغمبر کاملش را بیان کرد اما آنچه پیغمبر کامل بیان کرد ، همه ، آنهایی‏
نبود که به عموم مردم گفت ( بسیاری از دستورات بود که اصلا موضوع آنها
در زمان پیغمبر پیدا نشد ، بعدها سؤالش را می‏کردند ) بلکه همه دستوراتی‏
را که من جانب الله بود به شاگرد خاص خودش گفت و به او فرمود تو برای‏
مردم بیان کن .
اینجاست که مسئله عصمت هم به میان می‏آید . شیعه می‏گوید همانطور که‏
امکان نداشت خود پیغمبر در گفته خودش عمدا یا سهوا دچار اشتباه شود ،
آن شاگرد خاص پیغمبر هم امکان نداشت که دچار خطا یا اشتباه شود . زیرا
همانگونه که پیغمبر به نوعی از انواع مؤید به تأیید الهی بود ، این شاگرد
خاص هم مؤید به تأیید الهی بود . پس این ، مرتبه دیگری است برای‏
امامت .