سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/25 | 12:30 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شئون رسول اکرم

پیغمبر اکرم به واسطه آن خصوصیتی که در دین اسلام بود در زمان خودشان به‏
حکم قرآن و به حکم سیره خودشان دارای شئون متعددی بودند یعنی در آن واحد
چند کار داشتند و چند پست را اداره می‏کردند . اولین پستی که پیغمبر اکرم‏
از طرف خدا داشت و عملا هم متصدی آن پست بود ، همین بود که پیغمبر بود
یعنی احکام و دستورات الهی را بیان می‏کرد . آیه قرآن می‏گوید : « ما
اتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا »( 1 ) آنچه پیغمبر برایتان‏
آورده بگیرید و آنچه نهی کرده [ رها کنید ] . یعنی آنچه پیغمبر از احکام‏
و دستورها می‏گوید ، از جانب خدا می‏گوید . پیغمبر از این نظر فقط بیان‏
کننده آن چیزی است که به او وحی شد . منصب دیگری که پیغمبر اکرم متصدی‏
آن بود ، منصب قضاست . او قاضی میان مسلمین بود ، چون قضا هم از نظر
اسلام یک امر گتره‏ای نیست که هر دو نفری اختلاف پیدا کردند ، یک نفر
می‏تواند قاضی باشد . قضاوت از نظر اسلام یک شأن الهی است زیرا حکم به‏
عدل است و قاضی آن کسی است که در مخاصمات و اختلافات می‏خواهد به عدل‏
حکم کند .

این منصب هم به نص قرآن که می‏گوید : « فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک‏
فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما
( 1 ) به پیغمبر تفویض شده و رسول اکرم از جانب خدا حق داشت که در
اختلافات میان مردم قضاوت کند . این نیز یک منصب الهی است نه یک‏
منصب عادی عملا هم پیغمبر قاضی بود منصب سومی که پیغمبر اکرم رسما داشت‏
و هم به او تفویض شده بود به نص قرآن و هم عملا عهده‏دار آن بود ، همین‏
ریاست عامه است . و او رئیس و رهبر اجتماع مسلمین بود و به تعبیر دیگر
سائس مسلمین بود ، مدیر اجتماع مسلمین بود . گفته‏اند آیه : « اطیعوا
الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم »( 2 ) ناظر به این جهت است که‏
او رئیس و رهبر اجتماع شماست ، هر فرمانی که به شما می‏دهد ، بپذیرید .
قهرا اینکه می‏گوئیم سه شأن ، به اصطلاح تشریفات نیست بلکه اساسا آنچه از
پیغمبر رسیده سه گونه است . یک سخن پیغمبر فقط وحی الهی است . در
اینجا پیغمبر هیچ اختیاری از خود ندارد ، دستوری از جانب خدا رسیده ،
پیغمبر فقط واسطه ابلاغ است مثل آنجا که دستورات دینی را می‏گوید ، نماز
چنین بخوانید ، روزه چنان بگیرید و . . . آنجا که میان مردم قضاوت می‏کند
، دیگر قضاوتش نمی‏تواند وحی باشند . دو نفر اختلاف می‏کنند ، پیغمبر طبق‏
موازین اسلامی بین آنها حکومت می‏کند و می‏گوید حق با این است یا با آن .
اینجا دیگر اینطور نیست که جبرئیل به پیغمبر وحی می‏کند که
در اینجا بگو حق با این هست یا نیست . حالا اگر یک مورد استثنایی باشد
مطلب دیگری است ولی به طور کلی قضاوتهای پیغمبر بر اساس ظاهر است‏
همان طوری که دیگران قضاوت می‏کنند منتها در سطح خیلی بهتر و بالاتر .
خودش هم فرمود من مأمورم که به ظاهر حکم کنم یعنی مدعی و منکری پیدا
می‏شوند و مثلا مدعی دو تا شاهد عادل دارد . پیغمبر بر اساس همین مدرک‏
حکم می‏کند . این ، حکمی است که پیغمبر کرده [ نه اینکه به او وحی شده‏
باشد ] .
در شأن سوم هم پیغمبر به موجب اینکه سائس و رهبر اجتماع است ، اگر
فرمانی بدهد غیر از فرمانی است که طی آن وحی خدا را ابلاغ می‏کند . خدا به‏
او اختیار چنین رهبری را داده و این حق را به او واگذار کرده است . او
هم به حکم اینکه رهبر است کار می‏کند و لهذا احیانا مشورت می‏نماید . ما
می‏بینیم در جنگهای احد ، بدر و در خیلی جاهای دیگر پیغمبر اکرم با
اصحابش مشورت کرد . در حکم خدا نمی‏شود مشورت کرد . آیا هیچگاه پیغمبر
با اصحابش مشورت کرد که نماز مغرب را اینطور بخوانیم یا آنطور ؟ بلکه‏
مسائلی پیش می‏آمد که وقتی درباره آنها با او سخن می‏گفتند ، می‏فرمود این‏
مسائل به من مربوط نیست ، من جانب الله چنین است و غیر از این هم‏
نمی‏تواند باشد . ولی در اینگونه مسائل [ یعنی در غیر حکم خدا ] احیانا
پیغمبر مشورت می‏کند و از دیگران نظر می‏خواهد . پس اگر در موردی پیغمبر
اکرم فرمان داد چنین بکنید ، این ، به حکم اختیاری است که خدا به او
داده است . اگر هم در یک مورد بالخصوص وحیی شده باشد ، یک امر
استثنایی است و جنبه استثنایی دارد نه اینکه در تمام کارها و جزئیاتی که‏
پیغمبر به عنوان رئیس اجتماع در اداره اجتماع انجام می‏داد ، به او وحی‏
می‏شد که
در اینجا چنین کن و در آنجا چنان ، و در اینگونه مسائل هم پیغمبر فقط
پیام رسان باشد . پس پیغمبر اکرم مسلما دارای این شئون متعدد بوده است‏
در آن واحد .