سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 12:21 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

" درد " و فوائد آن

با این مقدمه‏ای که عرض کردم که حتی مادیترین مکتبها قائل به یک سلسله‏
ارزشهای معنوی هستند ، [ به این مطلب می‏پردازم ] که می‏توان گفت ارزشهای‏
انسانی به طور کلی تحت یک عنوان خلاصه می‏شود که خود آن شعبی پیدا می‏کند
و آن ، عنوانی است که هم در اصطلاح عرفای خود ما و هم در اصطلاح علمای‏
جدید آمده است و بلکه قبل از آنکه در اصطلاح عرفا بیاید ، در متون اسلامی‏
آمده است و آن این است که اصلا می‏شود گفت معیار اصلی انسانیت آن چیزی‏
است که از آن به " درد داشتن " و " صاحب درد بودن " ، تعبیر می‏شود
. فرق انسان و غیر انسان در این است که انسان صاحب درد است ، یک‏
سلسله دردها دارد ولی غیر انسان حال می‏خواهد حیوان باشد یا انسانهای یک‏
سر و دو گوشی که بهره‏ای از روح انسانیت ندارند صاحب درد نیستند .
اول باید راجع به خود " درد " بحث کنیم . ممکن است ابتدائا عجیب‏
به نظر بیاید که یعنی چه ؟ درد که بد چیزی است و انسان باید آن را از
خود دفع کند و آن را از بین ببرد ، آن وقت چطور ممکن است معیار
انسانیت و ارزش ارزشها " درد داشتن " باشد . مگر درد می‏تواند چیز
خوبی باشد ؟
باید بگوئیم ما میان " درد " و " منشأ درد " اشتباه می‏کنیم . مثلا
در یک بیماری و یا جراحت ، آنچه که بد است وجود آن میکروب است ، [
وجود ] آن بیماری است ، وجود آن جراحتی است

که بر بدن وارد می‏شود و بعد منشأ درد می‏شود . مثلا در مورد زخمی که در
معده یا روده هست که انسان دردش را احساس می‏کند آنچه بد است وجود آن‏
زخم یا ضایعه‏ای است که در معده یا روده وجود دارد . ولی درد ، در عین‏
اینکه انسان را ناراحت می‏کند ، [ موجب ] آگاهی و بیداری برای انسان‏
است . حتی همین دردهای جسمانی یعنی دردهای مشترک انسان و حیوان شما را
آگاه و بیدار می‏کند . وقتی سر انسان درد می‏کند ، امکان ندارد که هیچگونه‏
ضایعه‏ای پیدا نشده باشد و درد پیدا شود . اگر درد پیدا می‏شود خبر می‏کند
که در سر ، یک ناراحتی و ضایعه‏ای پیدا شده است و شما به فکر معالجه‏اش‏
می‏افتید . درست مثل عقربه‏هایی که در کارخانه‏ها و یا در اتومبیل هست .
مثلا در اتومبیل عقربه‏ای است که [ مقدار ] روغن را نشان می‏دهد و عقربه‏
دیگری درجه حرارت آب را نشان می‏دهد . اگر این عقربه به شما نشان می‏دهد
که درجه حرارت آب ، خیلی بالا رفته است ، این خوب است یا بد ؟ این‏
خیلی خوب است ، چون شما را بیدار و متوجه می‏کند . آنچه بد است این‏
است که ماشین شما گرم کرده است . اگر درد در بدن انسان نمی‏بود و انسان‏
، احساس درد نمی‏کرد ، اولا هیچگاه از درد اطلاع پیدا نمی‏کرد و آگاه نمی‏شد
و ثانیا این درد ، مثل یک مأمور نافذالحکم انسان را وادار به چاره‏جویی‏
می‏کند و او را مأمور می‏کند که زود در فکر حل مشکل برآید . چون درد است ،
انسان را ناراحت می‏کند و دائما به او می‏گوید هر طور هست این درد را
درمان کن .
این است که خود درد - حتی دردهای جسمانی و عضوی - نعمت است ، احساس‏
است ، آگاهی و بیداری است . آگاهی و

بیداری خوب است ولو انسان از این که یک ضایعه‏ای در بدنش پیدا شده‏
است ، آگاه شود : مولوی در اینجا چقدر شیرین می‏گوید :

حسرت و زاری که در بیماری است
وقت بیماری همه بیداری است
پس بدان این اصل را ای اصل جو
هر که را درد است ، او برده است بو
هر که او بیدارتر ، پردردتر
هر که او آگاهتر ، رخ زردتر

( 1 )
بعد ، از اینجا گریز می‏زند به آن حرفهایی که خودش در این زمینه‏ها دارد
. می‏گوید : هر کسی که صاحب درد است ، به هر اندازه که در عالم ، درد
دارد و دردی را احساس می‏کند که دیگران احساس نمی‏کنند ، به همین نسبت‏
از دیگران بیدارتر و آگاهتر است . بی‏دردی مساوی است با لختی ، بی‏حسی ،
بی‏شعوری ، بی‏ادراکی ، و احساس درد مساوی است با آگاهی و بیداری و شعور
و ادراک . انسان اگر امرش دائر باشد که راحت باشد و درد را احساس‏
نکند ، یعنی جاهل و لخت و بی‏درد باشد ، و یا هوشیار باشد و درد را در
خود احساس کند [ کدام را انتخاب می‏کند ؟ ] آیا انسان ترجیح می‏دهد که‏
هوشیار و آگاه باشد و درد را احساس کند یا نه ، بی‏هوش و کودن و احمق‏
باشد و درد را احساس نکند ؟ [ جواب این است که ] ناراحتی هوشیار و
آگاه ، ترجیح دارد بر راحتی و آسایش جاهل و بی‏خبر و لخت و بی‏حس . در
مثل می‏گویند : " انسان اگر سقراطی باشد نحیف و لاغر ، بهتر است از
اینکه خوکی باشد فربه " یعنی اگر انسان ، دانا و دانشمند باشد ولی محروم‏
، بهتر است از اینکه مانند یک خوک همه نوع وسائل برایش فراهم باشد
ولی هیچ چیز را نفهمد .