سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 12:20 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

معنویات انسان

در عین اینکه درباره حقیقت و ماهیت انسان چنین اختلاف نظر بزرگی وجود
دارد ، درباره یک مسئله دیگر اگر چه با این مسئله وابستگی دارد هیچگونه‏
اختلاف نظری نیست و آن این است که یک سلسله امور وجود دارند که در عین‏
اینکه از جنس ماده و مادیات نیستند و می‏شود نام آنها را معنویات‏
گذاشت به انسان ، ارزش و شخصیت می‏دهند . انسان بودن انسان به این امور
است ، یعنی اگر این معانی را از انسان بگیرند ، با حیوان هیچ فرقی‏
نمی‏کند ، به عبارت دیگر انسانیت انسان به ساختمان جسمانی او نیست که‏
هر کسی که یک سرو دو گوش داشت و پهن ناخن و مستوی القامه بود و حرف‏
زد ، انسان است ، حال هر که و هر چه می‏خواهد باشد ، نه ، اینطور نیست .
سعدی همین مطلب را به این زبان گفته است :

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و زبان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و
میان آدمیت
اگر آدم بودن ( 1 ) به داشتن همین اندام است ، همه از مادر ،

آدم به دنیا می‏آیند . نه ، آدم بودن به یک سلسله صفات و اخلاق و معانی‏ای‏
است که انسان به موجب آنها انسان است و ارزش و شخصیت پیدا می‏کند .
امروزه همین اموری که به انسان ارزش و شخصیت می‏دهند و اگر نباشند انسان‏
با حیوان تفاوتی ندارد ، به نام " ارزشهای انسانی " اصطلاح شده است .
در این جلسه ، بحث را در دنباله مطلب جلسه گذشته ادامه می‏دهیم که‏
عرض کردیم انحرافاتی که برای فرد یا جامعه پیدا می‏شود دو نوع است : یکی‏
انحرافاتی است که " ضد ارزش " ها در مقابل ارزشها ایستادگی می‏کنند ،
مثل آنجا که ظلم در مقابل عدل ، اختناق و خفقان در مقابل آزادی ،
خدانشناسی و بی‏بندوباری در مقابل عبادت و خداپرستی ، و سفاهت و حماقت‏
در مقابل عقل و فهم و حکمت می‏ایستد . ولی شاید بیشترین انحرافات بشر به‏
این شکل نباشد که ضد ارزشها در مقابل ارزشها می‏ایستند ، آنجا که ضد
ارزشها در مقابل ارزشها می‏ایستند ، زود شکست می‏خورند . بیشتر انحرافات‏
بشر به این صورت است که همانطور که دریا جزر و مد دارد ، گاهی یک‏
ارزش از ارزشهای بشری رشد سرطان مانندی می‏کند ، بطوریکه ارزشهای دیگر را
در خود محو می‏کند مثلا چنانکه عرض کردیم زهد و تقوی یک ارزش است ، یکی‏
از معیارهای انسانیت است ولی گاهی می‏بینید یک فرد ( یا یک جامعه )
آنچنان به زهد گرایش پیدا می‏کند و در زهد محو می‏شود که همه چیز برای او
می‏شود " زهد " ، مثل انسانی می‏شود که فقط یک عضوش ( مثلا بینی‏اش )
رشد کند و عضوهای دیگر از رشد باز مانند .