سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 12:35 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

هستى در جهان بینى الهى
# آفرینش ، براساس لطف ورحمت الهى است . (کتب على نفسه الرحمة )(55)

من نکردم خلق تا سودى کنم

بلکه تا بر بندگان جودى کنم

# هستى در جاى خود نیکوست و به بهترین وجه آفریده شده است . (احسن کل شى خلقه )(56)
# هستى در حال تسبیح و کرنش است . (کلّ له قانتون )(57)، (یسبّح لِلّه ما فى السموات و ما فى الارض )(58) و تسبیح آنها نیز آگاهانه است . (کل قد علم صلاته و تسبیحه )(59)
# اعمال انسان - کوچک یا بزرگ ، خوب یا بد - داراى پاداش یا مجازات است . (فمن یعمل مثقال ذرّة خیرا یره ومن یعمل مثقال ذرّة شرّا یره )(60)
# پایان جهان به سوى خداست . (و انّ الى ربّک المنتهى )(61) ، (الیه المصیر)(62)
# کسى که داراى جهان بینى الهى است ، احساس بى کسى نمى کند و خود را تحت ولایت خدا مى بیند. (اللّه ولىّ الذین امنوا)(63)
داراى دیدى باز است . (یجعل لکم فرقانا)(64)
در امورش گشایش است . (یجعل له مخرجا)(65)
مسیرش هموار است . (و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم )(66)
رهبرش آسمانى است . (انا بشر مثلکم یوحى الىّ)(67)
انسان را خلیفه خدا مى داند. (انّى جاعل فى الارض خلیفه )(68)
انسان را با کرامت مى داند. (و لقد کرّمنا بنى آدم )(69)
تابع و بله قربان گوى این و آن و طاغوت ها نیست . (یکفر بالطاغوت )(70)
کارهایش رنگ خدایى دارد. (صبغة اللّه )(71)
خوبى هاى خود را از خدا مى داند. (ما اصابک من حسنة فمن اللّه ) و بدى ها را از خود. (ما اصابک من سیّئة فمن نفسک )(72) همانند زمین که روشنایى اش از خورشید است وتاریکى آن از خود اوست .
انسان موحّد، در حالى که بنده خداست ، خود را صاحب اختیار و اراده مى داند. او معتقد است گرچه هستى در دست او نیست ، امّا او در رفتارش دارد.
آنچه را که براى خود نگه داشته ، فانى و آنچه را براى خدا و در راه خدا داده ماندگار مى داند. (ما عندکم ینفد و ما عنداللّه باق )
(73)
روزى در خانه پیامبر صلى الله علیه و آله گوسفندى ذبح شد، پیامبر فرمودند: گوشت آن را بین نیازمندان تقسیم کنید. ساعتى بعد یکى از همسران پیامبر گفت : یا رسول اللّه ! فقط گردن گوسفند براى ما باقى مانده است . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: چنین نیست ، بلکه همه آن براى ما مانده ، به جز گردنش !
نقش جهان بینى
کسى که نابهنگام و در دل شب ، درِ خانه ما را بزند، تا او را نشناسیم ، هرگز در را به روى او باز نمى کنیم . تا ندانیم هواى شهرى که قصد سفر به آن را داریم چگونه است ، نمى دانیم چه لباسى با خود برداریم . تا ندانیم مجلسى که به آن دعوت شده ایم ، مجلس ‍ عزاست یا عروسى ، نمى توانیم تصمیم بگیریم که چه لباسى بپوشیم !. باید بدانیم به کجا مى رویم تا وظیفه ما معلوم گردد. بنابراین ، نوع عقیده ودیگر جهان بینى ما، بر رفتار و نوع انتخاب ما اثر مى گذارد.
جایگاه شناخت
همان گونه که نوع رفتار و گفتار ما از جهان بینى ما نشاءت مى گیرد، نوع جهان بینى نیز از شناخت ما سرچشمه مى گیرد، یعنى انتخاب جهان بینى به نوع شناخت بستگى دارد. واین شناخت ما از خود وهستى است که به انتخاب نوع خاصّى از جهان بینى منجر مى شود.
با این بیان ، چنین نتیجه مى گیریم که اعمال ما برخاسته از جهان بینى ما، و جهان بینى ما به شناخت ما وابسته است .
در اینجا لازم است درباره شناخت ، توضیح مختصرى ذکر کنیم .
امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات ، برخوردارى آنها از نعمت بزرگ شناخت و معرفت است . در اهمیّت شناخت ، همین بس که خداوند در بسیارى از آیات قرآن ، انسان ها را به کسب شناخت و معرفت دعوت مى کند، و کسانى را که اهل تفکّر و تدبر و تعقل نیستند به شدّت مذمت نموده ، توبیخ مى کند.
خداوند در قرآن ، ما را از پیروى آنچه به آن شناخت نداریم ، منع کرده است (ولاتقف ما لیس ‍ لک به علم )
(74) وافرادى را که بدون شناخت ، راهى را مى روند و عملى را انجام مى دهند، کوران و کران و گنگانى مى داند که تدبّر نمى کنند.
در ضرورت شناخت ، گفتار مولاى متقیان به کمیل بسیار قابل توجّه است . امام علیه السلام مى فرماید: ((یا کمیل ما من حرکةٍ الا و انت محتاج فیها الى معرفه ))
(75) هیچ حرکتى وجود ندارد مگر آنکه تو در آن به معرفت نیاز دارى .
معرفت و شناخت ، اعمال ما را ارزشمند مى سازد. در مکتب اسلام درجات اعمال و کارهاى ما به میزان معرفت ما بستگى دارد. هر چه معرفت ما بیشتر باشد کارهاى ما ارزشمندتر است .
در قرآن و احادیث ، مسلمانان به کسب معرفت بسیار تشویق شده اند. معرفت نسبت به خدا، پیامبران ، ائمه ، هستى ، اصول و فروع دین .
در دعا از خدا مى خواهیم که خودش ، پیامبرش ، و ولیّش را به ما بشناساند. در غیر این صورت ما گمراه مى شویم ((الّلهم عرّفنى نفسک فانّک ان لم تعرّفنى نفسک لم اعرف ...))
(76)
در روایتى از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله آمده است : ((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة ))(77) هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنیا رفته است .
ابزار شناخت
پس از آشنایى مختصر با شناخت ، واهمیّت و ضرورت آن ، عوامل و ابزار شناخت را ذکر مى کنیم .
خدا براى رسیدن به شناخت ، ابزار ووسایلى را در اختیار انسان قرار داده :
1- حواسّ
حواسّ پنجگانه ، نخستین ابزار و وسایلى هستند که خداوند در اختیار انسان ها قرار داده است . آنان به کمک این ابزار، بسیارى از اشیا و امور اطراف خود را درک مى کنند و مى شناسند. دیدنى ها را مى بینند، شنیدنى ها را مى شنوند، بوها را استشمام مى کنند، طعم ها را مى چشند و اشیا را لمس مى کنند.
قرآن در این باره مى فرماید: (واللّه اءخرجکم من بطون امّهاتکم لا تعلمون شیئاً و جعل لکم السّمع و الابصار...)
(78) و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالى که هیچ چیز نمى دانستید و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد... .
2- عقل
عقل ، نعمت بزرگ الهى و حّجت باطنى انسان است . خداوند انسان را به داشتن چنین نعمت ارزشمندى مفتخر گردانید، تا با کمک عقل هم محسوسات را بدرستى بشناسد و هم قدرت تحلیل و تجزیه امور را پیدا کند.
3 - وحى
وحى ، سرچشمه بسیارى از معارف است . از آنجا که منشاء وحى ، علم لایتناهى خداوند است ، ناب ترین شناخت ها از این طریق نصیب بشر گردیده است . انسان از طریق وحى ، در مورد هستى و سرچشمه آن ، به آگاهى هاى ارزنده اى دست یافته است ، همچون : اسرار و رموز آفرینش ، گذشته و آینده جهان ، عالم آخرت وامور معنوى که نیل به این گونه معارف از راه هاى دیگر ناممکن است .
منابع شناخت
خداوند، ما را به مطالعه ، تدبّر وشناخت ، در امورى دعوت کرده است .
1- طبیعت
آیات متعدّدى از قرآن ، ما را به تدبّر در موضوعات مختلفِ طبیعى دعوت مى کند. مانند آفرینش آسمان ها و زمین ، گردش شب و روز، حرکت کشتى در دریا، کوه ها، حیوانات و ... .
2- تاریخ
مطالعه تاریخ و آشنایى با فراز و نشیب ها، شکست ها و پیروزى ها، بسیار آموزنده بوده ، آدمى را صاحب معرفت و شناخت مى کند. انسان با مطالعه تاریخ به بسیارى از رموز، سنن و قوانین هستى پى مى برد.
قرآن سرگذشت پیشینیان را مایه عبرت و پندآموزى مى داند (لقد کان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب )
(79) و از پیامبرش مى خواهد داستان هاى گذشتگان را بازگو کند. (فاقصص القصص لعلهم یتفکّرون )(80)
3- انسان
مطالعه انسان در ابعاد مختلف توانایى ها، استعدادها، نیازها و... موجب شناخت عمیق مى گردد. خداوند در قرآن مى فرماید: (سنریهم ایاتنا فى الافاق و فى انفسهم حتّى یتبیّن لهم انّه الحقّ)(81)

به زودى نشانه هاى خود را در آفاق و در درون انسان ها به آنان نشان خواهیم داد تا حقّانیّت خدا براى آنها ثابت شود.
امیرمؤ منان علیه السلام نیز مى فرماید:

اءتزعم انّک جرم صغیر

و فیک انطوى العالم الاکبر

اى انسان ! آیا گمان مى کنى جثّه کوچکى هستى ، در حالى که جهان بزرگ ترى در تو نهفته است .
شناخت هاى ناقص و شناخت هاى کامل
بدیهى است که انسان هر چه از ابزار بیشتر و کارآمدترى استفاده کند، به معارف بیشترى نائل مى گردد و شناخت عمیق و کامل ترى به دست مى آورد. چنانکه عدم استفاده از تمامى ابزار و عوامل شناخت ، یا استفاده ناقص از آنها از شناخت آدمى مى کاهد.
تفاوت جهان بینى الهى وجهان بینى مادّى از همین جاست که مادّى گراها از تمامى ابزار و عوامل شناخت استفاده نمى کنند و على رغم ادّعایى که دارند، شناختشان ناقص ‍ است . مانند قصّابى که فقط به وسیله کارد و بدون کمک گرفتن از وسایل وموادّ دیگر، در اندیشه شناختِ اعضا، وعناصر گوسفند باشد.
موانع شناخت
آشنایى با موانع شناخت ، مفید، بلکه ضرورى است ، زیرا به این سؤ ال پاسخ مى دهد که با وجود زمینه هاى شناخت و ابزار آن ، چرا برخى افراد راه را گم کرده ، به شناخت کامل و روشنى نمى رسند؟!
موانع شناخت بسیار است ، ولى ما در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
1- هواهاى نفسانى
(و من اضلّ ممّن اتّبع هویه )(82) و کیست گمراه تر از آنکه پیرو هواى نفس خویشتن است ؟
2- سنّت هاى غلط نیاکان
(و قالوا ربّنا انّا اطعنا سادتنا و کبرائَنا فاضلّونا السّبیلاً)(83) خدایا ما از بزرگان وپیشوایان - فاسد - خود اطاعت کردیم وآنها ما را به گمراهى کشاندند.
3- استبداد اندیشه و تعصّب
(و قالوا قلوبنا فى اکنّة ممّا تدعونا الیه و فى آذاننا وقر و مِن بیننا و بینک حجاب )(84) گروه گمراه از روى تمسخر به پیامبران گفتند: دل هاى ما در پرده غفلت است و گوش هاى ما سنگین است .