سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 12:33 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

امر به معروف و نهى از منکر
لقمان به فرزندش مى گوید: (یابُنىّ اقم الصلوة وامربالمعروف وانه عن المنکر)(49) فرزندم ! نماز را به پاى دار وامر به معروف کن واز زشتى ها نهى کن .
این ها پاره اى از مشترکات ادیان الهى است . و همان گونه که در ادیان الهى مشترکات و تفاوت هایى وجود دارد، در یک دین نیز، احکام ثابت واحکام متغیّر هست . احکام ثابت تغییر نمى کند، ولى احکام متغیّر بنابر مصالح قابل تغییرند، مانند جنگ و صلح .
در اینجا به ذکر دو نمونه از احکام متغیر مى پردازیم :
امیرمؤ منان على علیه السلام در یکى از سال هاى حکومت خود بر اسب ها زکات مقرّر کرد و در پاسخ به اعتراض برخى فرمود: امسال فقرا زیادند و درآمد بیت المال کم است ، لذا باید صاحبان اسب نیز زکات بدهند.
امام کاظم علیه السلام هنگامى که در زندان بودند، به خاطر مصونیّت شیعیان از شناسایى واذیّت وآزار آنها، خمس را بر آنها بخشید وفرمود: لازم نیست شیعیان خمس بدهند. پس از شهادت امام ، برخى شیعیان طىّ طومارى از امام هشتم علیه السلام تقاضا کردند که همچنان خمس بخشیده شود، امام در پاسخ آنها فرمود: خمس قابل بخشش نیست و اگر پدرم آن را بخشید به خاطر حفظ جان شما بود.
جهان بینى
جهان بینى ، یعنى تفسیر کلّى از هستى .
بعضى که به جهان مى نگرند، آن راموجودى هدفدار و داراى پشتوانه اى باشعور وبراساس طرح ونظم وحساب مى یابند، این بینش را
((جهان بینى الهى )) مى نامند.
امّا بعضى گمان مى کنند که جهان هستى نه طرح قبلى دارد، نه طرّاح با شعور و نه هدف و حساب . این دید و طرز فکر را
((جهان بینى مادّى )) مى گویند.
تفاوت این دو جهان بینى کاملاً آشکار، و اختلاف نتیجه این دو بینش ، قابل شک و تردید نیست . زیرا اگر عقیده داشتیم که این هستى خانه اى است که نه صاحبى دارد و نه حساب و کتابى ؛ چرا داخل چنین خانه اى هر کارى که دلمان خواست و باب میلمان بود انجام ندهیم ؟
امّا اگر این خانه بزرگ
((جهان هستى ))، حساب و هدفى دارد و صاحبش براى هر چیز اندازه اى مقدّر فرموده است : (قد جعل اللّه لکلّ شى ء قدرا)(50) و هیچ برگى از درخت نمى افتد، مگر با حساب و کتاب (و ما تَسقُط من وَرقةٍ الاّ یَعلمها)(51) پس من هم که جزیى از این جهان هستم ، باید خود را با خواست و رضاى صاحب خانه ((خدا)) تطبیق دهم .
اگر هستى ، بى طرح و بى هدف و بى حساب است ، براى من هم دلیلى بر پذیرفتن نظم و تحمّل قید و بندها وجود ندارد.
انسانى که فرموده خداى خود را باور دارد که مى فرماید: (ما کنّا عن الخلق غافلین )
(52) ما از آفریده هاى خود غافل نیستیم . و عقیده دارد: (انّ ربّک لبالمرصاد)(53) پروردگار تو در کمینگاه است . چنین انسانى ، هرگز رفتار وکردار او با انسانى که چنین اعتقادى ندارد یکسان نیست .
تنها در جهان بینى الهى است که مى توانیم انسانى مسئول و متعهّد باشیم ، زیرا زمانى مسئولیم که زیر نظر باشیم ، و در مورد هستى مورد سؤ ال قرار گیریم .
به علاوه وقتى گفته مى شود: انسان مسئول است ، هر مسئولى سائلى مى خواهد، سائل ما کیست ؟ وقتى من معتقدم که کلّ هستى بى صاحب است ، پس در برابر چه کسى مسئولم ؟ اگر گفته شود: در برابر خلق . مى گوییم خلق کیستند؟ خلق هم موجوداتى مانند من هستند؟ که در مقابل کسى مسئولیّتى ندارند.
آرى از دیدگاه یک انسان مادّى ، تمام هستى بدون طرح قبلى است و به مرور زمان به این صورت در آمده وهمه انسان ها روبه نیستى مى روند وبا مردن نابود مى شوند. هدف دنیا رفاه وخوشى وسپس نابودى است . با این طرز تفکّر مى توان گفت : چرا باشم و خودکشى نکنم ؟ من که پس از سال ها رنج ، نابود مى شوم ، چرا زودتر خود را خلاص ‍ نکنم ؟
امّا جهان بینى الهى به انسان آرامش مى بخشد، (الا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب )
(54) زیرا خداوند را بخشنده و مهربان و توبه پذیر مى داند. خدایى که به نیکوکاران پاداش فراوانى مى دهد و بسیار زود از بندگانش راضى مى شود، ((یا سریع الرّضا)).