سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/12/20 | 3:1 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

فورى بودن توبه
پـس تـوبـه - بـراى دفـع ضـرر - و نـیـز پـشـیـمـانـى بـر انـجـام هـر فـعـل قـبـیـح یـا اخلال به واجب ، لازم و واجب است ، و از آنچه گفته شد - چنانکه پیداست - وجوب فورى بودن توبه نیز استفاده مى گردد.
ایـن کـه گـفـتـیـم : و نـیـز پـشـیـمـانـى بـر انـجـام هـر فـعـل قـبـیـح بـراى آن اسـت کـه گـنـاهـان صـغـیـره را نـیـز شـامـل شـود؛ زیـرا چـه بـسـا شـخـصـى مـعـتـرض بـگـویـد: اسـتـدلال شـمـا کـه در آن بـیـان گـشـت کـه توبه براى دفع ضرر، لازم است ، ممکن است شامل گناهان صغیره نشود.
عـلامـه ، شـیـخ بـهایى قدس سره
چنانکه در ریاض السالکین  آمده ، مى فرماید:
شـکـى نیست که توبه ، به وفور واجب است ، چه گناهان به منزله سمومى هستند که به بـدن آسـیـب و ضـرر مـى رسـانـنـد، و چنانکه بر کسى که سم خورده لازم است مبادرت به استفراغ نماید تا بدن در شرف مرگ خویش ‍ را نجات دهد، بر گناهکار نیز واجب است که بـه تـرک گـنـاه مـبـادرت ورزد تـا دیـن خـود را که در شرف تباهى است رهایى بخشد، و البـتـه خـلافى در اصل وجوب توبه ، به دلیل سمع نیست ، چه بدان صریحا در قرآن امر شده و بر ترکش وعید آمده است که خداى تعالى مى فرماید:
اى مـؤ مـنـان ! بـه سـوى خـداى ، تـوبـه کـنـید؛ توبه اى نصوح 
و نیز فـرماید. و آن که توبه نکند از ستمکاران باشد ولیکن خلاف در آن است کـه آیـا تـوبـه ، بـه دلیـل عـقـل نـیـز واجـب اسـت یـا خـیـر. مـعـتـزله آن را بـه دلیل وجوب دفع ضرر عقاب ، به عقل واجب دانسته اند.
چنانکه پیداست ، این دلیل عقلى ، دلالتى بر وجوب توبه از گناهان صغیره براى کسى که از گناهان کبیره اجتناب مى ورزد، ندارد.
از ایـن روسـت کـه بـهـشـمـیـه 
بـر آن رفـتـه انـد کـه تـوبـه ، تـنـهـا بـه دلیـل سمع واجب است و عقلا دلیلى بر آن موجود نیست . البته مى توان گفت که پشیمانى بـر فـعـل قـبـیـح ، مـقـتـضـاى عـقـل سـلیـم اسـت کـه هـر دو قـسـم را شامل است .
مـعـتـزله به صراحت ، فوریت وجوب توبه را معتقدند و چنین مى گویند که حتى اگر یک ساعت به تاخیر افتد، این خود گناهى دیگر باشد که توبه از آن نیز لازم است ؛ چنانکه اگر گناه کبیره باشد و توبه ، ساعتى به تاخیر افتد، دو گناه کبیره انجام شده است . مـتـکـلمـیـن امامیه نیز بر وجوب فوریت توبه معتقدند، لیکن چنین تفصیلى که معتزله بیان نموده اند، در کتب کلامى ایشان دیده نمى شود.
تقسیم توبه به اعتبار انواع گناهان
توبه به این اعتبار که گناهان و معاصى ، مختلف و دگرگونند، داراى انواعى است .
در کـتـاب شـرح تـجـریـد عـلامه و نیز کتاب مجلى ابن ابى جمهور احسائى و احیاء العلوم غـزالى و دیـگـر کتاب کلامى آمده است که توبه یا از گناهى است که متعلق به حق خاص خداى تعالى است ، و یا از گناهى است متعلق به حق آدمى .
گـنـاه بـه گـونـه اول نیز یا عبارت از انجام فعلى قبیح مانند شرب خمر و زناست و یا تـرک عـمـلى واجـب چـون زکـات و نـمـاز. بـراى تـوبـه از قـسـم اول ، پشیمانى و نیز عدم جزم بر آن که دیگر بدان خود را آلوده نکند کافى است .
لیـکـن قـسـم دوم را به حسب قوانین شرعى ، احکامى است خاص ؛ زیرا گاه گناه از اقسامى اسـت مانند پوشیدن لباس حریر (براى مردان )، شراب خوارى و گوش دادن به غنا، که براى توبه از آن امرى دیگر جز پشیمانى لازم نیست .
و گاه دیگر گناه از اقسامى است که در آن جز پشیمانى ، اداى حقوق خداوند و حقوق مردمان نـیـز - مـالى یـا غـیـر مـالى - لازم اسـت . در ایـن صـورت ، بـایـسـتـى هـمـراه با توبه ، عمل مربوط نیز به انجام مى رسد.
مـثـلا کـسـى کـه تـرک زکـات کـرده اسـت ، بـایـستى علاوه بر پشیمانى ، زکات خویش را پرداخت نماید، چنانکه تارک نماز را نیز به هنگام توبه ، قضاى نمازهاى ترک شده لازم است . ولى نماز عیدین (به فرض وجوب ) چنانکه ترک شود، قضاى آن لازم نیست و تنها پشیمانى و تصمیم بر عدم ترک در آینده کفایت مى کند.
بـراى تـوبـه از گـنـاهـى کـه مـربـوط بـه حق انسانى است ، بایستى به گونه اى حق شخص بدو رد شود.
اگـر حـق ، مـالى بـاشـد، مـال به صاحب حق ، و چنانچه در قید حیات نیست ، به ورثه اش پـرداخـت گـردد، ولى اگـر شـخـص تـوبـه کـنـنـده ، بـراى رد مال به صاحبش ، تمکن مالى ندارد، فقط تصمیم بر آن کافى است .
اگـر حـقـى کـه بـر گـردن اوسـت ، چیزى چون حد قذف قصاص باشد، باید به اداى آن اقـدام ورزد، مـثـلا خود را به اولیاى مقتول تسلیم نماید تا او را قصاص و یا در برابر دیـه یـا بدون آن عفو نمایند، و چنانچه قصاص در عضو لازم آمده ، بایستى خود را براى قصاص عضو، به مجنى علیه 
و یا ورثه او تسلیم کند.
بـلکـه در حـقوق غیر مالى مردم نیز اگر چیزى جز حد بر او لازم آمده باشد - مانند قضاى نـمـازهـاى فـوت شده و یا روزه کفاره - بر شخص لازم است . در صورت امکان به اداى حق اقـدام نـماید، چون حقوق مالى . ولى اگر حق 
حد باشد، او میان انجام دو چیز مخیر اسـت . بـدیـن تـرتـیـب که یا از گناه توبه کند و یا حق را رد نماید. بنابراین ، شخص مکلف ، در باب حدود، اگر خواست مى تواند نزد حاکم (شرع ) اقرار کرده ، تسلیم اقامه حد شود، و یا آن که گناه خویش را مخفى کرده ، به توبه گناه نماید. در نتیجه چنانچه بـیـش از آن کـه عـلیـه او نزد حاکم بینه اقامه نشده است ، توبه کند، حدى بر او نخواهد بود.
در مواردى ، جنایت شخص جانى ، در ارتباط با دین و مذهب شخص ‍ مجنى علیه است ؛ مانند آن که شبهه اى دینى بر او القاء نموده و او را گمراه کرده است . در چنین مواردى باید او را ارشـاد کـنـد و از گـمـراهـى و ضـلالتى که موجبش بوده ، رهایى اش بخشد؛ البته اگر امـکـان آن بـاشـد. چـنـانـچـه شـخـص ، پـیـش از تـمـکـن بمیرد و یا تمام سعى خویش را در حل شبهه مبذول دارد، لیکن کوشش و سعى اش به جایى نرسد، عقابى بر او نخواهد بود، زیرا او سعى و جهد خویش را به کار برده است .
درباره توبه از گناه غیبت باید گفت : اگر شخص مغتاب
، از غیبت با خبر گشته ، بـایـسـتى شخص مرتکب گناه غیبت ، از او عذر خواسته ، حلالیت بطلبد، چه به واسطه غـیـبتش او را دلگیر و ناراحت نموده است ، پس بایستى به عذر و پشیمانى ، خطاى خود را جبران کند.
در صـورتـى کـه شـخـص مـغتاب از غیبت آگاه نگشته است ، عذر خواهى و طلب حلالیت لازم نـیـسـت ، زیرا او را از غیبت انجام شده ، غم و دردى وارد نشده است . لیک در این قسم و هم در قسم پیش ، اظهار پشیمانى به درگاه خداى تعالى - از نافرمانى و تخلفى که از نهى او فـرمـوده - لازم اسـت ؛ چـنـانـکـه بایستى بر عدم تکرار گناه نیز عزم جزم نماید. آنچه بیان گشت اعتقاد فرقه حقه امامیه درباره گناه غیبت است .

ابن ابى الجمهور احسائى در مجلى مى گوید:
و مـروى اسـت کـه بـایـد بـراى او اسـتـغـفـار کـنـد؛ یـعـنـى واجـب اسـت مـغـتـاب (فاعل ) براى مغتاب (مفعول ) استغفار نماید.
و در کـافـى و نـیـز مـن لا یـحـضـره الفـقـیـه ، از ابـو عـبدالله ، امام صادق علیه السلام نقل کرده است :
پیامبر صلى الله علیه و آله را پرسیدند که کفاره غیبت چیست ؟ فرمود: هرگاه به یاد شخصى که غیبتش نموده ، افتد، براى او از خداوند طلب غفران کند.

و در مـجـمـع البیان ، در تفسیر سوره مبارک حجرات در آن جا که خداى تعالى مى فرماید: و بعضى از شما، بعضى دیگر را غیبت نکند آمده است :
و از جـابـر نـقـل اسـت کـه پـیـامـبـر خـدا صلى الله علیه و آله فرمود: از غیبت بر حذر بـاشـیـد؛ چـه غـیـبـت بدتر از زناست . سپس فرمود: مردى که زنا کند و پس از آن توبه نماید، خدایش آمرزد، لیک غیبت کننده را تا غیبت شونده نبخشاید، نیامرزد.