سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/18 | 1:43 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

ذکر شمه اى از تکالیف عباد نسبت به امام عصر علیه السلام
و آداب بـندگى و رسوم فرمانبردارى آنانکه سر به زیر فرمان و اطاعت آن جناب فرود آورده اند و خود را عبد طاعت و ریزه خور خوان احسان وجود مبارک او دانسته و آن شخص معظم را امام و واسطه رسیدن فیوضات الهیه و نعم غیر متناهیه دنیویه و اخرویه قرار داده و از آنها چند چیز بیان مى شود:
دوران غیبت کبرى آزمایشگاه است
اول ـ مـهـمـوم بـودن بـراى آن جناب در ایام غیبت و سبب این ، متعدد است : یکى براى محجوب بودن آن جناب و نرسیدن دست به دامان وصالش و روشن نگشتن دیدگان به نور جمالش .
در
( عیون ) از جناب امام رضا علیه السلام مروى است که در ضمن خبرى متعلق به آن جـنـاب فـرمـود: چه بسیار مؤ منى که متاءسف و حیران و محزونند در وقت فقدان ماء معین ، یعنى حضرت حجت علیه السلام .(152)
در دعـاى نـدبه است که ( گران است بر من که خلق را ببینم و تو دیده نشوى و نشنوم از تو آوازى و نه رازى ، گران است بر من که احاطه کند به تو بلا نه به من و نرسد بـه تـو از مـن نـه نـاله اى و نـه شکایتى ، جانم فداى تو غایبى که از ما کناره ندارى ، جـانم فداى تو دور شده اى که از ما دورى نگرفتى ، جانم فداى تو که آرزوى هر مشتاق و آرزومـنـدى از مـرد و زن که تو را ید آورند و ناله کنند، گران است بر من که من بر تو بـگـریـم و خـلق از تـو دسـت کـشـیـده بـاشـند ) . تا آخر دعا که نمونه اى است از درد دل آنکه جامى از چشمه محبت آن جناب نوشیده .
و دیگر ممنوع بودن آن سلطان عظیم الشاءن از رتق و فتق و اجراى احکام و حقوق و حدود و دیدن حق خود را در دست غیر خود.
از حـضـرت بـاقـر علیه السلام روایت است که فرمود به عبداللّه بن ظبیان که هیچ عیدى نـیـسـت بـراى مـسـلمـیـن نـه قـربـان و نـه فـطـر مـگـر آنـکـه تـازه مـى کـند خداوند براى آل مـحـمّد علیهم السلام حزنى را، راوى پرسید چرا؟ فرمود که ایشان مى بینند حق خود را در دست غیر خودشان .
(153)
و دیـگـر بـیـرون آمـدن جـمـعى از دزدان داخلى دین مبین از کمین و افکندن شکوک و شبهات در قلوب عوام بلکه خواص تا آنکه پیوسته دسته دسته از دین خداوند بیرون روند، و علماى راستین از اظهار علم خود عاجز، و صادق شده وعده صادقین علیهم السلام که خواهد آمد وقتى کـه نـگـاه داشـتـن مـؤ مـن دیـن خـود را مـشـکـل تـر است از نگاه داشتن جمره اى از آتش در دست .(154)
شیخ نعمانى روایت کرده از عمیره دختر نفیل که گفت : شنیدم حسن بن على علیه السلام مى فرماید: نخواهد شد آن امرى که شما منتظر آنید تا اینکه بیزارى جوید بعضى از شما از بعضى و خیو (آب دهان ) اندازد بعضى از شما در صورت بعضى و شهادت دهد بعضى از شـمـا به کفر بعضى و لعن کند بعضى شما بعضى را. پس گفتم به آن جناب که خیرى نیست در آن زمان ؟ پس حسین علیه السلام فرمود: تمام خیر در آن زمان است ، خروج مى کند قـائم مـا و هـمـه آنـهـا را دفـع مـى کـنـد. و نـیـز از جـنـاب صـادق عـلیـه السـلام خـبـرى نقل کرده به همین مضمون و از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام روایت کرده که فرمود به مالک بن ضمره که اى مالک چگونه اى تو آنگاه که شیعه اختلاف کنند چنین ، انگشتان خود را داخل نمود در یکدیگر، پس گفتم : یا امیرالمؤ منین علیه السلام در آن زمان خیرى نیست ؟ فرمود: تمام خیر در آن وقت است خروج مى کند قائم ما پس مقدم مى شود بر او هفتاد مرد که دروغ مـى گـویـند بر خدا و رسول پس همه را مى کشد آنگاه جمع مى کند ایشان را بر یک امر. و نیز از جناب باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود هر آینه آزموده خواهید شد اى شـیـعـه آل مـحـمّد صلى اللّه علیه و آله و سلم ! آزموده شدن سرمه در چشم به درستى که صـاحـب سـرمـه مـى داند که کى سرمه در چشمش ریخته مى شود و نمى داند که چه وقت از چـشـم بـیـرون مى رود و چنین است که صبح مى کند مرد بر جاده اى از امرما و شام مى کند و حـال آنـکـه بـیـرون رفـتـه از آن ، و شـام مـى کـنـد بـر جـاده اى از امـرما و صبح مى کند و حـال آنـکـه بـیـرون رفـتـه از آن . و از جـنـاب صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: واللّه ! هـر آیـنه شکسته خواهید شد شکستن شیشه و به درستى که شیشه هر آینه بر مى گـردد پس عود مى کند، واللّه ! هر آینه شکسته مى شوید شکستن کوزه و کوزه چون شکست بـر مـى گـردد و چـنـان بـوده ، قـسـم به خدا که بیخته خواهید شد و قسم به خدا که جدا خـواهـیـد شـد و قـسـم بـه خدا که امتحان خواهید شد تا آنکه نماند از شما مگر اندکى و کف مبارک را خالى کردند.(155)
و بـر ایـن مـضـمـون اخـبـار بـسـیـار روایـت کـرده و شـیـخ صـدوق رحـمـه اللّه در ( کـمـال الدّیـن ) روایـت کـرده از امیرالمؤ منین علیه السلام که فرمود: گویا مى بینم شـمـاها را که گردش مى کنید گردش شتر، مى طلبید چراگاه را پس نمى یابید آن را اى گـروه شـیـعـه . و نـیـز از آن جـنـاب روایت کرده که به عبدالرحمن بن سیابه فرمود: که چگونه خواهید بود شما در آن زمان که بمانید بى امام هادى و بى نشانه ، بیزارى جوید بعضى از شما از بعضى پس در آنگاه امتحان کرده مى شوید و جدا مى شوید و بیخته مى شوید.(156)
و نـیـز روایـت کـرده از سـدیـر صـیـرفـى کـه گـفـتـم : مـن و مـفـضـل بـن عـمـر و ابـوبصیر و ابان بن تغلب به خدمت مولاى خود امام جعفر صادق علیه السلام داخل شدیم و آن حضرت را دیدیم که بر روى خاک نشسته بود و مسح خیبرى را در بـر داشـت کـه آسـتـیـنهایش کوتاه بود و از شدت اندوه واله بود و مانند زنى که فرزند عـزیـزش مـرده بـود گـریه مى کرد مانند جگر سوخته آثار حزن و محنت در روى حق جویش ظـاهـر و هویدا بود و اشک از دیده هاى حق بینش جارى بود و مى گفت : اى سید من ! غیبت تو خـواب مـرا بـرده اسـت و اسـتـراحـت مـرا زایـل گـردانـیـده و سـرور از دل مـن ربـوده اسـت ، اى سـیـد من ! غیبت تو مصیبت مرا دایم گردانیده و محن و نوایب را بر من پیاپى گردانید و آب دیده مرا جارى کرد و ناله و فغان و حزن را از سینه من بیرون آورد و بـلاهـا را بـر من متصل گردانید. سدیر گفت : چون حضرت را با آن حالت مشاهده کردیم عـقـلهـاى مـا پـرواز کـرد و واله و حـیـران شدیم و دلهاى ما از آن جزع نزدیک بود که پاره گردد و گمان کردیم که آن حضرت را زهر دادند یا آنکه بلیه عظیمى از بلاهاى دهر بر او حـادث شـده اسـت . پـس عرض کردم که اى بهترین خلق ، خدا هرگز چشم تو را گریان نـگـردانـد، چـه حـادثه اى تو را گریان گردانیده است و چه حالت روى داده است که چنین مـاتـمـى گـرفـتـى ؟ پـس حـضـرت از شـدت غـصـه و گـریـه و آه سـوزنـاک از دل غـمـنـاک برکشید و فرمود که من در صبح این روز نظر در کتاب جفر نمودم و آن کتابى اسـت مـشـتـمـل بـر علم منایا و بلایا و در آنجا مذکور است بلاهایى که بر ما مى رسد و در آنـجا علم گذشته و آینده هست تا روز قیامت و خدا آن علم را مخصوص محمّد صلى اللّه علیه و آله و سـلم و ائمـه عـلیـهـم السـلام بـعـد از او گـردانیده است ، نگاه کردم در آنجا ولادت حـضـرت صـاحـب الا مـر عـلیـه السـلام و غـیـبـت آن حـضـرت و طـول غیبت و درازى عمر او را و ابتلاى مؤ منان را در زمان غیبت و بسیار شدن شک و شبهه در دل مـردم از جـهـت طـول غـیـبـت او و مـرتد شدن اکثر مردم در دین خود و بیرون کردن ریسمان اسلام را از گردن خود که حق تعالى در گردن بندگان قرار داده است ، پس رقت مرا دست داده است و حزن بر من غالب شده است . الخبر.(157)
و از براى این مقام همین خبر شریف ، کافى است چه اگر تحیر و تفرق و ابتلاى شیعه در ایـام غیبت و تولد شکوک در قلوب ایشان سبب شود از براى گریستن حضرت صادق علیه السلام سالها پیش از وقوع آن و بردن خواب از چشمهاى مبارکش ، پس ‍ مؤ من مبتلاى به آن حادثه عظیمه غرق شده در آن گرداب بى کرانه تاریک مواج سزاوارتر است به گریه و زارى و ناله و بى قرارى و حزن و اندوه دائمى و تضرع به سوى حضرت بارى جلاّ و علا.