سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 91/12/18 | 12:58 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

شرح حال خالد بن سعید
خالد بن سَعید بن العاص بن اُمیّة بن عبدالشمس بن عبدمناف بن قصّى القرشى الا مـوى ، نـجـیـب بـنـى امـیـّه و از سابقین اوّلین و متمسّکین به ولایت امیرالمؤ منین علیه السّلام بوده . و سبب اسلام او آن شد که در خواب دید آتش افروخته است و پدرش ‍ مى خواهد او را در آن آتـش افـکند حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم او را به سوى خود کشید و از آتـش نـجـاتـش داد. خـالد چـون بـیدار شد اسلام آورد.(434)و او با جعفر به حـبـشـه مـهـاجـرت کرد و با جعفر مراجعت نمود و در غزوه طائف و فتح مکّه و حُنَین بوده و از جانب حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم والى بر صدقات یمن بوده و اوست که بـا نـجـاشـى پـادشـاه حـبـشـه ، امّ حـبـیـبـه دخـتـر ابـوسـفـیـان را در حـبـشه براى حضرت رسـول صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم عـقـد بستند. خالد بعد از وفات پیغمبر صلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم با ابوبکر بیعت نکرد تا آنگاه که امیرالمؤ منین علیه السّلام را اکراه بـر بـیعت نمودند او از روى کراهت بیعت نمود و او یکى از آن دوازده نفر بود که انکار بر ابـوبـکـر نـمـودنـد و مـحاجّه کردند با او در روز جمعه در حالى که بر فراز منبر بود و حدیث آن در کتاب (احتجاج )و (خصال ) است .(435)
در (مـجـالس المـؤ مـنـین ) است که دو برادران او ابان و عمر نیز از بیعت با ابوبکر ابا نـمـودنـد و مـتـابـعـت اهل بیت نمودند. وَقالُوا لَهُمْ اِنَّکُمْ لَطُوالُ الشَّجَرِ طَیِّبَةُ الثَّمَر وَ نَحْنُ تَبَعٌ لَکُمْ.(436)
نـهـم ـ خـُزیـمَة (437) ابن ثابت الا نصارى مُلَقَّب به (ذوالشَّهادَتَیْن )؛ به سـبـب آنـکه حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم شهادت او را به منزله دو شهادت اعتبار فرموده در غزاى بدر و مابعد آن از مَشاهد حاضر بوده و از سابقین که رجوع کردند بـه امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام مـعـدود اسـت . از (کـامـل بـهـائى ) نـقـل اسـت کـه در روز صـِفـّیـن خـُزَیمة بن ثابت و ابوالهیثم انصارى جِدى مى نمودند در نـصـرت عـلى عـلیـه السـّلام ، آن حـضـرت فـرمـود: اگـرچـه در اوّل امـر مـرا خـذلان کـردنـد امـّا بـه آخـر، تـوبـه کـردنـد و دانـسـتـنـد که آنچه کردند بد بـود.(438) صـاحـب (اسـتـیـعـاب )(439) آورده کـه خزیمه در حرب صـفـیـن مـلازم حـضـرت امـیرالمؤ منین علیه السّلام بود و چون عمّار یاسر شهید شد او نیز شـمـشـیـر کـشـیده با دشمنان کارزار مى کرد تا شربت شهادت چشید رضوان اللّه تعالى علیه .
و روایت شده که امیرالمؤ منین علیه السّلام در هفته آخر عمر خود خطبه خواند و آن آخر خطبه حضرت بود و در آن خطبه فرمود:
اَیـْنَ اِخـْوانـِى الَّذیـنَ رَکـِبـُوا الطَّریقَ وَمَضَوْا عَلَى الحَقِّ؟ اَیْنَ عَمّارُ؟ وَاَیْنَ ابْنُ التَّیِهانُ؟ وَاَیـْنَ ذُو الشَّهـادَتـَیـْنِ؟ وَاَیـْنَ نـُظـَرآؤُهـُمْ مـِنْ اِخـْوانـِهِمُ الَذینَ تَعاقَدوُا عَلَى الَمَنِیَّةِ وَاُبْرِدَ بِرُؤُسِهِمْ اِلَى الْفَجَرَةِ. ثُمَّ ضَرَبَ علیه السّلام یَدَهُ اِلى لِحْیَتِهِ الشَریفَةِ فَاَطالَ البُکاءَ ثـُمَّ قـالَ اءَوْهِ عـَلى اِخـْوانـِىَ الَّذیـنَ تـَلَوُا الْقـُرآنَ فـَاَحـْکـَمُوهُ.
(440) یعنى : کجایند برادران من که راه حق را سپردندو با حق رخت به خانه آخرت بردند؟ کجاست عمّار؟ کـجـاسـت پسر تیهان ؟ و کجاست ذوالشَّهادتَیْن ؟ و کجایند همانندانِ ایشان از برادرانشان کـه بـا یـکـدیـگر به مرگ پیمان بستند و سرهاى آنان را به فاجران هدیه کردند؟ پس دسـت بـه ریش مبارک خود گرفت و زمانى دراز گریست سپس ‍ فرمود: دریغا! از برادرانم که قرآن را خواندند و در حفظ آن کوشیدند.