سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 91/12/3 | 11:23 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

جنگ عقل و عشق

اهل معرفت مى‏گویند جهاد سه قسم است:

«جهاد اصغر» که انسان در بیرون هستى خود با دشمن مهاجم مى‏جنگد. از این بالاتر، «جهاد اوسط‏» است که در صحنه نفس، بین رذیلتها و فضیلتها نزاع و تهاجم وجود دارد و انسان مى‏کوشد در جنگ بین فجور و تقوا و حرص و قناعت، و جهل و عقل و...، فضیلت را فاتح کند; یعنى، آنچه در علم اخلاق و فن تهذیب نفس، به «جهاد اکبر» موسوم است نزد اهل معرفت، جهاد اوسط است.

اما «جهاد اکبر» نزد اهل معرفت، همان جنگ عقل و عشق است; کسى که عارف و مشتاق لقاى حق باشد، جهاد اکبر یا جنگ بزرگتر را بین عقل و عشق مى‏داند، نه بین عقل و جهل، و آنگاه مى‏کوشد تا عشق و محبت را بر عقل پیروز کند، یعنى عقل در مقابل جهل، عهده‏دار عقال کردن غرایز و اغراض وهمى و خیالى از یک سو و اهداف شهوى و غضبى از سوى دیگر است، لیکن عقل در مقابل عشق، عقال شده عشق است; زیرا عقل مصطلح در ساحت عشق چونان وهم و خیال است در مصاف با عقل مصطلح عاقلان.

بسیارى از دانشمندان در جریان انقلاب اسلامى به امام (رضوان‏الله‏علیه) هشدار مى‏دادند که نبرد با ارتش قدرتمند پهلوى، کار آسانى نیست و خود را به آب و آتش انداختن است. این هشدار یا نصیحت، عاقلانه بود; اما امام راحل (رحمة الله علیه) عاشقانه قیام کرد; نه عاقلانه.

در قیام سالار شهیدان (سلام الله علیه) نیز بسیارى از مؤمنان، علماء، زاهدان و ناسکان، به آن حضرت (علیه السلام)، توصیه مى‏کردند تا به استقبال صحنه خونین کربلا نرود; زیرا مرگ، آوارگى و اسارت را در پى دارد. البته اینها انسانهاى عاقل بودند و سعى مى‏کردند که عقل را بر جهل و فضایل اخلاقى را بر رذایل اخلاقى پیروز کنند، ولى عاشق نبودند.

اگر به زکریاى پیغمبر (علیه السلام) مى‏گفتند پذیرش شهادت دشوار است، آن را تحمل نکنید، مى‏گفت: من زنده‏ام براى این که توحید را احیا کنم و اگر توحید در خطر باشد حیات براى من، سودمند نیست. چنین انسانى عاشق و عارف است. انسان آنگاه که به مرحله عشق مى‏رسد تازه مى‏فهمد که عقل حقیقى همان «عقل برین‏» است که او دارد و دیگران گرفتار عقال و وهمند و آن را عقل مى‏پندارند.

البته اگر کسى در مسیر مستقیم نباشد; یعنى، بر اساس واجب و مستحب، حرکت و از حرام و مکروه اجتناب نکند، اصلا سالک نیست و قیام و اقدام چنین شخصى از حث‏خارج است; چون راه لقاى حق، یکى بیش نیست و آن هم انجام دادن واجبها و مستحبها و ترک حرامها و مکروههاست و بس.