سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/11/8 | 4:5 صبح | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

سیری در سخنان رسول اکرم

چند تا از سخنان این شخصیت بزرگوار را برای شما نقل می‏کنم که خود
سخنان پیغمبر معجزه است ( قرآن که سخن خداست به جای خود ) مخصوصا با
توجه به سوابقی که عرض کردم . کودکی که سرنوشت ، او را یتیم قرارداد در
وقتی که در رحم مادر بود ، و لتیم قرارداد در سن پنج سالگی ، دوران‏
شیرخوارگیش در بادیه گذشته است و در مکه سرزمین امیت و بیسوادی بزرگ‏
شده و زیر دست هیچ معلم و مربی‏ای کار نکرده است ، مسافرتهایش محدود
بوده به دو سفر کوچک ، آن هم سفر بازرگانی به خارج جزیرش العرب ، و با
هیچ فیلسوفی ، حکیمی ، دانشمندی برخورد نداشته است ، معذلک قرآن به‏
زبان او جاری می‏شود و بر قلب مقدس او نازل می‏گردد ، و بعد هم سخنانی‏
خود او می‏گوید ، و این سخنان آنچنان حکیمانه است که با سخنان تمام حکمای‏
عالم نه تنها برابری می‏کند بلکه بر آنها برتری دارد . حالا اینکه ما
مسلمانها اینقدرها عرضه این کارها را نداریم که سخنان او را جمع بکنیم و

درست پخش و تشریح بکنیم ، مسئله دیگری است .
کلمات پیغمبر را در جاهای مختلف نقل کرده‏اند . من مخصوصا از قدیم‏ترین‏
منابع ، قسمتی را نقل می‏کنم . از قدیمترین منابعی که در دست است یالااقل‏
من در دست داشته‏ام کتاب " البیان و التبیین " جاحظ است . جاحظ در
نیمه دوم قرن سوم می‏زیسته است ، یعنی این سخنان تقریبا در نیمه اول قرن‏
سوم نوشته شده است . این کتاب حتی از نظر فرنگیها و مستشرقین جزء
کتابهای بسیار معتبر است . اینها سخنانی نیست که بگوئید بعدها نقل‏
کرده‏اند ، نه ، در قرن سوم به صورت یک کتاب در آمده است که البته قبل‏
از قرن سوم هم بوده است ، چون جاحظ اینها را با سند نقل می‏کند . مثلا شما
ببینید در زمینه مسؤلیتهای اجتماعی ، این شخصیت بزرگ چگونه سخن می‏گوید
؟ می‏فرماید : مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی می‏کردند . یک‏
نفر را دیدند که دارد جای خودش را نقر می‏کند یعنی سوراخ می‏کند . یک نفر
از اینها نرفت دست او را بگیرد . چون دستش را نگرفتند آب وارد کشتی‏
شد و همه آنها غرق شدند ، و اینچنین است فساد .
توضیح اینکه : یک نفر در جامعه مشغول فساد می‏شود ، مرتکب منکرات‏
می‏شود . یکی نگاه می‏کند می‏گوید به من چه ، دیگری می‏گوید من و او را که در
یک قبر دفن نمی کنند . فکر نمی‏کند که مثل جامعه ، مثل کشتی است . اگر
در یک کشتی آب وارد بشود ، ولو از جایگاه یک فرد وارد بشود ، تنها آن‏
فرد را غرق نمی‏کند بلکه همه مسافرین را یکجا غرق می‏کند .
آیا درباره مساوات افراد بنی آدم ، سخنی از این بالاتر می‏توان گفت‏
« الناس سواء کاسنان المشط » (1) ( حالا من نمی‏دانم شانه‏ای را هم درآورد
یا نه ؟ ) شانه را نگاه کنید ، دندانه‏های آن را ببینید . ببینید آیا یکی‏
از دندانه‏های آن از دندانه دیگر بلندتر هست ؟ نه . انسانها مانند
دندانه‏های شانه برابر یکدیگرند . ببینید در آن محیط و در آن زمان ،
انسانی اینچنین درباره مساوات انسانها سخن می‏گوید که بعد از هزار و
چهارصد سال هنوز کسی به این خوبی سخن نگفته است !
در حجة الوداع فریاد می‏زند :
« ایها الناس ! ان ربکم واحد و ان اباکم واحد کلکم لادم وآدم من تراب‏
، لا فضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی » ( 2 ) .
ایها الناس ! پروردگار همه مردم یکی است ، پدر همه مردم یکی است ،
همه‏تان فرزند آدم هستید ، آدم هم از خاک آفریده شده است . جایی باقی‏
نمی‏ماند که کسی به نژاد خودش ، به نسب خودش ، به قومیت خودش و به‏
اینجور حرفها افتخار بکند . همه از خاک هستیم ، خاک که افتخار ندارد .
پس افتخار ، به فضیلتهای روحی و معنوی است ، به تقواست . ملاک فضیلت‏
فقط تقوا است و غیر از این چیز دیگری نیست .
این حدیث را که از رسول اکرم است ، از کافی نقل می‏کنم :
« ثلاث لا یغل علیهن قلب امرء مسلم : اخلاص العمل لله و النصیحة لائمة
المسلمین ، و اللزوم لجماعتهم » ( 1 )
سه چیز است که هرگز دل مؤمن نسبت به آنها جز اخلاص ، چیز دیگری‏
نمی‏ورزد ، یعنی در آن سه چیز محال است خیانت بکند . یکی اخلاص عمل برای‏
خدا . یک مؤمن در عملش ریا نمی‏ورزد . دیگر ، خیرخواهی برای پیشوایان‏
واقعی مسلمین ، یعنی خیرخواهی در جهت خیر مسلمین ، ارشاد و هدایت‏
پیشوایان در جهت خیر مسلمین . سوم مسئله وحدت و اتفاق مسلمین ، یعنی‏
نفاق نورزیدن ، شق عصای مسلمین نکردن ، جماعت مسلمین را متفرق نکردن .
این جمله‏ها را مکرر شنیده‏اید :
« کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته » ( 2 ) .
« المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده ( 3 ) » .
« لن تقدس امة حتی یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع » (4) .
هیچ ملتی به مقام قداست نمی‏رسد مگر آنگاه که افراد ضعیفش بتوانند
حقوقشان را از اقویا مطالبه کنند بدون لکنت زبان .
ببینید سیرت چیست و چه می‏کند ؟ ! اصحابش نقل کرده‏اند که در دوره‏
رسالت ، در سفری خدمتشان بودیم ، در منزلی پائین آمده

بودیم و قرار بود که در آنجا غذایی تهیه شود . گوسفندی آماده شده بود تا
جماعت آن را ذبح کنند و از گوشت آن مثلا آبگوشتی بسازند و تغذیه کنند .
یکی از اصحاب به دیگران می‏گوید سر بریدن گوسفند با من ، دیگری می‏گوید
پوست کندن آن با من ، سومی مثلا می‏گوید پخت آن با من و . . . پیغمبر
اکرم می‏فرماید جمع کردن هیزم از صحرا با من . اصحاب عرض کردند : یا
رسول الله ما خودمان افتخار این خدمت را داریم ، شما سر جای خودتان‏
بنشینید ، ما خودمان همه کارها را انجام می‏دهیم . فرمود بله ، می‏دانم ،
من نگفتم که شما انجام نمی‏دهید ولی مطلب چیز دیگری است . بعد جمله‏ای‏
گفت ، فرمود :
« ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه » ( 1 ) .
خدا دوست نمی‏دارد که بنده‏ای را ببیند در میان بندگان دیگر که برای خود
امتیاز قائل شده است . من اگر اینجا بنشینم و فقط شما بروید کار بکنید ،
پس برای خودم نسبت به شما امتیاز قائل شده‏ام . خدا دوست ندارد که‏
بنده‏ای خودش را در چنین وضعی در بیاورد ( 2 ) . ببینید چقدر عمیق است !
این مسئله به اصطلاح امروز " اعتماد به نفس " در مقابل اعتماد به‏
انسانهای دیگر حرف درستی است ، البته نه در مقابل اعتماد به خدا .
اعتماد به نفس سخن بسیار درستی است ، یعنی اتکال به انسان دیگر نداشتن‏
، کار خود را تا جایی که ممکن است

خود انجام دادن و از احدی تقاضا نکردن . ببینید این تربیتها چقدر عالی‏
است ! این « بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » معنیش چیست ؟ باز اصحابش نقل‏
کرده‏اند ( 1 ) که در یکی از مسافرتها در منزلی فرود آمدیم . همه متفرق‏
شدند برای اینکه تجدید وضویی بکنند و آماده نماز بشوند . دیدیم که پیغمبر
اکرم بعد از آنکه از مرکب پائین آمد ، طرفی را گرفت و رفت . مقداریکه‏
دور شد ، ناگهان برگشت . اصحاب با خود فکر می‏کنند که پیغمبر برای چه‏
بازگشت ؟ آیا از تصمیم اینکه امروز اینجا بمانیم منصرف شده است ؟ همه‏
منتظرند ببینند آیا فرمان می‏دهد که حرکت کنید برویم ؟ ولی می‏بینید
پیامبر چیزی نمی‏گوید . تا می‏آید می‏رسد به مرکبش . بعد از آن خورجین یا
توبره روی آن ، زانو بند شتر را در می‏آورد ، زانوی شترش را می‏بندد و باز
دو مرتبه راه می‏افتد به همان طرف . اصحاب با تعجب گفتند : پیامبر برای‏
چنین کاری آمد ؟ ! این که کار کوچکی بود ! اگر از آنجا صدا می‏زد : آری‏
فلان کس ! برو زانوی شتر مرا ببند ، همه با سر می‏دویدند . گفتند یا رسول‏
الله ! می‏خواستید به ما امر بفرمائید ، به هر کدام ما امر می‏فرمودید ، با
کمال افتخار این کار را انجام می‏داد . ببینید سخن ، در چه موقع و در چه‏
محل و چقدر عالی است ! فرمود : « لا یستعن احدکم من غیره و لو بقضمة من‏
سواک » تا می‏توانید در کارها از دیگران کمک نگیرید ولو برای خواستن یک‏
مسواک . آن کاری را که خودت می‏توانی انجام بدهی ، خودت انجام بده .
نمی‏گوید کمک نگیر و از دیگران استمداد نکن ولو در کاری که نمی‏توانی‏
انجام بدهی ، خودت انجام بده . نمی‏گوید کمک نگیر و از دیگران استمداد
نکن ولو در کاری که نمی‏توانی انجام بدهی . نه ، آنجا جای استمداد .

است .
اگر کسی این توفیق را پیدا بکند که سخنان رسول اکرم را از متون کتب‏
معتبر جمع آوری کند و هم توفیق پیدا کند که سیره پیغمبر اکرم را به سبک‏
سیره تحلیلی از روی مدارک معتبر جمع و تجزیه و تحلیل بکند ، آنوقت‏
معلوم می‏شود که در همه جهان ، شخصیتی مانند این شخص بزرگوار ظهور نکرده‏
است . تمام وجود پیغمبر اعجاز است . نه فقط قرآنش اعجاز است ، بلکه‏
تمام وجودش اعجاز است . عرایض خودم را با چند کلمه دعا خاتمه می‏دهم .
باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله . . .
پروردگارادلهای ما را به نور ایمان منور بگردان . انوار معرفت و محبت‏
خودت را بر دلهای ما بتابان . ما را شناسای ذات مقدس خودت قرار بده .
ما را شناسای پیغمبر بزرگوارت قرار بده . انوار محبت پیغمبر اکرمت را
در دلهای همه ما قرار بده . انوار محبت و معرفت اهل بیت پیغمبر را در
دلهای همه ما قرار بده . ما را آشنا با سیرت پیغمبر خودت و ائمه اطهار
قرار بده . ما را قدردان اسلام و قرآن و این وجودات مقدسه بفرما . اموات‏
ما را مشمول عنایات و رحمت خود بفرما .
و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان .